بروک تجربه خود را از دیدن این نمایش اینگونه شرح داده است: «در ایران تئاتر فوقالعاده باقدرتی وجود دارد به نام تعزیه که تنها تئاتر دنیای اسلام محسوب میشود. این تئاتر مبتنی است بر مرگ شهیدان پیشوای اسلام که توسط روستاییان در برخی اوقات سال برای خود همان روستا اجرا میشود. این شکل از تئاتر توسط شاه در سالیان درازی ممنوع شد. با وجود این تعزیه در سیصد یا چهارصد شهر و روستا در یک زمان به طور مخفیانه همچون یک رسم و آیین اجرا میشد. یکی از اجراهای بسیار مهیج، شورانگیز و تاثرآوری که در زندگیام دیدهام، در یک روستای کوچک ایران بود که شهادت سومین امام را نمایش میدادند. ما سه خارجی بودیم که چنین امکان افتخاری نصیبمان میشد تا در جمع روستاییانی که برای تماشای نمایش آمده بودند، قرار گیریم.
نمایش در فرمی بسیار ساده و مردمی اجرا شد و نیز بسیار تاثیرگذار بود. تماشاگر میدانست واقعهای در قرنهای گذشته رخ داده که اینک دوباره زنده و بازسازی میشود. شهید بار دیگر در برابر چشمانشان پدیدار میگشت و آنان به طور عمیق میگریستند، چنان میگریستند که ما در فغان مردم یک شهر پس از بمباران شاهدش بودیم. اجرای آن نمایش در فرمی بسیار استلیزهشده ولی درعینحال با یک مضمون کاملا واقعی و طبیعی همراه بود... سالهای متعدد پیرامون تعزیه بهویژه به سبب موفق بودنش، سروصدای بسیاری ایجاد شد تا اینکه در نهایت شاه و مسوولان کشوری به تکاپو افتادند تا با فراهم کردن جشنواره بینالمللی هنر و با گنجاندن برنامه «تعزیه بزرگترین گنجینه ملی ایران»، ژستی لیبرالمنشانه از خود به جهانیان بنمایانند. من در آنجا شاهد بودم که چگونه ممکن است تنها در یک شب جماعتی را از چند کیلومتر دورتر به آنجا کشاند و فرم طبیعی را بهکلی ویران ساخت...»