خبرگزاری فارس، یادداشت - سعید توتونکار: جلسه ملاقاتی که برای آقای پوتین رئیس جمهور روسیه در سفر اخیرش به ایران، با مقام معظم رهبری ترتیب داده شد، مورد توجه بسیاری از محافل سیاسی و رسانهای مهم دنیا و از جمله فعالان رسانهای انقلابی و ضدانقلاب در داخل و خارج قرار گرفت بخشی از سخنان و رهنمودهای ایشان در این جلسه بیش از همه بازتاب یافت و تبدیل به نقطه عطف تحلیلها و اظهارنظرهای فراوان گردید.
در بخشی از این دیدار حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به جنگ اوکران، مخالفت اصولی ایران با جنگ و اعمال خشونت علیه کشورهای دیگر به خصوص مردم عادی را یادآور شدند و حمله روسیه به اوکراین را به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگی ناگزیر عنوان فرموده و شیطنتهای ناتو در مواجهه با روسیه را مورد اشاره قرار دادند.
جریانهای مخالف جمهوری اسلامی ایران در اظهارنظرهایی مغرضانه و عجولانه اتخاذ این موضع را جانبداری از متجاوز علیه مظلوم تحلیل کرده، این منطق را توجیه کننده تمام تجاوزات کشورها به یکدیگر از جمله حمله صدام به ایران که با حمایت بسیاری از کشورها همراه شد و حمله آمریکا به کشورهای مختلف از جمله عراق و افغانستان و اتیوپی و ... و حمله اسرائیل به کشورهای عربی و لبنان و سوریه و غزه و .... و سایر جنگها دانستند. اما با نگاه بیطرفانه به سخنان رهبر انقلاب اسلامی ایران میتوان نکات مهمی را مورد توجه قرار داد.
نکته اول: اینکه ایشان اصل جنگ را تأیید نفرموده و آن را رد کردهاند. این همان قسمتی از سخنان ایشان است که دانسته از کنار آن آسان و بدون توجه عبور میشود. لذا بیانات رهبر انقلاب مؤید جنگ اخیر یا هر تجاوزی نبوده و نیست. بلکه اشاره به ناگزیر بودن این جنگ میباشد. با توجه به اخبار و نشانههای آشکار و واقعیات میدانی، جنگ اخیر نه یک انتخاب که ادامه مسیری بود که از سوی غرب به سمت روسیه پیموده شده و در نقطه اوکراین تلاقی کرده است.
نکته دوم: ناتو به عنوان یک نیروی نظامی فعال و نه منفعل و خاموش در حال پیشروی پیشدستانه به سمت روسیه و محاصره آن است. اوکراین نیز سرزمین خود را در اختیار ناتو قرار داده تا غرب با امنیت کامل و بدون هزینه عمق نفوذ روسیه را از بین برده و تهدید را به مرزهای روسیه بکشاند و امکان غافلگیری روسیه را در صورت بروز جنگ فراهم آورد.
نکته سوم: توسعهطلبی غرب و اشتهای سیریناپذیر آن برای قدرتطلبی و جلب منفعت و تسلط بر اوکراین به عنوان نقطه کانونی امکانات فراوان سرزمینی و موقعیت جغرافیایی آن و اعتماد اوکران به غرب باعث شد، به دام بزرگی برای تقابل قدرتهای بزرگ بیافتد که امکان رهایی از آن را ندارد. ابتدا دولت مورد نظر غرب بر سر کار آمد و آنگاه مسیر تسلیم کشور به غرب فراهم شد و نتیجه تحریک رقابت روسیه و کشورهای غربی بر سر منافع، آن را به کشوری مصیبتزده تبدیل کرد. (در الگویی مشابه میتوان طرح غرب برای ایران را پیشبینی کرد که جریان اصلاحطلب به دنبال پیادهسازی آن هستند و تا کنون موفق به انجام آن نشدهاند. کشوری در همسایگی روسیه که تحت حمایت و سلطه غرب باشد و مؤلفههای قدرت در آن از بین رفته و یا تحت تدبیر غرب اعمال شود. در این صورت نقطه تلاقی غرب و شرق مانند گذشته کشور ضعیفی خواهد بود که امکان غلبه بر دو طرف و یا حتی یک طرف را ندارد).
نکته چهارم: قیاسهای نادرستی به بهانه سخنان حضرت آیت الله خامنهای بین جنگ اوکراین و سایر جنگها انجام شد. در جنگ ایران و عراق، متجاوز به کشوری حمله کرد که تهدید فعال و یا حتی بالقوه نسبت به عراق نبود؛ بلکه ایران کشوری آسیبپذیر با ارتشی از هم پاشیده و مشکلات فراوان حاصل از تغییر حکومت و انواع مشکلات بود. هیچ تحلیلگری در جهان حتی احتمال تهدید ایران علیه عراق را نمیداد.
و اما استناد به دعوت امام(ره) برای خیزش ملتهای مستضعف از جمله عراق علیه حاکمان مستبد خودکامه و نه دولتهای مردمی، اعتباری ندارد. زیرا اولا صدام عملا نشان داد که هیچ خط قرمزی را برای تقویت دیکتاتوری خود ندارد تا جایی که حتی اربابان خود را تهدید میکند. دوم اگر توصیهها و دعوتهای ایشان شنیده شده، ترتیب اثر داده میشد، هیچگاه حجم عظیم ویرانیها در منطقه به وجود نمیآمد. سوم دعوت صرف به خودی خود هیچ مناسبتی با مجوز تجاوز ندارد. دفاع از ملتها و دولتهای مردمی سیاست ثابت جمهوری اسلامی بوده و هست.
و اما اسرائیل که از بنیاد، رژیمی ساختگی و متجاوز و جنگطلب است. حتی اگر رژیم غاصب صهیونیستی کشوری مستقل و شناسنامهدار بود، باز هم ایستادگی در برابر آن برای حکومتهای منطقه و حتی فرامنطقهای واجب و ضروری بود. چرا که این غده سرطانی حیات منطقه را که نقطهای کانونی برای تمام جهان است، مورد تهدید قرار داده و اجازه نداده هیچگاه آرامش در منطقه برقرار باشد. به طور مداوم در حال فتنهانگیزی، جنگافروزی و خیانت و ترور و تجاوز است که البته با ذات آن در هم آمیخته و از آن نه گزیری دارد و نه گریزی.
مقایسه این جنگ با تجاوزات آمریکا نیز معنی ندارد. کشوری با بالاترین قدرت نظامی و اقتصادی و اطلاعاتی از هزاران کیلومتر دورتر احساس خطر کرده و به بهانه گروههای نیابتی خودساخته به منطقه آمده تا خطر احتمالی را دفع و رفع کند. در این صورت چطور انتظار دارد روسیه در مرزهای خود نیروی نظامی قدرتمند و فعالی همچون ناتو را تحمل کند؟! لذا نمیتوان جنگ اوکراین را با جنگهای آمریکا نیز مقایسه کرد.
و اما دلیل هیاهوی این روزهای رسانههای غربگرا در داخل و خارج، تغییر معادلات قدرت است. پس از فروپاشی شوروی و در نقطه اوج قدرت آمریکا، قدرتهای نوظهور پا به عرصه گذاشتند و به صورت فزایندهای شروع به رشد و بالندگی کردند.
چین و روسیه و هند پس از مدتها توانستند، بر مشکلات خود به طور نسبی فائق آیند و مسیر توسعه و پیشرفت را پیش گیرند. کشورهای آسیای جنوب شرقی اندک اندک آموختند که میتوانند به صورت مستقل زندگی کنند و تلاش کردند ابتکار عمل را در کشورهای خود به دست گیرند. این یعنی انتقال قدرت از آمریکا و متحدانش به سمت شرق و کشورهایی که نمیخواستند تحت استعمار کشورهای غربی باشند.
* متحد شدن کشورهای ضد استعمار، سرعت سقوط امپراطوری غرب را افزایش میدهد
متحد شدن کشورهای مدعی، مسیر افول آمریکا را تسریع خواهد بخشید و چشمانداز طولانی مدت را به چند سال آینده خواهد رساند. اینکه کشورها امکان استقلال را باور کنند، امکان حذف دلار و تأمین نیازها را تجربه کنند، اینکه بدانند امنیت بدون تسلیم در برابر آمریکا نیز فراهم است و ناتو با تمام عظمتش در هنگام خطر نخواهد توانست از کسی حمایت کند، باعث خواهد شد سرعت سقوط امپراتوری غرب بسیار بیشتر از آن چیزی باشد که کارشناسان گمان میکردند.
فریادهای هر روزه زلنسکی بر سر غرب به خاطر چاهی که برایش کندند و در آن افکندند به آسمان بلند است و کمکهای غرب تنها محدود به تحویل سلاح شده و هیچ کس جرأت نزدیک شدن به جنگ را ندارد.
امروز کشورهای متحد غرب با تردید به آینده جنگ نگاه میکنند. برخی اعضاء ناتو مانند ترکیه که همواره نقشی چندگانه دارد؛ نه تنها تمایلی به مقابله با روسیه ندارد، بلکه به دنبال جلب فرصتهای همکاری و تأمین امنیت خویش است. مناسبات مسالمتآمیز عربستان سعودی و رژیم غاصب صهیونیستی و... که امروز در یک دوراهی بزرگ قرار گرفتهاند با روسیه برقرار است و دانستهاند که نباید تنها به غرب به خصوص آمریکا متکی باشند. کشورهای اروپایی دچار وحشت شدهاند و با وجود تحریمهای بسیار زیادی که اعمال کردهاند، دانستهاند که بیش از روسیه خود دچار تحریم شدهاند. تحریم به عنوان سلاحی که بنا بود دشمنان غرب را در بند کند، به خود غرب شلیک کرده و آنان را پشت دیوارهای بلند و درهای بسته نگه داشته است و باعث تزلزل جبهه متحد غرب و تشدید خطر فروپاشی آن و تقویت حرکت شرق به سمت اتحاد بیشتر و قویتر و همهجانبهتر شده است.
آمریکا کشوری که در سابقه خود حمله پیشگیرانه به عراق و افغانستان را دارد، با حمله روسیه غافلگیر شد. روسیه پیش از دست به کار شدن ناتو ابتکار عمل را از آنان گرفت. روسیه میدانست که ناتو در حال تدارک جنگ علیه روسیه به همان بهانه تکراری قبل است. چیزی که از نظر غرب مشروع و پذیرفته شده است. روسیه با قانون و قاعده خود غرب با آنان بازی کرد و ناباورانه ایشان را در حیرت فروبرد. تأثیر جنگ اوکراین بر تمام کشورهای جهان نشان داد که نمیتوانند روسیه و متحدانش را نادیده بگیرند و بدانند که تا چه میزان در برابر حوادث پیشبینی نشده آسیبپذیرند. جهان دانست که بدون آمریکا میتواند زندگی کند و با آمریکا نیز میتواند تنها بماند.
پوتین شطرنجباز قهاری است. با قاعده غرب بازی کرده و آنان را کیش کرد. غرب از مات شدن میترسد.
انتهای پیام/