به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، همزمان با فرارسیدن ماه محرم، متناسب با عزاداری هیأتهای مذهبی در هر روز این دهه، بسته مقتل به همراه صوت روضه، زمینه، واحد و شور متناسب هرروز منتشر خواهیم کرد.
در سومین شب و روز ماه محرم در هیأتهای مذهبی به عزاداری برای ریحانةالحسین حضرت رقیه سلامالله علیها پرداخته میشود.
اینجا خلاصهای از ماوقع شهادت حضرت رقیه سلامالله علیها ارائه میشود:
امام حسین علیهالسلام دختر خردسالی داشت که در منابع تاریخی از او به رقیه یا فاطمه سلامالله علیها نام برده شده است. براساس منابع تاریخی او در زمان واقعه عاشورا ۹ سال داشته است. بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام، سپاهیان خونخوار یزید به خیمههای اهل بیت علیهالسلام حمله کردند و زنان و فرزندان اهل بیت علیهالسلام را به اسارت بردند. یکی از این اسرا نازدانه اباعبدالله الحسین علیهالسلام، رقیه سلامالله علیها است.
اسیران کربلا، سوار بر مرکبهایی بدون جهاز به کوفه منتقل شده و مردم به تماشای آنها پرداختند و در همین حال زنان کوفی از دیدن اسرا گریه میکردند.
ماموران عمر سعد، پس از گذر دادن اسیران از کوچههای کوفه، آنان را وارد قصر عبیدالله بن زیاد کردند. گفتوگوهای تندی بین حضرت زینب و عبیدالله گزارش شده است. همچنین عبیدالله دستور کشتن امام سجاد علیهالسلام را صادر کرد، اما پس از اعتراض حضرت زینب سلامالله علیها و نیز سخنان تند امام سجاد علیهالسلام، ابن زیاد از کشتن وی صرفنظر کرد.
ابن زیاد گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز را به همراه اسیران کربلا به شام فرستاد. مسیر حرکت اسیران کربلا از مقام رأس الحسین و امام زین العابدین در دمشق، مقامهای حِمص، حماء،بعلبعک، حَجَر و طُرح بوده است.
مأموران عبیدالله بن زیاد، اسیران کربلا را از کوفه تا شام، بر محملهای بیپرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند، آنگونه که اسیران کافر را میبردهاند.
در روایاتی منسوب به امام سجاد علیهالسلام، شیوه رفتار مأموران عبیدالله بن زیاد نقل شده است؛ بر این اساس، علی بن حسین علیهالسلام را بر شتری لاغر و لَنگ که جهاز آن چوبی و بدون زیرانداز بوده، سوار کردهاند؛ در حالی که سر امام حسین علیهالسلام بر نیزه و زنان پشت سر و نیزهها گرداگرد آنها بودند. اگر اشکی از چشم یکی از آنها جاری میشد، با نیزه بر سرش میزدند، تا زمانی که وارد شام شدند.
ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول صفر بوده است. در این روز اسیران را از دروازه «توما» یا «ساعات» وارد شهر کرده و بنا به نقل سهل بن سعد، شهر را به دستور یزید، آذینبندی کرده بودند. پس از ورود اسیران به شهر، آنها را در ورودی مسجد جامع، بر سکویی جای دادند. امروزه در مسجد اموی، در مقابل محراب و منبر اصلی مسجد، محلی از سنگ و با نردههای چوبی وجود دارد که معروف به محل استقرار اسیران کربلا است.
حضور اهل بیت امام حسین علیهالسلام در شام را در ویرانهای بیسقف، معروف به خرابه شام دانستهاند. بر طبق برخی از منابع، دختر خردسالی از امام حسین علیهالسلام در خرابه شام از دنیا رفته است. به گزارش منابع، این دختر بهانه پدرش را گرفت. یزید در مقابل این بهانهگیری کاری کرده است که هیچ قسیالقلبی در تاریخ تکرار نکرده است.
دختر، شبی از خواب بیدار شد و گفت: «پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم که سخت پریشان بود.» زنان که این سخنان را شنیدند، گریه کردند. سایر کودکان هم گریان شدند و صداى نالهها بلند شد. یزید ملعون در خواب بود. از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بُردند که ماجرا چنین است. آن لعین گفت: «بروید و سر پدرش را برایش ببرید.»
آن سر شریف را در میان طشت زیر پارچهاى در مقابل آن دختر گذاشتند. پرسید: «این چیست؟» گفتند: «سر پدرت.» سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و در آغوش کشید و گفت: «پدر چه کسی تو را به خون خضاب کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را برید؟ پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟ پدر جان بعد از تو چه کسى را دارم که به او امید داشته باشم؟ پدر دختر یتیم تو چه کسى را دارد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بیپوشش چه کنند؟ پدر جان زنان اسیر و سرگردان چه کسی را دارند؟ پدر جان چشمان گریان را که آرام کند؟ پدر جان چه کسی یار غریبان بیپناه است؟ پدر جان چه کسی موهاى پریشان ما را نوازش کند؟ پدر جان بعد از تو چه کسی را داریم؟ بعد از تو وای بر ما! واى از غریبی ما! پدر جان کاش فدایت میشدم. پدر جان ای کاش بیش از این نابینا میشدم و تو را اینگونه نمیدیدم. پدر جان کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را به خون خضاب نمیدیدم.»
سپس لبها را بر لبهای شریف بابا نهاد و به شدت گریه کرد تا آن که غش کرد. وقتی او را حرکت دادند، فهمیدند که از دنیا رفته است.
منابع:
کامل بهایى/ عمادالدین طبرى
منتخب/ طریحى
نوحه سنتی حضرت رقیه (س) - مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
عمه جان! دیدهام خواب پدر این زمان
رفت و از نزد من آن که مرا بود جان
عمه مهربان/ زینب قهرمان
واغریبا واغریبا
داشتم با پدر از غم و محنت گله
دادم او را نشان پای پُر از آبله
ای که گفتی سفر/ رفته بودت پدر
واغریبا واغریبا
در میان طبق سر پدر پیش رو
آه از آن دم که دیده آن بریده گلو
بر سر و روی باب/ بوسه زد با شتاب
واغریبا واغریبا
ای پدر بعد تو اسیر عدوان شدم
همچو گنجی نهان به کنج ویران شدم
همرهت اى پدر/ دخترت را ببر
واغریبا واغریبا
روضة العلما - مرحوم آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی
حسین علیه السلام وقتی خداحافظی کرد که به میدان برود دختر سه سالهای هم داشت که آمد و اظهار عطش کرد. من این را در مقاتل دیدم، معلوم میشود خیلی جگر پدر را سوزانده است. حسین علیهالسلام جواب مثبت داد که میروم [شاید] برای تو آب بیاورم ... وقتی خاندان حسین علیهالسلام به قتلگاه آمدند زینب علیها سلام بود سکینه علیها سلام هم بود و این بچه هم همراه آن ها بود زینب علیها سلام دست خود را روی چشمان او گذاشت یک وقت نبیند...
... این دختر هنگامی که در خرابه شام از خواب بیدار شد و بهانه بابا گرفت، یزید لعنة الله علیه دستور داد سر حسین علیهالسلام را در ظرفی قرار دادند و پوششی روی آن کشیدند. گفت این را برای دختر ببرید. نگاه کنید خباثت چه میکند: طفل سه-چهار ساله، آن هم دختر بچه، در دل شب؛ کارش منشأ خباثت است.
وقتی روپوش را برداشت، نگاهی کرد و گفت این سر کیست؟ گفتند سر پدرت حسین علیه السلام است. با دستهای کوچکش سر را بر داشت در حالی که مواظب بود از دستش نیفتد. چه بسا سر را به سینه اش گذاشته بود. گفت ای پدر چه کسی تو را به خون سرت خضاب کرده؟ چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
در ادامه صوت روضه، زمینه و شور روزسوم محرم را اینجا بشنوید:
روضه - منصور ارضی
روضه - بابا تو برگشتی یا من خوابم؟ - محمود کریمی
واحد - از بالا نگاهم میکنی بابا - حنیف طاهری
زمینه - شبا که خوابتو میبینم - سید مجید بنی فاطمه
انتهای پیام/