بازار سهام از زمان شروع ریزش شاخصکل در سال۹۹ همواره منتظر افزایش حمایتها از سرمایهگذاران بوده است. از همان ابتدا دو رویکرد دراینباره شکل گرفت که یکی از آنها موافق حمایت از زیاندیدگان بازار سهام و بخش دیگر مخالف چنین رویکردی از سوی مقامات دولتی بودهاند. مشکل اما از این قرار بود که بخش مهمی از فعالان این بازار دولت را مسوول اصلی متضررشدن خود میدانستند. آنها بر این باور بودند که چون دولت برای نخستینبار در طول فعالیت خود سعی کرده مردم را به سمت بورس بکشاند و این بازار را برای مردم مکانی امن جلوه داده است، باید حالا که روند جاری حاکم بر بازار جهتی منفی به خود گرفته، داراییهای مردم را از سقوط قیمتها در این بازار نجات دهد؛ این در حالی است مخالفان این دیدگاه در آن زمان به این نکته اصرار داشتند که در نهایت افراد واردشده بر این بازار با تصمیم قطعی خود در آن قدم گذاشتهاند و از آنجا که دولت مجری جهتدهی به منابع عمومی است، نباید از داراییهای تحتاختیار آن برای جبران ضرر عدهای از مردم استفاده شود. بهعبارت سادهتر آنها این رفتار دولت را حمایت بخشی از مردم از جیب عدهای دیگر از مردم میدانند. به نظر میرسد در این حوزه سخن گروه دوم بیش از سایر نظرات بنیان منطقی دارد، چراکه برخلاف پندارهای سیاسی و اقتصادی موجود در بطن جامعه اگرچه دولت یک قوه مهم از قوای سهگانه است اما در عمل منابعی بهجز پول مردم را در اختیار ندارد. همین امر باعث میشود تا حساسیت نسبت بهعملکرد آن بهخصوص در شرایط اقتصادی کنونی بالا باشد. به واقع اگر بخواهیم تصویری دقیق از نحوه حمایت از بازار سرمایه ارائه دهیم، شاید بتوانیم اینطور بگوییم که تنها در ایران ممکن است حمایت از یک بازار با برداشتن پول از جیب کل اقتصاد حمایت شود، چراکه قرار شده حمایت از بازار سهام از منابع صندوق توسعه ملی و سایر منابع محقق شود؛ این در حالی است که منابع صندوق توسعه ملی منابع بیننسلی هستند و اساسا منطقی بهنظر نمیآید که حمایت از بازار سهام به وسیله آنها انجام شود، آنچه از کلمه حمایت استنباط میشود در اینجا یک هدف کوتاهمدتی است که با هدف حسابهای ملی نظیر صندوقهای توسعه به شکلی آشکار در تعارض است. به هر روی نحوه این حمایت و اما و اگرهای آن هرچه که باشد، مسالهای نیست که تنها به یک بعد خلاصه شود. بسته ۱۰بندی حمایت از بازار سهام که در سالگذشته از سوی وزیر اقتصاد رونمایی شد، موید این واقعیت است که حمایت غیرنقدی از این بازار در راستای تغییر چارچوبها و ساختارهای حاکم بر بازار سرمایه، امری لازم و حتی ضروری است. برای مثال از زمان شروع ریزش بازار اگرچه بحث بازارگردانی بارها موردتوجه مردم عادی قرار گرفته است، با اینحال شنیدهها و اظهارنظرهای فعالان بازار سهام حاکی از این واقعیت است که بازارگردانی نهتنها در ایران موفق نبوده، بلکه اساسا آنطور که باید نظاممند نشده است. همین امر سببشده تا این فرآیند مهم بهعنوان یکی از فعالیتهای روزمره بازارهای دارایی در سراسر جهان تا حد زیادی بیحاصل و ناکارآ بهنظر بیاید، اما از این فراتر نحوه اعمال مدیریت بر نظام قیمتها نیز از جمله عواملی بوده که مانع از پیشبینیپذیری قیمتها در این بازار شده است. این عامل بهعنوان یکی از مهمترین ترمزهای بازار سهام که خود ناشی از داشتن نگاه تمرکزگرایانه بر اقتصاد است، طی سالهای گذشته انتقادهای زیادی را در بین فعالان بازار سهام برانگیخته و سببشده تا پیکان اعتراضها به سمت دولتمردان نشانه رود. به هر روی تمامی سخنانی که پیرامون این مسائل مطرحشده عمدتا ماهیتی مثبت دارند که مانع از ادامه مسیر غلط بازار سهام در جهت عدمشفافیت میشوند. بسیاری از اقدامات موردبحث در بازار سهام که از سال۹۹ تا به امروز موردتوجه بورسیها قرار گرفته است، نیازمند تغییر شرایط به شکلی پایدار است که تصمیمات اساسی و بلندمدت را طلب میکند؛ این در حالی است که بهنظر میآید وجود ذینفعان عمده در اقتصاد مانع از انجام چنین کاری شده و سیاستگذاران را به سمت گرفتن تصمیمات سادهتر سوق داده است.
در سالهای گذشته بود که مقرر شد حمایت از بازار سهام با برداشت بخشی از منابع صندوق توسعه (معادل ریالی ۲۰۰میلیون دلار آمریکا) به نفع صندوق تثبیت بازار سهام پیگرفته شود؛ این در حالی است که شفافنبودن نحوه خرید سهام در صندوق دوم خود جزو مسائلی بوده که از همان ابتدا منتقدانی داشته است. حال گفتههای امیرمهدی صبائی نشان از آن دارد که شبهات وارده به رفتار این صندوق تا حد زیادی درست است. او در جایی از سخنان خود میگوید که نحوه ورود به سهام بر اساس وضعیت شاخصکل و میزان صفوف فروش است. سوالی که پیش میآید این است که آیا صندوق یادشده بهوجود آمده تا آبروداری شاخصکل را بکند؟ گفتههای او نشان از آن ندارد که نمادها بر اساس ارزش بنیادی یا ارزندگی چگونه انتخاب میشوند. با توجه به گفتههای او درخصوص معیارهای ورود به بازار بهنظر میآید که شبهه حمایت از بازار درست است، چون او جزئیات انتخاب خود را به شکلی واضح توضیح نمیدهد. عاملی که بهنظر میآید ناشی از همین آبروداری کردن برای شاخصکل و حفظ ویترین بازار سهام است. نکته دیگر به گفته بسیاری از فعالان بازار نوع ورود پول به نمادها چندان برابر نبوده است و درحالیکه برخی از نمادها توانستهاند حتی به سطوح سال۹۹ نیز برسند برخی دیگر نیز از ورود پول حقیقی بهره اندکی داشتهاند؛ عاملی که نشان از متوازن نبودن ورود پول و حمایت از نمادهای مختلف دارد. به هر روی قضیه هرچه که باشد بهنظر میآید که برای بورس همچنان رویکرد مناسبی از حیث حمایت نقدی اتخاذ نشده است و این مسیر اشتباه همچنان ادامه دارد. خبرها حاکی از آن است؛ قرار است روز شنبه آینده رقمی معادل یکهزارمیلیارد تومان به حساب صندوق تثبیت بازار سرمایه واریز شود؛ این در حالی است که این پول دردی از بازار دوا نمیکند و صرفا میتوان گفت نمود دیگری از اتلاف منابع صندوق توسعه ملی است.