کتاب نظریه های یادگیری هرگنهان به زبان فارسی
مقدمه ای بر نظریه های یادگیری
ویرایش جدید
تایپ شده و رنگی
ترجمه اختصاصی
فرمت :PDF
نویسنده: هرگنهان و اولسون
مترجم:فریما قدمی
تعداد صفحات: 754
نمونه کیفیت متن:
بخشی از متن کتاب:
در دوران مدرن، توجه روانشناسی به فرآیند یادگیری علمی تر شده است. در فصل بعدی به این موضوع می پردازیم که استفاده از روش علمی در روانشناسی یادگیری بسیار مثمر ثمر بوده است. بنابراین، مهم است که ما به چنین روش سازنده ای با جزئیات بیشتری نگاه کنیم. علم چیست؟ علم روشی سیستماتیک برای طرح پرسش و انباشت دانش است.
به گفته اولسون و هرگنهان (2011)؛علم دو موضع فلسفی باستانی را در مورد منشأ دانش ترکیب می کند. یکی از این مواضع، که عقل گرایی نام دارد، مدعی است که فرد با تمرین ذهن، به عبارت دیگر، با تفکر، استدلال و استفاده از منطق، دانش به دست می آورد. به عقیده عقل گرا، اطلاعات باید قبل از نتیجه گیری معقول توسط ذهن مرتب شود.
موضع فلسفی دیگر، به نام تجربه گرایی، مدعی است که تجربه حسی اساس همه دانش هاست. تجربه گرایی در شکل افراطی خود بیان می کند که ما فقط آنچه را تجربه می کنیم می دانیم. بنابراین عقلگرا بر عملیات ذهنی تأکید میکند در حالی که تجربهگرا دانش را با تجربه یکی میداند. علم این دو موضع را با هم ترکیب کرد و در نتیجه ابزار معرفتی بسیار قدرتمندی را ایجاد کرد.
جنبه های نظریه در قلمرو علم، تجربه گرایی و عقل گرایی در نظریه علمی گرد هم می آیند . نظریه های علمی دو جنبه مهم دارند. اولاً، یک نظریه جنبه صوری دارد که شامل کلمات و نمادهایی است که نظریه شامل می شود. دوم، یک نظریه جنبه تجربی دارد که شامل رویدادهای فیزیکی است که نظریه سعی در توضیح آنها دارد.
اگرچه رابطه بین جنبههای رسمی و تجربی یک نظریه بسیار پیچیده است، اما باید توجه داشت که بخش صوری یک نظریه به تنهایی میتواند معنا پیدا کند، حتی اگر ممکن است پیشبینیهای اشتباهی درباره جهان فیزیکی داشته باشد. عبارت "تمام یادگیری به کاهش درایو بستگی دارد" به طور رسمی منطقی است، اما ممکن است به طور دقیق یادگیری را توضیح ندهد.
نکته اینجاست که یک نظریه می تواند معتبر به نظر برسد، اما فاقد معنای علمی است، مگر اینکه در برابر سختی های آزمایش های تجربی مقاومت کند. همیشه این خطر وجود دارد که بیش از حد تحت تأثیر جمله بندی یک نظریه قرار بگیرید و فراموش کنید که بررسی کنید چقدر دقیق وقایع تجربی را پیش بینی و توصیف می کند.
اکثر روانشناسان موافق هستند که طالع بینی یک سیستم رسمی بسیار توسعه یافته است که ارتباط کمی با رویدادهای تجربی واقعی دارد یا هیچ ارتباطی ندارد. به عبارت دیگر، طالع بینی خوب به نظر می رسد، اما عملاً چیزی به درک ما از رفتار انسان نمی افزاید.
در مورد نظریه های علمی چنین می گوید:نظریه در علم مجموعه ای از مفاهیم مرتبط به هم است که برای توضیح مجموعه ای از داده ها و پیش بینی نتایج آزمایش های آینده استفاده می شود. فرضیه ها پیش بینی های خاصی هستند که از نظریه ها (که کلی تر و جامع تر هستند) به دست می آیند. در حال حاضر نظریه های قابل اجرا آنهایی هستند که بسیاری از فرضیه های خود را تایید کرده اند.
بنابراین، ساختارهای نظری چنین نظریههایی با تعداد زیادی از مشاهدات سازگار است. با این حال، زمانی که یک پایگاه داده شروع به تناقض با فرضیه های به دست آمده از یک نظریه کند، دانشمندان شروع به تلاش برای ایجاد یک نظریه جدید (یا اغلب، به سادگی اصلاحات در نظریه قبلی) می کنند که تفسیر بهتری از داده ها ارائه می دهد. بنابراین، نظریاتی که مورد بحث علمی قرار دارند، آنهایی هستند که تا حدودی تأیید شده اند و پیش بینی های زیادی را انجام نمی دهند که با داده های موجود در تضاد باشد.
آنها حدس و گمان صرف نیستند. (ص 21)به یاد داشته باشید که هر چقدر هم که یک نظریه انتزاعی و پیچیده شود، در نهایت باید با رویدادهای فیزیکی قابل مشاهده تماس برقرار کند. همه نظریه های علمی، صرف نظر از اینکه جنبه های صوری آنها چقدر انتزاعی است، با اظهاراتی درباره رویدادهای قابل مشاهده آغاز و پایان می یابد.
یک قانون علمی را می توان به عنوان رابطه ای که به طور پیوسته بین دو یا چند دسته از رویدادها مشاهده می شود، تعریف کرد. همه علوم به دنبال کشف قوانین هستند.از تحقیق تا نظریه به عنوان یک مثال کلی از کاربرد نظریه در روانشناسی، می توان به تحقیقاتی اشاره کرد که به بررسی رابطه بین محرومیت از غذا و میزان یادگیری با غذا به عنوان تقویت کننده می پردازد.
در این مورد، نرخ یادگیری با تعداد آزمایشهایی که طول میکشد تا یک حیوان یاد بگیرد در هر آزمایشی در T-Maze به چپ بپیچد، نمایه میشود. پس از بسیاری از آزمایشهای جداگانه، یک محقق متوجه میشود که با افزایش ساعتها محرومیت از غذا (البته در محدوده)، یادگیری سریعتر اتفاق میافتد.
یعنی حیواناتی که طولانیترین مدت از غذا محروم شدهاند یاد میگیرند که در پیچ و خم T با بیشترین سرعت به چپ بپیچند. این نتایج را می توان به عنوان نمایش یک قانون در نظر گرفت. در اینجا رابطه مشاهده شده بین درجه محرومیت از غذا و عملکرد در یک تکلیف یادگیری است.
محقق به مطالعه کمبود آب می پردازد و دوباره متوجه می شود که با افزایش ساعت های کمبود آب، زمان یادگیری کاهش می یابد. اکنون قانون دومی داریم: با افزایش ساعتها محرومیت از آب، حیوان یاد میگیرد که در پیچ و خم T وقتی از آب به عنوان تقویتکننده استفاده میشود، سریعتر به چپ بپیچد. در مرحله بعد، محقق به مطالعه رفتار جنسی می پردازد.
این بار از فرصت جفت گیری به عنوان تقویت کننده ای برای چرخش موش به چپ در پیچ و خم T استفاده می شود. باز هم مشخص شد که افزایش ساعتهای محرومیت جنسی منجر به یادگیری سریعتر میشود. اگرچه هدف علم کشف قوانین (روابط مشاهده شده بین رویدادها) است، اما به ندرت صرفاً مشاهده و ثبت صدها یا شاید هزاران رابطه تجربی کافی است.
دانشمندان معمولاً تلاش می کنند تا قوانینی را که کشف می کنند درک کنند. یعنی سعی می کنند آنها را به شیوه ای منسجم گروه بندی کنند. این گروه بندی حداقل دو کارکرد دارد: (1) تابع سنتز، که به طور سیستماتیک تلاش می کند تعداد زیادی از مشاهدات را توضیح دهد، و (2) تابع اکتشافی، که راه را برای تحقیقات بیشتر نشان می دهد.
بنابراین، در این مرحله، محقق ممکن است بخواهد فراتر از داده ها برود. محقق ممکن است جملاتی مانند "حیوانات گرسنه سریعتر از حیوانات سیر شده با غذا یاد بگیرند" یا "حیوانات تشنه تمایل دارند سریعتر از حیوانات سیر شده از آب یاد بگیرند" بیان کند. هر دو گزاره محقق را در قلمرو نظریه فرو می برد.
اگرچه آزمایشها شامل موقعیتهای خاصی بود (مثلاً 2، 4، 6 و 8 ساعت محرومیت)، مفهوم گرسنگی، که یک امر انتزاعی است، همه حالتهای محرومیت، حتی آنهایی که در تحقیق واقعی درگیر نیستند را در بر میگیرد (مثلاً 26). ، 30، 37 و 50 ساعت محرومیت).
بنابراین، با فرض وضعیت درونی غیرقابل مشاهده گرسنگی، محقق در عین حال تلاش میکند تا برخی از مشاهدات را با هم پیوند دهد و نتیجه تحقیقات آینده را پیشبینی کند. وقتی از مفاهیم تشنگی و برانگیختگی جنسی استفاده می شود، همین امر صادق است.محقق می تواند گام دیگری بردارد و سعی کند سه اصطلاح نظری را در یک اصطلاح نظری دیگر ترکیب کند. به عنوان مثال، محقق می تواند نتیجه بگیرد که محرومیت باعث افزایش میل می شود و حیوانات با انگیزه بالا سریعتر یاد می گیرند.
توجه داشته باشید که محقق در انجام این مرحله از دو کارکرد یک نظریه استفاده می کند: سنتز و پیش بینی. این محقق با بیان این که "حیوانات با انگیزه بالا سریعتر از حیوانات با راندن کم یاد می گیرند"، تحقیقاتی را در مورد کمبود اکسیژن، کمبود گرما و کاهش درد پیشنهاد می کند.
رابطه بین مفاهیم گرسنگی، تشنگی، برانگیختگی جنسی، و رویدادهای تجربی که از آنها سرچشمه می گیرند محقق میتواند یک قدم اضافی بردارد و مفهوم کلیتر انگیزه را فرض کند و شامل عوامل روانشناختی (مثلاً نیاز به موفقیت یا خودشکوفایی) و همچنین عوامل فیزیولوژیکی باشد که ما در نظر گرفتهایم.
نظریه ها به عنوان ابزار از آنجا که یک نظریه صرفا یک ابزار تحقیق است، نمی تواند درست یا غلط باشد. یا مفید است یا مفید نیست. اگر یک نظریه مشاهدات مختلف انجام شده را روشن کند، و اگر تحقیقات بیشتری ایجاد کند، نظریه خوبی است. اگر در هر دو زمینه شکست بخورد، محقق احتمالاً به دنبال نظریه جدیدی خواهد بود. اگر فرضیه ایجاد شده توسط یک نظریه تایید شود، نظریه قوت می یابد.