ایدۀ آغازین این پژوهش پس از نگارش جُستاری شکل گرفت که در خبرآنلاین با عنوان آیا شاهد ظهور نسل «تری این وان» هستیم؟ منتشر کردم. در آن جستار، با تکیه بر شواهد اولیه میدانی، این استدلال مطرح شد که در بین دختران ساکن شهرهای بزرگ که غالباً دارای خاستگاه مذهبیاند شاهد ظهور نسلی هستیم که «تری این وان»(2) نامیده شدند.
آنها سه ویژگی مهم دارند: تعلق دینی خود را نشان میدهند (تدین)، عموماً متجددنمایی میکنند (تجدد)، و در نهایت عموماً از سطح اقتصادی مناسبی برخوردارند. این دختران از نظر ظاهری آرایش مد روز دارند، همراه با چادر، کتانی چینی، شلوار جین یا شلوار پلنگی میپوشند، شال رنگی یا روسریهای گُلگُلی را با کیف و رنگ آستین مانتو سِت میکنند و اگر از کولهپشتی استفاده میکنند معمولاً بر آن لوازم جانبی نظیر عروسک یا جاسوئیچیهای فانتزی آویزان میکنند. برخی از این دختران در یکی دو سال اخیر به کافههای شهری میروند و در کنار نوشیدن قهوه، سیگار میکشند.
هدف پژوهش آن بود تا ایده اولیه جستار بسط یابد. به این ترتیب پرسشهای اصلی مطالعه عبارت بودند از: نسلی که «تری این وان» نامیدهایم چه تلقیای از مد دارد؟ آنان چه تلقیای از سازگاری یا عدم سازگاری مُد روز بودن خود با آموزههای دینیشان دارند؟ آیا همه این افراد با رغبت و به شکلی اختیاری چادر را انتخاب کردهاند؟ آیا در بین اینها «ما» و «دیگریِ» هویتی شکل گرفته است؟ اگر شکل گرفته است آن «دیگری» کیست؟ نقش رسانههای جدید در «شیکحجابی» این دختران چیست؟
این پژوهش، زوایایی از ایران مدرن را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه در ایران امروز گروههایی با تعلقات دینی تلاش میکنند تا خود را روزآمد، و دارای ذوق و سلیقه امروزین جلوه دهند. برخی از مطالعات در سایر کشورها از شکلگیری پدیده حجابیستا یا حجابرز میگویند، زنان مسلمانی که سعی میکنند حجاب اسلامی مُد روز، شیک و واجدِ سبک داشته باشند. بهجز جوامع اروپایی، در سالهای اخیر، در کشورهای خاورمیانه نیز چالشهای زنان مسلمان در مواجهه با الزامات جدید زندگی بهویژه در سبک پوشش و آرایش، توجه محققان را بهخود جلب کرده است. نوآوری این مطالعه آن است که تصویر کلیشهای جامعه نسبت به دختران و زنان چادری را به چالش میکشد، این تصور که این گروه از زنان یکدستاند و اینکه با اختیار و آگاهانه چنین حجابی را انتخاب کردهاند. همچنین مقاله، به سلسله مراتب سلیقه در بین زنان چادری و شکلگیری تضاد مبتنی بر «والا یا پست بودن سلیقه» در بین آنان میپردازد که این نیز جزء نوآوریهای مقاله به شمار میآید.
جهت جمعآوری دادههای پژوهش، با 14 نفر از دختران مصاحبه عمیق صورت گرفت. در تعیین و انتخاب مصاحبهشوندگان دو ملاک مدنظر بود. نخست آنان چادرپوش باشند، و دیگر آنکه در نگاه اولیه، شیکپوشی و مدگرایی در ظواهر آنان مشاهده شود.
خلاصه یافتههای پژوهش
یافته های اصلی این مطالعه به شرح زیر است:
نسل جدید چادرپوشها
آنچه توجه پژوهشگران تحقیق را جلب میکند ظهور نسلی جدید از چادرپوشهاست که با نسل والدین خود تفاوت دارند. این نسل علاوه بر آنکه تلاش میکند الف) با جریانهای غالب در خصوص مد و لباس پیش برود، ب) شیکحجاب باشد، ج) برتری سلیقه خود را به رخ بکشد، رفتارهایی دارد که لزوماً با انتظارات دینی سازگار نیست. به تعبیر بهتر، این نسل جدید در مواردی، تعبیر و تفسیر شخصی و تا اندازه دلبخواهانه خود را از متون دینی دارد و ضمن به رسمیت شناختن تشخیص و برداشت خود از دین، زندگی روزمره خود را سامان میدهد. در این زمینه میتوان به مصاحبهشوندگانی در این تحقیق اشاره کرد که به کلاسهای رقص میروند که بدون تردید کلاسهایی غیرمجاز هستند، در خانه حیوان خانگی دارند، در مهمانیها با چادر میرقصند، گیاهخوارند، و یا با جنس مخالف دوستی اجتماعی دارند.
متفاوتنمایی، ایجاد مرز، مرزـ زدایی
یکی از یافتههای مهم این پژوهش، تلاش اغلب مطالعهشوندگان برای متفاوتنمایی است. مطالعهشوندگان این تحقیق قصد دارند این پیام را ابراز کنند که متفاوتاند و نگاه متفاوتی به جهان دارند. یکتایی، و نه یکسانی مهمترین پیام آنان است. به این شکل، آنان سعی میکند مرزهایی بین خود و دیگران بسازند. در واقع، برای این گروه از زنان، برندپوشی، «شیکحجابی» و مدروزپوشی، در کنار افزایش رضایت شخصی و حس مثبت نسبت به خود، با این هدفِ مهم صورت میگیرد تا مرز خود را با زنان چادرپوشِ (به تعبیر اینان) بدسلیقه، و شلختهپوش نشان دهند. اینان با توسل به اکسسوریهای چشمنواز، وسایل مارکدار و آرایش مد روز تلاش میکنند تا نشان دهند که در بین چادرپوشها، جزو گروه «شیکحجابها» هستند و «والاسلیقه»اند. در اینجا شاهد شکلگیری یک «ما» و یک «دیگری» در بین چادرپوشها هستیم که مبنای آن نوع نگرش به حجاب و سلسله مراتب سلیقه در بین آنان است. هدف دیگر این گروه از زنان، نشان دادن همگامی با جریان غالب جامعه، و به تعبیر بهتر، روندهای جاری در بین زنان جامعه ایرانی در زمینه مد است. این زنان با دنبال کردن آنچه مد روز است قصد دارند نشان دهند که به مد و تغییرات سلیقه در جامعه توجه دارند و اتفاقاً با وسواس از طریق رسانهها آنرا دنبال میکنند.
مقاومت در برابر چادرپوشیِ اجباری
عدهای از زنان بهدلایل مختلف، از سر اجبار چادرپوش شدهاند ولی در درون نسبت به این امر رضایتی ندارند. در نتیجه تلاش میکنند تا با سازوکارهایی در مقابل اجبار و تحمیل مقاومت کنند. سازوکار مقاومت آنان نیز به این شکل نیست که برای مثال در موقعیتهایی، چادر از سر بردارند یا مستقیماً با منبع تحمیل اجبار وارد چالش شوند بلکه تلاش میکنند تا با حفظ چادر، سلیقه پنهان خود را نیز به شکلی عملی سازند.
شیکپوش در مقابل شلختهپوش
در بین چادرپوشها، سلسله مراتب سلیقه وجود دارد، به این معنا که عدهای از آنان که در این تحقیق «شیکحجاب» نامیدهایم گروه دیگر از چادرپوشها را کجسلیقه یا بدسلیقه ارزیابی میکنند. معمولاً گفتمان رسمی و حکومت ـ بنیاد از تعبیر بدحجاب، برای زنانی در جامعه ایران استفاده میکند که استانداردهای حکومت نسبت به حجاب را رعایت نمیکنند. نکته قابل تأمل آنکه، در بین زنان چادرپوش نیز شاهد دستۀ بدحجابها هستیم ولی منظور از بدحجابها در اینجا با آنچه اشاره شد کاملاً متفاوت است. زنان بدحجاب در اینجا آن دسته از زنان چادرپوشاند که بر پایه مد روز پیش نمیروند، تمایل به رنگهای تیره دارند، با آرایش صورت برای نامحرم موافق نیستند. میتوان گفت که اغلب زنان مصاحبهشونده به شکلی از دسته بدحجابها انتقاد کردند و نوع مواجهه آنان را با چادر موجب تثبیت و تأیید کلیشههای رایج درباره زنان باحجاب دانستند.
جابهجایی سلیقه زیباییشناختی
در مواردی، آن دسته از زنان چادرپوشِ اجباری، که بنا بر خواست دیگران چادرپوشی را انتخاب کردهاند سلیقه خود را در خصوص شیکپسندی، زیستِ مد روز، و خوشسلیقگی به سایر عرصههای زندگی روزمره انتقال دادهاند. این گروه از زنان اگر بههر دلیلی نمیتوانند سلیقه خود را بر بدن اعمال کنند تا به این طریق برتری سلیقه را نشان دهند در عوض، با نوع چیدمان وسایل خانه، طراحی داخلی خانه، خرید وسایل مد روز خانه آنرا ابراز میکنند. در واقع، در اینجا خانه، بهجای بدن مینشیند و به عرصهای برای اعمال سلیقه زیباییشناختی بدل میشود.
نقدِ نگاه کلیشهای به چادرپوشها
آنچه در جای جای مصاحبهها مشهود است نارضایتی زنان مصاحبهشونده از دیدگاههای قالبی موجود در جامعه نسبت به چادرپوشهاست، این نگاه که چادرپوشها اغلب بدسلیقهاند و نسبتی با مد، شیکپوشی و برندپوشی ندارند، اینکه چادرپوشها با الزامات زندگی در دنیای جدید بیگانهاند و افراد شلختهای هستند. اغلب آنان از وجود این نوع نگاه انتقاد کردهاند و در همین راستا، یکی از دلایلشان برای مد روز بودن و شیکحجابی، تلاش برای تغییر نگاه جامعه نسبت به چادرپوشهاست.
الگوبرداری از محتوای شبکههای اجتماعی
یافتههای این پژوهش نشانگر نقش پُراهمیت محتوای شبکههای اجتماعی در زندگی روزمره زنان چادرپوش است. تقریباً اغلب افرادی که با آنان مصاحبه شد اذعان داشتند که اخبار و جریان مد را از طریق شبکههای اجتماعی دنبال میکنند و برخی از آنان تلاش میکنند تا دقیقاً الگوهای معرفی شده در این صفحات، یا الگوهای معرفی شده توسط سلبریتیها را دنبال نمایند.
تمایز، بههر شکل و طریقی
جلب توجه، رؤیتپذیری و متمایز شدن در بین دوستان اینروزها موضوعاتی است که نوجوانان به آن اقبال بسیاری نشان میدهند. در این زمینه، یکی از مصاحبهشوندگان چادرپوش به مواردی اشاره کرد که از نظر جامعهشناختی شایسته توجه فراوان است. وی دلیل انتخاب چادر را متمایز شدن در بین جمع دوستان بیان کرد. در واقع، او با توسل به لباسهای مختلف، رفتارهای هنجارشکنانه، میکآپهای متنوع و غیرمتداول همواره تلاش کرده است تا دیده شود و در بین دوستانش، فردی متفاوت شناخته شود. بهدنبال چنین هدفی، و با توجه به کسالتآور شدن کارها و فعالیتهای قبلیاش، چادر را انتخاب میکند تا صرفاً بر میزان متفاوتبودگی خود بیفزایند.
زندگیِ سرشار از تعارض
یکی از یافتههای مهم این تحقیق، تعارض بین نهادهای اجتماعیکننده، برای مثال بین خواستهها و هنجارهای حاکم بر خانواده و انتظارات گروه همسالان است. در این موقعیت، خانواده بر رعایت کامل حجاب اسلامی که حتماً شامل چادر میگردد اصرار دارد و در مقابل در بین گروه همسالان بر لباسهای مد روز و برند تأکید میشود. برخی از مصاحبه شوندگان از زندگی در چنین تعارضی کلافه بودند.
بحث درباره یافته ها
طبق یافتههای این پژوهش، نسل جدید زنان چادرپوش که: اغلب در سنین جوانی قرار دارند، از سطحی از رفاه برخوردارند و با دنیای جدید رسانهایشده آشنایند تلاش میکند تا خود را از نظر سلیقه در جایگاه برتر و بالاتری قرار دهد و مرزهای خود را با سایر زنان چادرپوش به وضوح نشان دهند. در واقع در بین این زنان شاهد شکلگیری یک «ما» در مقابل «دیگری» هستیم. نکته قابل توجه آنکه این زنان سعی دارند تا فاصله فرهنگی و سلیقهای خود را از زنان چادرپوشی که آنان را «شلخته پوش» و «بدسلیقه» تعریف میکنند بیشتر نشان دهند تا زنانیکه در جامعه لباسهای متداول و مد روز میپوشند. در واقع، «دیگری» این نسل جدید زنان باحجاب، نه زنانیکه لباسهای متداول میپوشند و گفتمان رسمی آنان را «بدحجاب یا بیحجاب» مینامد بلکه زنان باحجابی هستند که به باور اینان با عقاید خشک و متعصبانه خود در خصوص ویژگیهای یک زن چادرپوش، باعث شدهاند تا جامعه نسبت به چادر و چادرپوشها قضاوت کلیشهای داشته باشد.
همانطور که یافتههای این پژوهش نشان میدهد شاهد ظهور نسلی جدید در بین افرادی با خاستگاههای مذهبی هستیم. این افراد با الزامات زیستن در دنیای جدید آشنایند. آنان تلاش میکنند تا ضمن حفظ عناصر دینداری، با این الزامات نیز همراه و همگام شوند. تفاوت آنان با نسلهای پیشین آن است که با روایت شخصی خود پیش میروند. در واقع، آنان برداشت و قرائت خودشان را به رسمیت میشناسند و آنرا مشروع تلقی میکنند. ما شاهد نوعی مرجعزدایی در بین آنان هستیم. مراجع دینی در دنیای آنان کمرنگ و مراجع جدید مانند سلبریتیها و اینفلوئنسرها پُررنگ گشتهاند. بههمین دلیل، طبق یافتههای این پژوهش شاهد عناصر هویتی متنوع و گوناگون در بین زنان باحجاب هستیم. برای مثال، زنانیکه گیاهخوارند، به کلاسهای رقص میروند، برای خودشان ناخن طراحی میکنند، با جنس مخالف ارتباط اجتماعی دارند، به کافه میروند و سیگار میکشند. اینها پدیدههایی نوظهور، و بیانگر هویتهای متقاطع است. یافتهها حاکی از آن است که این نسل، شیوههای متکثر و متنوعی برای دیندار نشان دادن خود برگزیده است و نمیتوان این تغییر را نادیده گرفت.
معمولاً در جامعه ایرانی و بهویژه از نگاه زنانیکه امروزه لباسهای متداول میپوشند زنان چادرپوش فاقد تنوعات و تفاوت فرض میشوند. گویی «چادری» تنها در یک مقوله خلاصه میشود و البته گویی این زنان با جمهوری اسلامی و ارزشهای آن نیز علقه و نسبتی ناگسستنی دارند. یکی از یافتههای این پژوهش آن است که در بین زنان چادری تنوعات اجتماعی و سلیقهای وجود دارد و صرفاً براساس چادر نمیتوان آنان را در مقوله مشخص و ثابتی قرار داد. زنان چادرپوش از نظر اجتماعی لایه لایهاند. بهعلاوه، موضوعی که تحقیقات قبلی کمتر به آن توجه داشتهاند آن است که دوشادوش «حجاب اجباری»، که معمولاً در این خصوص حاکمیت مسئول آن شناخته میشود و نسبت به آن شاهد نقد سیاسی در حوزه عمومی هستیم این تحقیق نشان میدهد که «چادر اجباری» هم موضوعی است که در بین دخترانی با خاستگاه مذهبی مخالفانی جدی دارد. طبق یافتههای این پژوهش چادر اجباری غالباً از طرف خانواده، شوهر و فشار هنجارهای اجتماعی بهویژه در مناطق و شهرهای کوچک بر این زنان اعمال میشود. در ضمن، نکته از منظر جامعهشناختی با اهمیت آنکه، همانطور که حجاب اجباری میتواند زمینه شکلگیری مقاومت را بهوجود آورد چادر اجباری نیز اشکال مختلفی از مقاومت را در بین دختران باحجاب بهوجود آورده است که برای مثال میتوان به پوشیدن لباسهای برند در زیر چادر، پوشیدن چادرهای جلو باز، کافهنشینی و کشیدن سیگار و انجام آرایشهای تند با وجود چادر اشاره کرد که به عمد توسط آنان بهعنوان استراتژی مقاومت انتخاب میشود.
نسل جدید زنان چادرپوش، که من آنان را «نسلِتری این وان» نامیدهام دست به بریکولاژ میزنند، به این معنا که زنان چادرپوش عناصر مختلف را با هم ترکیب کرده و از نظر ظاهری هویت جدیدی میسازند. مواجهه خلاقانه با لباس یکی از ویژگیهای «نسلِتری این وان» است. چادر، نماد زن محجبه، با عناصر دیگری نظیر طراحی ناخن، پوشیدن کتانی، استفاده از کولهپشتی روی چادر، تتو روی دست و پا، ست کردن سرآستین با مانتو، استفاده از ماسک طرحدار و در کل «برندبازی» و «برندپوشی» ترکیب میشود و به این طریق هویتی جدید خلق میشود. اینان حجاب را از شکل تثبیت شده و از آنچه حکومت آنرا پسند میکند خارج مینمایند. آنان با چادر این پیام را به دیگران میدهند که هنوز تعلق مذهبی دارند. در کنار آن، با وسایل مصرفی مارکدار نشان میدهند که اهل مد و آدمی بهروز هستند. آنان سعی میکنند بین عفّت و سکسوآلیته تعادل ایجاد نمایند.
جمهوری اسلامی، حجاب را به مثابه امری ایدئولوژیک میبیند. حداقل این پژوهش نشان میدهد که «نسلِتری این وان» برداشتی کاملاً شخصی با موضوع حجاب دارد و بسیار هم تلاش میکند تا اگر حجاب را بنا به خواسته شخصی خود برگزیده است ضرورتاً فاصله خود را با حجاب سیاسی و القائات ایدئولوژیک حکومت نشان دهد. سطرهای مختلف جملات مصاحبهشوندگان بیانگر برداشتی کاملاً شخصی از مقولات زندگی روزمره است. آنان حتی کمتر به تعلقات دینی خود اشاره میکنند و بیشتر روی انتخاب شخصی، پسند و سلیقه فردی مانور میدهند.
یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که این روزها تنوعیابی و مدرنشوندگی حجاب بیش از پیش وسعت یافته است. این روزها فشن اسلامی بیش از گذشته فعال شده و همین امر تنوعات مُدِ روزپوشی در بین زنان باحجاب را افزایش داده است. ما معتقدیم که نهادهای رسمی جمهوری اسلامی و بهویژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز تعمداً به شکلگیری و گسترش آن فرصت دادند تا الگوی زن «شیکحجاب» گسترش یابد و در مقابل سایر سبکهای زندگی، نسل جوان مذهبی همواره چنین الگویی در دسترس داشته باشد. هدف آن بود که در کنار مدهای متداول و مرسوم در جامعه، الگویی شیک و فانتزی از حجاب نیز بازتولید شود. آنچه پیشبینی نمیشد تعریف «دیگری» توسط این نسل بود، دیگریای که زن بیحجاب، بدون چادر و مدروزپوش و به اصطلاح غربزده نیست بلکه زن باحجاب شلختهپوش و متحجر(بهروایت مصاحبهشوندگان) است. در واقع تضاد هویتی بیشتر از آنکه برونگروهی باشد درونگروهی شده است.
براساس یافتههای این پژوهش، جامعه ایران را باید جامعهای چندفرهنگی قلمداد کرد. با توجه به تحولات جهان امروز و دسترسی آسان افراد به رسانههای فرامرزی، تنوعات هویتی در جامعه ایران رو بهگسترش است. در نتیجه، سختگیریهای حکومت در قبال هویتهای جدید و تلاش برای نسخهپیچی در زمینه سبک زندگی تلاشی بیهوده است که به شکست خواهد انجامید. در ایران امروز به تدریج قرائتهای شخصی از دین در حال گسترش است و مداخله حاکمیت در این خصوص صرفاً موجب گسترش مقاومت در جایجای جامعه حتی در بین نسل جدیدی خواهد شد که تعلقات مذهبی دارد. این نسل حتی اگر دیندار است تلاش میکند تا دینداری خود را امری مدرن و متفاوت با دینداری والدین و نظام حاکم نشان دهد. در ضمن، اگر هم حاکمیت تلاش میکند تا در مقابل روندهای متداول مد در جامعه ایرانی، الگوی «زن باحجابِ باکلاس» یا «زن ایدهآل» را معرفی کند تا مادامیکه حجاب موضوعی سیاسی و دغدغهای حکومتی است، تا مادامیکه پلیس وظیفه ساماندهی به امور فرهنگی مربوط به مد را عهدهدار است چنین تلاشهایی بیثمر خواهند بود. داشتن حق انتخاب، انتظاری است که نسل امروز، چه دارای تعلقات مذهبی و چه فاقد این نوع تعلقات، بسیار آنرا جدی گرفته است.
پی نوشت ها:
(1)حاصل این پژوهش در مقاله ای به آدرس زیر منتشر شده است: فردین علیخواه، حمیده محمدزاده(1401). درباره دختران چادریِ مدرن: ظهور نسل «تری این وان» در ایران. فصلنامه جامعه شناسی فرهنگ و هنر. دوره 4-شماره 2 .
(2) 3 in 1Generation.: این اصطلاح برگرفته از تبلیغ درج شده بر روی نسکافه¬های آماده است.
* عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان