اقتصاد هیچ کشور با انحصار در تولید و محدودیت در مرزهای جغرافیایی به پویایی و پایداری نمیرسد و برای رسیدن به توسعه و پیشرفت نیازمند تعامل با کشورها دیگر است؛ بنابراین حرکت به سمت اقتصاد آزاد و گسترش تجارت یک ضرورت است. از سوی دیگر، در جهان رو به توسعه، کشوری میتواند ضمن تثبیت جایگاه خود با سرعت بیشتری حرکت کند که در وهله اول ظرفیتها و قابلیتهای خود را بشناسد و پس بتواند مزیتهای نسبی را به مزیت رقابتی و سپس ارکان تجارت خود تبدیل کند.
به عنوان نمونه ممکن است کشور روی داشتههای جغرافیایی خود سرمایهگذاری کند، کشوری دیگر روی بخش الکترونیک و یک کشور نیز روی حمل و نقل. مهم اینست که هر جامعهای بتواند مزیتهای خود را به رکن توسعه اقتصادی تبدیل کند. در واقع اینکه بدانیم هیچ کشوری ظرفیت تولیدی و صادراتی نامحدود ندارد، باید اصل و مبنای تمام تصمیمگیریها باشد.
در این بین، یکی از مزیتهای اصلی ایران، هنر است. ایران به عنوان یکی از کشورهای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، هنوز نتوانسته نگاه اقتصادی به این حوزه داشته باشد و از اندوختهها و غنای منحصربفرد خود در این حوزه، بهره اقتصادی ببرد و سیاست اقتصادی دقیقی روی این حوزه متمرکز کند. این موضوع زمانی اهمیت دو چندانی به خود میگیرد که بدانیم قابلیتهای هنر در بخش اقتصاد به حدی بالاست که حتی کشوری مانند ایالات متحده نیز در سیاستگذاریهای اقتصادی خود به آن توجه ویژه دارد خاصه اینکه با اقتصاد هنر در واقع با یک تیر دو نشان زدن است.
از سویی در یک بازار اقتصادی با ارزشافزوده منحصربفرد جایگاه خود را تثبیت میکنند و از سوی دیگر میتوانند با ابزار هنر، فرهنگ خود را به پایینترین لایههای اجتماعی دیگر کشورها نفوذ دهند.
اما آیا در تاریخ چند دهه اخیر کشور هرگز برنامهای در حوزه اقتصاد هنر داشته؟ آیا تصمیمسازان و تصمیمگیران توانستهاند افق دید خود را در عمل، از منابع نفتی و فرآوردههای نفتی و پتروشیمی بالاتر ببرند؟ آیا هرگز به این اندیشیدهاند که اثر هنری به عنوان یک محصول منحصربفرد، تحریمپذیر نیست و در بدترین شرایط سیاسی و در بالاترین محدودیتهای بینالمللی نیز میتواند جایگاه خود را تثبیت کند؟ آیا به توسعه اقتصاد هنر و گسترش فعالیتها در کشورهای همزبان و همتمدن در شمال و شرق مرزهای جغرافیایی و کشورهای همفرهنگ و همدین در غرب و جنوب جغرافیایی اندیشیدهاند؟ پاسخ تمام این پرسشها و سوالاتی از این دست تنها و تنها یک کلمه است: هرگز! به همین دلیل میتوان گفت درک نادرست و محدود از داشتهها و اندوختههای سرزمینی و محدود بودن چارچوب ذهنی مسئولان در حوزه اقتصاد و صدالبته بیتوجهی به اهمیت غنای تمدنی، فرهنگی و هنری در توسعه اقتصادی، از بزرگترین دلایل مشکلات اقتصادی در چند دهه اخیر است.
یکی از بهترین نمونهها برای این اثبات این ادعا، فرش است. هنر فرش ایران از دیرباز زبانزد بوده و پتانسیل بسیاری بالایی هم در تجارت جهانی دارد و با ارزشافزوده کمنظیر میتواند ارزآوری بالایی نیز داشته باشد. با این حال تاکنون در حوزه صادرات فرش به عنوان یک محصول منحصربفرد ایرانی هیچ حرکت منسجمی انجام نشده و اگر خرده موفقیتهایی نیز بوده، حاصل تلاش و پشتکار خود بازرگانان و تولیدکنندگان است و کمترین نقش را دولتها داشتهاند. به هر حال کشور مادامی که نتواند درک و تعریف درست و شفافی از توسعه، داشتهها و نیازهای خود داشته باشد، هرگز در اقتصاد به موفقیت همگرا و پایداری نخواهد رسید.