باوجود انتقادات روزهای اخیر از سوی طیفهای مختلف سیاسی داخلی و خارجی نسبت به انتشار خبر مربوط به انعقاد توافق بیستوپنجساله بین ایران و چین که هرکدام خواستهها و دلایل خاص خود را دارند، اما با در نظر گرفتن مجموعه سوابق روابط بین دو کشور، ظرفیتهای مکمل اقتصادیهای ایران و چین و روندها و تحولات جهانی، انعقاد چنین موافقتنامهای بین دو کشور نهتنها امر عجیبی نیست بلکه شاید میتوانست بسیار زودتر از این، اتفاق بیفتد.
عدم اطلاع از جزئیات این توافق نباید دلیلی باشد براینکه ضرورت و اهمیت چنین توافقی را زیر سؤال ببریم. در دوره چهل سال حیات جمهوری اسلامی ایران که دوسالی هست گام دوم آن را تجربه میکنیم، روابط ایران و چین همواره از اهمیت تعیینکنندهای برخوردار بوده است و این اهمیت، صرفا مختص ایران نیست. نگاهی به اقتصاد چین در دو دهه گذشته نشان میدهد این کشور در این حوزه با سرعتی بالا عمل نموده و اقتصاد غولآسای آن از چنان ظرفیت و توانمندی برخوردار شده که به رشد و توسعه اقتصادهای دیگر کشورها کمک کرده است. این اتفاق موجب شده تا این توانمندی اقتصادی بهعنوان برگ برندهای برای تمایل بسیاری از کشورها جهت برقراری روابط با آن شود.
شاید در نگاه اول چندان خوشایند نباشد که بگوییم روابط راهبردی که بین تهران و پکن در حال شکلگیری است، در قالب یک توافق بیستوپنجساله خواهد بود. این توافق میتواند محصول اشتراک دو کشور در تقابل با آمریکا در سطوح مختلف و بر اساس منافع و ذهنیتهای ارزشی و سیاسی مختص به خود باشد، اما نمیتوان این واقعیت را نیز انکار کرد که حتی اگر توافق تهران و پکن محصول اشتراک مواضع دو کشور در سلطهگری و یکجانبهگراییهای آمریکا باشد، باز باید به آن بهعنوان یکی از راههایی نگاه کرد که میتواند میزان خطرات و آسیبهای ناشی از تقابل آنها با آمریکا را در عرصههای مختلف، متناسب بااهمیت هر یک از این عرصهها، تا حدودی بسیار زیادی تعدیل و یا حتی خنثی کرد.
روابط ایران و چین هرگاه در مسیر تقویت و ارتقاء راهبردی قرار گرفته همیشه موافقان و مخالفانی داشته که هر یک با سلاح بعضا تیز و برنده استدلالات خود، یا به آن تاختهاند یا آن را تا سطح معجزه نجات ایران از تمامی مشکلات و معضلات اقتصادی داخل کشور، بالا بردهاند. قدر مسلم هیچکدام از این دو نگاه نمیتواند تصویری واقعی و اطمینانبخش از ضرورت روابط ایران و چین و همچنین چشمانداز آینده آن ارائه کند.مخالفان و منتقدان توافق ۲۵ ساله ایران و چین در روزهای اخیر به دلایل مختلف با آن مخالفت و یا از آن انتقاد کردهاند. حتی بخشی از موافقان این روابط هم به نحوه اطلاعرسانی دولت در این زمینه و پیشبرد این توافق در فضایی غیرشفاف، گلایهمند بودهاند.در جامعه ایران(چه در داخل و چه در خارج از کشور) همواره غربگرایانی هستند که روابط با چین و روسیه و بهصورت کلی نگاه به شرق، حتی اگر راهبردی باشد، را پایدار و اطمینانبخش نمیدانند و سرنوشت مختوم ایران را درنهایت، پیوستن به اردوگاه غرب میدانند. این دیدگاه را نمیتوان جامعالاطرافی دانست؛ حتی اگر شواهد و دلایل بهظاهر متقنی هم ارائه کند، نمیتواند ملاک عملکرد دولتمردان ایران برای تنظیم روابط خارجی کشور قرار گیرد. این گروه هر نوع تحول جدید در روابط با چین و روسیه را بهمثابه سنگی بر پیکر کمجان روابط ایران با غرب میدانند و بر آن تأسف میخورند.
فارغ از دو دیدگاه مورداشاره باید به ذکر چند نکته در هرگونه تحلیلی پیرامون روابط خارجی کشورمان دقت شود:
*نظام ارزشی و باورمندی ایران در چارچوب اصول انقلابی و ارزشی، مختص به خود است و با کمتر نظام سیاسی و ارزشی در جهان قابلمقایسه و مشابهسازی است.
*باید دقت شود اگر در سطحی کلان و راهبردی موافقتنامههایی چون توافق بیستوپنجساله ایران و چین محصول اشتراک دو کشور در تقابل و مخالفت خاستگاه فکری از دو دنیای کاملا متفاوت نشئت بگیرد میتواند منجر به یک توافق راهبردی شود.
*سابقه ۴۰ ساله نظام مقدس جمهوری اسلامی نشان میدهد باورمندی ما به مخالفت با راهبردهای یکجانبهگرایانه آمریکا و خصومتهای این کشور با مردم ایران، از پایداری و قوام بیشتری نسبت به نوع نگاه دیگر کشورها به تقابلهای احتمالیشان با آمریکا برخوردار است. این موضوع نباید باعث شود که با فرض حلوفصل تنشها بین پکن و واشنگتن توافقهایی مانند توافق اخیر بیستساله با ایران اولین قربانی آن باشد.
درنهایت آنچه برای نظام، کشور و مردم اهمیت دارد برقراری روابط عزتمندانه و همراه با تأمین منافع ملی و رعایت مصالح عمومی کشور متناسب با تحولات منطقهای و بینالمللی سیاست خارجی است و باید به این امر واقف بود که منافع هر توافق و سندی با هر طرفی که باشد، فصلالخطاب تمام راهبردها و رویکردها خواهد بود.
1717