از طرفی چند وقت دیگر با شروع فصل سرما نیز گاز صنایع قطع میشود، یعنی دو ریسک در دو بازه زمانی مختلف که هریک میتواند تاثیر منفی روی معاملات بورس و تولید بگذارد. به همین جهت برق و گاز بهعنوان دو نهاده بسیار مهم تولید در صنایع مختلف نقش بسیار پراهمیتی دارند، اما حالا که در فصل تابستان و با چالش قطعیهای برق در صنایع روبهرو هستیم، باید به این موضوع بپردازیم که با توجه به اینکه تقاضا برای برق در کشور در این فصل زیاد شده است و با گرمترشدن هوا و تغییر شرایط اقلیمی در دنیا و بهخصوص در ایران، مصرف برق در کشور بالاتر رفته است، سیاستگذار به این نتیجه رسیده است که برق صنایع مختلف را در تابستان در محدودههای زمانی مختلف قطع کند. از طرفی همچنین به دلیل عدمتوجیه اقتصادی برای سرمایهگذاری در بخش تولید برق، این موضوع یک چالش بسیار بزرگ را برای صنایع مختلف در کشورمان بهوجود آورده است. قطعی برق در صنایع بزرگی مثل فولاد و سیمان بیشتر قابلتوجه است.
بهعنوان مثال برای تولید یک تن فولاد بهطور متوسط نیاز به هشتصد کیلووات ساعت مصرف برق است، اما اثرات قطعی برق علاوهبر اینکه منجر به کاهش تولید در این حوزه میشود، اثرات مخربی هم بر روی دستگاههای تولید فولاد دارد؛ یعنی در این موضوع، اتفاقی که میافتد تنها کاهش تولید نیست، بلکه دستگاههای تولید هم دچار تخریب میشوند و زیانهای زیادی را به صاحبان صنایع و وضعیت تولید آنها در آینده وارد خواهد کرد. نکته دیگر این است که قطعی برق همچنین صنایع پاییندستی را هم با مشکل مواجه کرده و میکند.
بهعنوان نمونه در صنعت سیمان هم داستان به همان شکلی است که برای فولاد اتفاق میافتد. برای مثال برای تولید یک تن سیمان، ۱۱۰ کیلووات ساعت برق نیاز است اما این نقص یعنی قطعی برق، منجر به کاهش تولید در این حوزه میشود، در نتیجه چون کاهش تولید سیمان در کشور به واسطه قطعیهای مکرر برق داریم اما تقاضا در کشور سر جای خودش است و با کاهش همراه نیست؛ اتفاقی که اینجا میافتد افزایش تورم و بالارفتن قیمت سیمان در کشور است.
حالا در این شرایط با توجه به اینکه این صنایع، بخش بزرگ و زیادی از بازار سرمایه را به خودشان اختصاص میدهند، اگر به اندازه زیان ناشی از کاهش تولید، افزایش نرخ نداشته باشند، میتوانند در کمرونقی بازار سرمایه تاثیر بگذارند و به همان نسبت هم شاخصکل را هم از خود متاثر کنند. سهامدار و سرمایهگذار هم وقتی این وضعیت را میبیند و پازلها را کنار هم قرار میدهد، نهتنها فضای سرمایهگذاری برایش جذابیتی ندارد، بلکه مدام به این موضوع فکر میکند که سرمایهاش را از بازار خارج کند.
سیاستگذار در شرایط فعلی و برای جلوگیری از بروز چنین اتفاقاتی در کشور، اولا باید به فکر ایجاد جذابیتهایی در حوزه سرمایهگذاری در صنعت برق و گاز باشد. اگر این اتفاق رخ بدهد، مشکلاتی که امروز در بازار سرمایه و قطعیهای برق وجود دارد، در سالهای آینده کمتر خواهد شد. نکته دیگر هم این است که سیاستگذار باید در فصلهایی که کشور بیش از فصلهای دیگر به برق و گاز نیاز دارد، در صادرات تجدیدنظر کند و یا حجم تولید را افزایش دهد و ذخیرهای برای فصولی که به گاز و برق بیشتری نیاز است، داشته باشد.
با توجه به این موضوعات است که میتوان امیدوار بود نهتنها جذابیت به بازار سرمایه بازگردد و شاهد ورود پولهای حقیقی و سرمایهگذاران جدید در این بازار باشیم، بلکه میتوان چشمانداز مثبتی نسبت به صنایع و تولیدات آنها داشت. از طرفی اگر این اتفاق بیفتد و سیاستگذار در دقیقه۹۰ به فکر کمبود گاز و برق نباشد و از قبل فکری به حال توسعه و ذخیره این انرژیهای تاثیرگذار در وضعیت اقتصادی کشور بکند، میتوان به رشد اقتصادی و کاهش تورم و گرانیها هم خوشبین بود. البته که بارها در مورد وضعیت نگرانکنندهای که برخی سیاستگذاریها برای صنایع و بازار سرمایه ایجاد کرده، هشدار و توصیههایی داده شده است، اما با توجه به شرایط امروز بازار و وضعیت اقتصادی، سیاستگذار به این توصیهها و هشدارها بیتوجه بوده و هیچ نقشی در کاهش تولید، وضعیت بازار سرمایه و تورم و رابطه آن با قطعی برق یا گاز، قائل نبوده است. در نهایت بازهم باید این مساله را تکرار کرد که توسعه عرضه برق و گاز برای جلوگیری از بروز خاموشیها و زیانهای ناشی از آن بهخصوص در بازارهای سرمایه و جلوگیری از تورم و افزایش قیمتها، کاملا ضروری است.
اگر سیاستگذار میخواهد بازار سرمایهای پر رونق با معاملات چشمگیر داشته باشد و همچنین از تورم و کمبود و گرانی جلوگیری کند، یکی از لازمههای آن که کمتر بهچشم میآید، همین مساله گاز و برق است که باید توجه ویژهای به آنها شود.