به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، با وجود این که پزشکی قانونی، اورژانس و سایر نهادهای مسئول معمولا آمار دقیقی از میزان اقدام به خودکشی در ایران ارائه نمی دهند، اما براساس اخبار و تصاویری که هر از گاه در رسانه های رسمی و شبکه های اجتماعی منتشر می شود، می توان گفت زنگ خطر خودکشی در ایران به صدا در آمده است و تشدید آسیب های روانی و رشد میزان افسردگی و ناامیدی در جامعه ما می تواند به افزایش آمار خودکشی منجر شود.
در چنین شرایطی تمام آحاد جامعه باید زمینه های خودکشی را بشناسند و سعی کنند با بررسی این زمینه ها در اطرافیان خود، از احتمال اقدام آنها به خودکشی بکاهند و شرایط را برای بهبود وضعیت روانی آنها فراهم کنند. همچنین تمام افراد باید به نحوی آموزش ببینند که بدانند در لحظه ای که یک فرد قصد انجام عمل خودکشی را دارد، چگونه می توانند او را از انجام این کار منصرف کنند و سپس با همدلی و محبت، او را درک کنند و تلاش داشته باشند فرد را به سمت تغییر مسیر زندگی خود هدایت کنند.
در همین راستا، دکتر مریم سامانی، روانشناس بالینی درباره مهمترین عوامل اقدام افراد به خودکشی به خبرنگار رکنا توضیح داد: اقدام یک فرد به خودکشی فقط یک عامل ندارد، بلکه چند عامل دست به دست هم می دهند و آن فرد را به سمت خودکشی هدایت می کنند. یعنی این طور نیست که صرفا فقر، طلاق، شکست عشقی یا هر نوع ناکامی دیگری بتواند باعث خودکشی یک فرد شود، بلکه معمولا ناکامی های متعدد پشت سر هم می تواند فکر خودکشی را در یک فرد پرورش دهد.
وی افزود: عوامل خودکشی معمولا به دو دسته مسائل روحی، روانی و ژنتیکی و مشکلات اجتماعی تقسیم بندی می شود. منظور از عوامل روانی، وجود مشکلاتی در ساختارهای روانی افراد و مشکلات شخصیتی یا ژنتیکی آنهاست که می تواند آنها را به سمت خودکشی سوق دهد. چنین فردی حتما باید برای درمان دردهای خود از یک متخصص روانشناسی کمک بگیرد. برای این که چنین فردی به روانشناس مراجعه کند، خانواده او نباید به این فرد برچسب بزنند، بلکه باید بدون قضاوت کردن و استفاده از اصطلاحات مرسوم در جامعه، آن فرد را به حضور در مطب یک روانشناس مجرب ترغیب کنند.
این روانشناس بالینی همچنین در توضیح مشکلات اجتماعی که می تواند زمینه اقدام افراد به خودکشی را فراهم کند، توضیح داد: اغلب افرادی که دست به خودکشی می زنند، به نوعی از ناامیدی دچار شده اند که احساس می کنند باید به زندگی خود پایان بدهند. البته ناامیدی ممکن است برای همه افراد به وجود آید، اما افرادی که دست به خودکشی می زنند، برخلاف دیگران تسلیم ناامیدی شده اند. در واقع، افرادی که خودکشی می کنند، به این حس رسیده اند که قدرتی برای تغییر شرایط زندگی خود ندارند.
سامانی با تاکید بر لزوم ارائه آموزش های همگانی برای پیشگیری از اقدام به خودکشی در جامعه گفت: ما باید به تمام افراد جامعه بیاموزیم که حتی در سخت ترین شرایط، بازهم روزنه ای برای آغاز وجود دارد و نقطه ای که یک فرد گمان می کند نقطه پایانی زندگی اوست، بازهم می تواند نقطه ای برای شروع دوباره باشد. به عبارت دیگر، افراد جامعه باید یاد بگیرند وقتی احساس می کنند تمام امیدهای زندگی آنها به پایان رسیده است، بازهم فرصتی برای شکوفایی مجدد وجود دارد. ولی متاسفانه ما به جای این که امیدواری را به یکدیگر بیاموزیم، معمولا در هنگام بروز اشتباه، با سرزنش کردن، یکدیگر را شرمنده می کنیم و بیش از پیش به طرف ناامیدی سوق می دهیم.
این روانشناس بالینی ادامه داد: ایجاد احساس شرم در افراد از زمینه های مهم اقدام آنها به خودکشی است. زیرا ما وقتی حس شرمندگی را در یک فرد به وجود می آوریم، عملا تمام هویت آن فرد را زیر سوال می بریم؛ فردی هم که هویتش زیر سوال رفته، دیگر احساس ارزشمند بودن نمی کند و در برابر ناامیدی تسلیم می شود. بنابراین ما وقتی از رفتار یک فرد دلخور می شویم یا خطایی را از او مشاهده می کنیم، به جای این که تمام هویت آن فرد را زیر سوال ببریم، باید صرفا اشتباه بودن آن رفتار را به او متذکر شویم و بگوییم با وجود این که تو یک فرد ارزشمند هستی، اما بهتر است این رفتار خود را اصلاح کنی.
وی با تاکید بر این که نباید در مشاجرات خود به یکدیگر حس شرمندگی تزریق کنیم، عنوان کرد: متاسفانه ما در سطح جامعه و خانواده ها بعضا وقتی از یک رفتار یک فرد دلخور می شویم، تمام هویت او را زیر سوال می بریم و از عباراتی مثل «تو آدم نمی شی»، «تو همیشه همینی» و مانند این ها استفاده می کنیم تا طرف مقابل خود را شرمنده کنیم. در چنین شرایطی هم ممکن است یک فرد بر اثر احساس شرمندگی، دست به خودکشی بزند. البته معمولا افرادی که خودکشی می کنند سعی دارند که با نوشتن نامه یا اقداماتی شبیه آن، حس شرمندگی خود را به اطرافیانی که آنها را شرمنده کرده اند، منتقل کنند.
سامانی در توضیح علت نوشتن نامه توسط افرادی که دست به خودکشی می زنند، گفت: بسیاری از افرادی که خودکشی می کنند، پیش از انجام این کار نامه می نویسند و در نامه خود به دنبال مقصر می گردند و دوست دارند در این نامه، کسانی را که به آنها حس شرمندگی داده اند، شرمنده کنند. معمولا هم وقتی یک نفر خودکشی می کند، اعضای خانواده و اطرافیان او پیش خود شرمنده می شوند که چرا نتوانسته اند جلوی خودکشی او را بگیرند. به همین دلیل است که عمدتا احتمال اقدام به خودکشی در خانواده افرادی که دست به انجام این کار زده اند، بالاتر است.
این روانشناس بالینی ادامه داد: خانواده ای که یکی از اعضای آن خودکشی می کند، نه تنها از رفتارهای خود که منجر به خودکشی آن فرد شده است، دچار شرمندگی می شوند، بلکه نمی توانند مانند خانواده های دیگری که عزیزی را از دست می دهند، سوگواری کنند و مراحل روانی سوگ را بگذارنند. بنابراین زمینه های بروز آسیب های روانی در خانواده ای که یکی از اعضای آن خودکشی کرده است، بسیار بالا می رود و حتی دوستان نزدیک چنین فردی هم تا مدت ها دچار همین حس شرم می شوند.
وی با بیان این که ایجاد احساس شرم در افراد، مهارت تغییر را از آنها می گیرد، گفت: وقتی یک فرد بر اثر حس شرمندگی و ناامیدی، دیگر هیچ گونه مهارتی را برای تغییر وضع موجود در خود احساس نمی کنند، به این نتیجه می رسد که هیچ راهی جز پایان زندگی خودش ندارد. در چنین شرایطی ما وقتی می بینیم یک فرد خود را در نقطه پایانی زندگی تصور می کند، باید به جای این که با حرف ها و رفتارهای خود به او حس شرمندگی القا کنیم، به چنین فردی یادآوری کنیم که تو یک فرد ارزشمند هستی که حتما می توانی شرایط زندگی خود را تغییر دهی و فقط ممکن است در بعضی زمینه ها ناموفق بوده باشی، اما این دلیلی بر ناکامی تو در تمام ابعاد زندگی نیست.
سامانی با تاکید بر این که افراد نباید خودشان را با دیگران مقایسه کنند، عنوان کرد: متاسفانه بسیاری از افراد در ناکامی ها خودشان را با دیگران مقایسه می کنند و به سرزنش خود یا شرایطی که در آن قرار گرفته اند، می پردازند. این در حالی است که معمولا هیچ اطلاعات دقیقی از افرادی که خودمان را با آنها مقایسه می کنیم، نداریم. همچنین ما بعضا خودمان را با افراد جوامع دیگر مقایسه می کنیم و احساس می کنیم که ما از آنها ناکامی های بیشتری داریم، این در حالی است که خودکشی، یکی از مسائل حادی است که در بسیاری از جوامع درباره آن پژوهش می شود.
این روانشناس بالینی ادامه داد: وقتی ما با فردی مواجه می شویم که دچار افسردگی است و فکر خودکشی را در سر میپروراند، به هیچ وجه نباید او را با دیگران مقایسه کنیم و به او بگوییم افراد دیگری هستند که مشکلات شدیدتری از تو دارند، اما دست به خودکشی نمی زنند، چون اساسا ظرفیت های روانی افراد برای تحمل مشکلات با یکدیگر متفاوت است و حتی ظرفیت روانی دو برادر یا خواهر نیز مشابه یکدیگر نیست و مشکلی که یک فرد را به فکر خودکشی می اندازد، ممکن است فرد دیگر را تنها کمی ناراحت کند.
وی در ادامه تاکید کرد: همان قدر که ظرفیت روانی افراد با یکدیگر متفاوت است، شیوه درک کردن انسان های مختلف نیز باهم فرق دارد، بنابراین راهکارهای گوناگونی برای ورود به دنیای درونی افراد وجود دارد که این راهکارها را تنها متخصصان روانشناسی بلد هستند. بنابراین حتما لازم است ما کسی را که دچار افسردگی، ناامیدی یا حس شرمندگی شده است، حتما به مراجعه نزد روانشناس ترغیب کنیم، نه این که خودمان به واکاوی مشکلات روانی او بپردازیم.
سامانی با بیان این که احساس شرم معمولا از برچسب هایی ناشی می شود که افراد در عرف جامعه به یکدیگر می زنند، اظهار داشت: بسیاری از بایدهایی که در ذهن ما شکل گرفته است، اشتباه است و وقتی ما همین بایدها را به اطرافیان خودمان تسری می دهیم، بعضا در آنها احساس شرم ایجاد می کنیم. مثلا در بسیاری از موارد والدین به فرزندان خود توصیه می کنند که در مهمانی ها زیاد غذا نخورند و وقتی یک فرزند این کار را انجام نمی دهد، او را بعد از مهمانی سرزنش می کنند. این سرزنش کردن نیز باعث شرمساری فرزند می شود، این در حالی است که هیچ دلیلی ندارد که والدین به خاطر این که فرزند آنها در یک مهمانی غذای زیادی خورده است، او را شرمنده کنند.
این روانشناس بالینی ادامه داد: متاسفانه والدین ما بایدهای زیادی را برای فرزندان خود در نظر می گیرند که تخطی از آنها، باعث شرمگین شدن فرزندان می شود. این مساله در رابطه بین زوج ها و سایر روابط اجتماعی ما نیز وجود دارد و ما دائما با برچسب ها و بایدهای اشتباهی که در عرف جامعه در نظر گرفته ایم، یکدیگر را شرمنده می کنیم. ولی ما باید از این برچسب گذاری ها دست بکشیم و هنجارهایی را که برای فرزندان و اطرافیان خود قائل می شویم، صرفا به قوانین کشور محدود کنیم، نه این که هر رفتار کوچکی را که اطرافیان ما انجام می دهند، به عنوان رفتار ناهنجار در نظر بگیریم و به خاطر انجام آن، دیگران را سرزنش کنیم.
وی در ادامه تاکید کرد: شرایط اجتماعی و خانوادگی عموم ما به گونه ای است که ما ناخواسته با صحبت ها و رفتارهای خود، احساس شرم را در محیط خانواده، محل کار و سایر محیط های اجتماعی به اطرافیان خود منتقل می کنیم. این در حالی است که تلنبار شدن احساس شرمساری یکی از مهمترین دلایل ارتکاب بعضی افراد به عمل خودکشی است. بنابراین ما برای پیشگیری از خودکشی حتما باید رفتار خود را اصلاح کنیم و حس شرمندگی و ناامیدی را به یکدیگر انتقال ندهیم.
سامانی با تاکید بر این که والدین حتما باید مهارت های تربیت فرزندان را بیاموزند، عنوان کرد: جامعه ما به سرعت به سمت مدرنیته حرکت می کند و در شرایط امروز، نوجوانان، جوانان و حتی کودکان ما می توانند به سرعت اطلاعات مختلف را بین یکدیگر تبادل کنند. بنابراین سبک های قدیمی تربیت فرزند دیگر جواب نمی دهد و والدین ما باید یاد بگیرند که در شرایط نوین امروز چگونه باید فرزندان خود را تربیت کنند. این در حالی است که متاسفانه پدرها و مادرها اغلب به جای این که مهارت های جدید فرزندپروری را بیاموزند، برای دور کردن فرزندان خود از آسیب های جامعه امروز، بیش از حد از کودکان و نوجوانان خود مراقبت می کنند.
این روانشناس بالینی ادامه داد: والدین ما باید توجه باشند که بسیاری از کودکان و نوجوانان هم به صورت زمینه ای در برابر آسیب ها خودمراقبتی دارند و هم مراقبت های رفتاری را به صورت اکتسابی از پدر، مادر و سایر اطرافیان خود یاد می گیرند و لازم نیست حتما شدیدا تحت نظر باشند تا درست رفتار کنند. اما والدین ما با سبک تربیتی مستبدانه هم آزادی فرزندان را می گیرند و هم به آنها این مفهوم را القا می کنند که فرزندان نمی توانند خوب و بد را درک کنند و حتما والدین باید لحظه به لحظه مراقب آنها باشند.
وی در ادامه تاکید کرد: فرزندی که آزادی نداشته باشد، دچار احساس ناتوانی می شود و این احساس رفته رفته فرد را افسرده می کند. کسی هم دچار حس افسردگی شود، معمولا احساس بی ارزشی به او دست می دهد. برای این که این اتفاق رخ ندهد، لازم است که والدین همراه با اقتدار نه استبداد، بدون این که بایدها را به فرزندان خود القا کنند و برای آنها اجبار در نظر بگیرند، مسائل را برای فرزندان خود توضیح بدهند تا آنها خودشان مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و برای زندگی خود تصمیم بگیرند. در چنین شرایطی حتما احتمال اشتباه کردن فرزندان وجود دارد، اما والدین نباید از اشتباه فرزندان خود فاجعه بسازند و آنها را از انجام اشتباه شرمسار کنند، زیرا وقتی یک کودک یا نوجوان شرمسار می شود، رفتار اشتباه خود را از پدر و مادرش پنهان می کند و ضرر این پنهان کاری حتما برای والدین بیشتر است.
سامانی در بخش دیگری از صحبت های خود در پاسخ به این سوال که در صورت مواجهه یک فرد با خودکشی باید چه رفتاری انجام دهیم تا او را از انجام این عمل منصرف کنیم، توضیح داد: اگر فردی با صحنه خودکشی یک فرد مواجه شد، در ابتدا باید از مراجع مربوطه شامل اورژانس اجتماعی، اورژانس و آتش نشانی درخواست کمک کند، زیرا این افراد بخصوص کارشناسان اورژانس اجتماعی آموزش دیده اند که در هنگام تصمیم یک فرد برای انجام خودکشی باید چه اقدامی انجام دهند.
این روانشناس بالینی ادامه داد: تا زمانی که نیروهای امدادی به صحنه می رسند، بازهم ما باید با صحبت کردن و همدلی و بدون قضاوت، مقایسه، القای حس شرمندگی و سرزنش کردن، سعی کنیم طرف مقابل خود را از خودکشی منصرف کنیم. ما باید در صحبت های خود با کسی که قصد خودکشی دارد، ارزشمندی های آن شخص را به او یادآوری کنیم و سعی داشته باشیم که از اضطراب و فشار روانی که روی آن فرد قرار دارد، بکاهیم.
وی در ادامه تاکید کرد: بهتر است خانواده هایی که سابقه اقدام به خودکشی در آنها وجود دارد یا دارای یک فرد افسرده هستند، با یک متخصص روانشناسی در ارتباط باشند تا اگر یکی از اعضای آنها قصد انجام عمل خودکشی را داشت، سریعا بتوانند با روانشناس خود ارتباط بگیرند تا آن روانشناس بتواند در لحظه اقدام به خودکشی، با آن فرد صحبت کند و با استفاده از تکنیک های روانشناسی از دردهای درونی او بکاهد تا آن فرد به صورت ناگهانی دست به خودکشی نزند.
سامانی در پاسخ به این سوال که بعد از انصراف یک فرد از انجام عمل خودکشی، اطرافیان چگونه می توانند به بهبود وضعیت روحی آن فرد کمک کنند، توضیح داد: مهمترین اقدامی که می تواند فکر خودکشی را در ذهن افرادی که یک بار اقدام به انجام این کار کرده اند، کمرنگ کند، استفاده از متخصصان روانشناسی است، زیرا این افراد حتما باید به روانشناس مراجعه کنند تا او بتواند با استفاده از تکنیک های تخصصی، فرد را برای همیشه از انجام عمل خودکشی منصرف کند. علاوه بر روانشناس ها، اطرافیان افرادی که دست به خودکشی می زنند نیز باید برای بهبود شرایط روحی او کمک کنند.
این روانشناس بالینی ادامه داد: مهمترین اقدامی که اطرافیان فردی که دست به خودکشی زده است، باید برای او انجام دهند، همنشینی، همدلی و همصحبتی بیشتر با آن فرد است. زیرا اساسا وقتی روابط اجتماعی افراد با اطرافیان خود مناسب باشد، هم حال روحی آنها بهتر می شود و هم احتمال اقدام به خودکشی پایین تر می آید. به همین دلیل است که ما خودکشی را بیشتر در شهرها می بینیم تا در روستاها، چون میزان حمایتی که افراد از جوامع شهری دریافت می کنند، بیشتر از جوامع روستایی است.
سامانی در همین راستا تاکید کرد: اکنون جامعه ما با سرعت به طرف مدرنیته حرکت می کند و حس تنهایی رفته رفته به احساسی همه گیر در میان بسیاری از ما تبدیل می شود. این در حالی است که ما از نظر ذهنی نیاز داریم که چند نفر را به عنوان اعضای خانواده و گروه دوستان در کنار خود داشته باشیم تا احساس کنیم افرادی هستند که از ما حمایت عاطفی می کنند. ما باید سعی کنیم وابستگی های جمعی خود را افزایش دهیم تا احساس تنهایی کمتری در ما شکل بگیرد و بتوانیم با در میان گذاشتن مشکلات روانی خود با بستگان و دوستان نزدیک، کمی از بار فشار روانی خودمان بکاهیم.
وی در پایان تصریح کرد: اساسا باید توجه داشته باشیم که تنها ماندن کلید ورود به دنیای افسردگی است و افسردگی، احساس ناامیدی و حس شرمساری از مهمترین عوامل اقدام به خودکشی محسوب می شوند.