در کمپین قبلی «زندگی نرمال»، جریانها و رسانههایی که خود حامی سیاست «فشار حداکثری» و تحریمهای «خردکننده» اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران بودند، میکوشیدند تا احساس «حسرت» را نیز ضمیمه جنگ اقتصادیشان کنند تا جامعه ایران علاوه بر فشارهای روحی ناشی از تورم و گرانی، غبطه رفاه، آسایش و امکانات «نداشته» خود را نیز بخورد و مدام در حالت رشک و حسرت و حسد بسر ببرد.
این کمپین هر چند با هدف افزایش رنج عمومی طراحی شده بود، اما شور زندگی و میل به لذت بردن از تفریحات کوچک - علیرغم شرایط دشوار اقتصادی - را از بین نمیبرد. انسانی که «حسرت» زندگی دیگران را میخورد، هنوز چشمش به دنبال خوشیها و لذتهاست.
حال کمپین «خونشویی» دقیقاً به دنبال خشکاندن ریشه همین «تمایل به خوشی» در عمیقترین لایههای روانی و وجودان شهروندان ایرانیست.
کمپین «خونشویی»، با تزریق احساس شدید گناه و القای این باور در ذهن ایرانیان که مشارکت یا لذت از هرگونه اتفاق هنری، فرهنگی، ورزشی و تفریحی در داخل ایران، مترادف با سفیدشویی خون هموطنان خود در وقایع تلخ تاریخ چهار دهه گذشته است، میکوشد تا کوچکترین منافذ تنفسی و کوتاهترین لحظات دلخوشی را نیز از شهروندان ایرانی بستاند و زندگی را برایشان به یک «رنج پیوسته» و بیامان تبدیل سازد.
هدف سیاسی مشخص این کمپین البته زمینهسازی برای تحریم و انزوای ایران در تمام محافل فرهنگی، علمی، هنری و ورزشی بینالمللی است.
خطر این کمپین جدیست، چرا که وجدان انسان بسیار تحریکپذیر و احساس مسئولیتش در قبال رنج همنوعانش بسی قویتر از استدلالات منطقیست. برای طراحان این کمپین کار دشواری نیست که هر رنجی را به هر خوشی گره بزنند، و آن خوشی را نامشروع و غیراخلاقی معرفی کنند.
اگر پیام مخرب این کمپین حتی فقط در بخشی از جامعه هم موثر باشد، دیری نخواهد گذشت تا سرزنش خود و دیگران در قبال هر لذتٍ کوچکٍ زندگی، جزیی از تنشها و چالشهای روزمره جامعهمان خواهد شد. در مقابل چنین پیام ویرانگری، باید بر ترویج این پیام سازنده بکوشیم؛ که گسترش نشاط و شادی در جامعه، نه تنها مغایرتی با همدردی و نوعدوستی ندارد، که مرهمی است بر بسیاری از دردها و وسیلهایست برای عبور از دشورایها و تجدید قواییست برای مقابله با ظلمها و بیعدالتیها.