به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، از مهمترین و اساسیترین حقوق هر انسان بالاخص در سنین ابتدایی و متوسطه، حق تعلیم و تربیت و آموزش است؛ در این میان یکی از گلوگاههای مهم آموزشی در استان سیستان و بلوچستان مسئله "بازماندگان از تحصیل و تارکان تحصیل" است که به یک معضل اجتماعی و بعضاً امنیتی مبدل شده است.
از آنجا که یکی از اهداف مهم نظام تعلیم و تربیت رسمی، آموزش همه کودکان لازم تعلیم است، برخی از موانع فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ... مانع از ورود کودکان به چرخه تحصیل و ادامه مسیر است که اولویت نداشتن آن میتواند معضلات اجتماعی بسیاری را برای دختران و پسران به دلیل شرایط خاص حاکم بر جامعه شهری و روستایی سیستان و بلوچستان بیش از پیش بوجود بیاورد و در آینده مشکلساز شود.
برخی دلایل بازماندگان از تحصیل
این پدیده در برخی از موارد بر پایه عدم صلاحیت والدین یا فقر اقتصادی و با علتهای مختلف چون "ازدواج زودهنگام و اجباری، تعصبات قومی نداشتن تمکن مالی و روی آوردن به مشاغل کاذب مانند سوختکشی و قاچاق" تبیین شده اما باز هم نقش نهادهای دخیل چون بهزیستی, رسانه, فرهنگ و ارشاد و ... در این زمینه کمرنگ است و یا اصلاً نقشآفرینی نمیکنند.
در واقع کودکان بازمانده از تحصیل واقعیتهایی خاموشاند که نشانگر عدم کارایی سیستم آموزشی و قصور مسئولان مربوطه در نهاد آموزش در اولویت دادن و رسیدگی به این مسئله محسوب میشوند.
اگرچه تاکنون تمرکز سیاستگذاران عمدتاً بر کودکان بازمانده از تحصیل بوده، یعنی موجودیت اجتماعی آنها را قبول دارند و برای جذب آنها به مدرسه قوانین، برنامهها و اعتباراتی در نظر میگیرند، اما این در حالیست که هدف اصلی سیاستها و قوانین آموزشی باید جلوگیری از مبادی بیسوادی و جلوگیری از بروز پدیده بازماندگی از تحصیل باشد. به همین جهت وجود چنین پدیدهای در درجه نخست متوجه دولتهاست و ضعف نظام آموزشی را نمایان میکند.
عدم کارایی سیاستها و برنامههای آموزشی چون محتوای کتب درسی و برنامه مهارتآموزی به وضوح روشن بوده و همچنان مغفول مانده است.
وضعیت استان سیستان و بلوچستان
سیستان و بلوچستان با توجه قرار داشتن به شرایط مهم و ژئوپولتیکی چون همجواری با افغانستان و سایر علل کوچک و بزرگ دیگر صدرنشین آمارهای وخیم حوزه آموزشی در کشور است؛ معضلی که به ویژه در ایام شیوع کرونا تشدید شد. آمارهایی که چنان پراکنده و ناهمگون هستند که تصویر روشن و دقیقی از میزان و علل بازماندگی و تارکان تحصیل و بیسوادی به ما نمیدهند و این ضعف آماری یکی از علل اصلی عدم کارایی سیاستگذاریها و راهکارهای ناکارآمد تصمیمگیران این حوزه است.
در آن سوی ماجرا تدوین قوانین و مقررات بدون اندیشه کافی و تکوین ساختار ها و تشکیلات جدید برای این امر، تدوین طرح و برنامههای متنوع و اختصاص اعتبارات ویژه یا معمول و چانهزنی برای جذب اعتبارات افزونتر بیوقفه بین مسئولان ادامه دارد که یک چرخه باطل را رقم زده و همواره در این سالها در حال تکرار است. اما دردی از این مشکل را دوا نمیکند و کودکان محروم از آموزش، در سایه غفلت و بیتدبیری مسئولان مربوطه همچنان چشم به راه هستند.
اینان سرنوشت روشن خود را نهالی نوپا میبینند که با حمایت و توجه بیش از پیش مسئولین آبیاری خواهد شد، با نور علم آموزی و تعلیم و تربیت خواهد بالید و ثمره آن در آیندهای نه چندان دور به بار خواهد نشست.
حال با توجه به اهمیت این مسئله سوال اینجاست که چرا آموزش و پرورش با وجود بکارگیری نیروهای اجرایی در این زمینه و بعد از گذشت چندین سال تجربه مالی (اختصاص اعتبارات عادی و ویژه)، مدیریتی، تشکیلاتی(تأسیس انواع نهادها و شوراها) و تقنین(انواع سیاستها و برنامهها و آیینامهها) برای تحقق یک هدف بنیادی، هنوز نتوانسته بیسوادی را ریشهکن کند و یا تمام افراد لازمالتعلیم را به مدرسه بفرستد؟ مشکل به کدام یک از عوامل مدیریت، ساختارها، قوانین، منابع و اعتبارات، سیاستها یا رویکردها مربوط است؟ چرا امروز بیش از 140 هزار کودک بازمانده از تحصیل در سیستان و بلوچستان وجود دارد؟ چرا کودکان از رفتن به مدرسه باز میمانند؟ بازماندگی از تحصیل در میان کدام گروههای اجتماعی، قومیتی، جنسی و مذهبی بیشتر است؟ و تا چه میزان طرح «سبات» که به تازگی در استان شکل گرفته میتواند محقق کننده اهداف مورد نظر باشد؟
به نظر میرسد بیش از همه این پرسشها، اساس پرداخت به این مسئله توسط مدیران محل بحث است. اینکه در استان سیستان و بلوچستان همچنان شورای پشتیبانی سوادآموزی شکل نگرفته حاکی از ضعف در اولویت شناسی مدیران دارد. مادامی که ضرورت حل این مسئله تفهیم نشود و مدیران به بررسی ساختاری آن نپردازند هیچ پول پاشی این مشکل را حل نخواهد کرد.
امید است دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت عزم خود را جزم و آرزوی به حق این کودکان را جامه عمل بپوشانند.
مرضیه خاکسفیدی
انتهای پیام/391/ی