به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان دیر، فاطمه مظفری پور: عرق چنان بر جانش سکونت گزیده بود که تمام پیراهنش را گویا در آب فرو بردهای. در آن زمان که گرم بستن پرچم و سیم موکب بود، ناگهان انگشت خود را با تیزی سیم برید، رعشهای بر تنش خورد و با لحظهای نگاه به انگشت زخمی خود، آبی برای طهارت بر آن ریخت و سپس بدون اندکی تأمل به ادامه کار خود پرداخت!
وقتی آن لحظه را دیدم، شانهاش را تکانی دادم و گفتم مگر زخمی نشدی؟ مگر درد را بر سر انگشت خود احساس نکردی؟ مگر ندیدی ور رفتن با این سیمها برایت خطر دارد؟ پسرک همچنان که در سکوت، حیرت مرا در خود فرو میخورد با لبخند دنداننمای خود گفت: «یک خراش ساده بود! چرا انقدر موضوع را گنده کردهای!»
از حیرت خودم و آرامش پسرک خندهام گرفت، حق با او بود؛ امام حسین (ع) کسی است که در دل نوجوانان هم حرم دارد، این عشق را به آسانی نمیتوان از دلشان بیرون ساخت بهخصوص از دل نوجوانان بوشهری!
نوجوانانی که برای دستگاه امام حسین (ع) نیروسازی میکنند
قداست خدمت نوجوانان در دستگاه امام حسین (ع) فرای چیزی است که بتوان آن را مقایسه کرد؛ هرگز نمیتوان حال و هوای آن نوجوانی را ارزش گذاری کنیم که نه تنها خود را وقف خدمت در موکبهای حسینی کرده بلکه پای نوجوانان محله خود را نیز به این موکب گشودهاست.
درحالی که خورشید با تمام توان در گرمای بیش از ۴۵درجه بر سر خادمان نوجوان میکوبید، نوجوانان با شوری فراتر دست به خدمت بودند.
هرکس گوشه ای از کار را گرفت
یکی چای ریز موکب بود، دیگری جاروکش موکب و دستهای هم برچم به دست موکب شده بودند و هرکدام کار خود را، محوریت عالم ساخته بودند و با این نگاه که خادم حرم امام حسین (ع) هستند، با تمام جان و عشق نهفته خود، عرق میریختند.
در گوشهای دیگر از شهر، عزاداری دستهای به سبک سنتی بوشهری به چشم میخورد؛ در آن دسته عزاداری نیز صدای نوحه خوانی نوجوانان، گوش نواز میشد.
نوجوانی که صدای محرم شد
نوجوانی ۹ ساله طبل بر دوش حمل میکرد و میان ازدحام، سنج و دمامها،صدای طبل زنیاش اندکی به گوش میرسید و اما او بر طبل زنی راضی نبود و شروع کرد به پاسخ دادن به نوحه خوان؛ «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است، عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است».
نوجوانان سینه میزدند و زنجیر را آهسته بر دوش خود میانداختند و اشک امان از دلشان بریده بود؛ وقتی انسان چنین نمایشگاهی را میبیند با خود میگوید «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست!»
گرد خاک بر سیاهی لباس خادمان نوجوان نشست
در گوشهای دیگر از آیین زنجیر زنی، کودکانی که زیر آفتاب صورتشان گل انداخته بود، با لباسهای مشکی خود بر روی زمین نشسته و گرد خاک بر سیاهی لباسشان رخنه افکنده بود.
گروهی دیگر سربند یا حسین(ع) بر پیشانی بسته بودند و با دو دست بر سینه خود میکوبیدند و این چنین عرض ارادت بر مولای خود داشتند.
نوجوانی اما در همان جمعیت، علمی بر دوش گرفته بود که شاید حتی هموزن با خودش بود، اما خم بر ابرو نداشت و مشتاقانه، علم را در بین جمعیت تکان میداد.
به گزارش خبرگزاری فارس، نوجوانان بوشهری، از ابتدای عمر خود با باز کردن چشم بر این دنیا، طعم تربت امام حسین(ع) را بر کام خود احساس میکنند و این مقدمهای میشود تا شور حسینی نهفته در قلبشان به شعور حسینی خلاصه گردد و این ابتدای مسیر مکتب آزادگی است که پس از عاشورا، هزاران نوجوان و جوان عاشق و بابصیرت از خون کربلا جاری شده است.
عکاس: حامد جاگرانی
انتهای پیام/