به گزارش اقتصادنیوز، تیرماه سال ۱۳۸۴ تعدادی از اعضای گروه فرهنگی ایسنا با هوشنگ ابتهاج دیدار کردند. یادآوری چند نکته از این دیدار که در منزل شخصی در تهران انجام شد، پس از گذشت ۱۷ سال خالی از لطف نیست.
در این دیدار صمیمی که در تهران انجام شد، خبرنگاران ایسنا با این شاعر معاصر، دربارهی وضعیت ادبیات فارسی در حال حاضر و چند دههی گذشته، گفتوگو کردند.
در میانههای آن دیدار که در طبقه ۱- یکی از خانههای شمال تهران انجام شد، محمد زهرایی، مدیر نشر کارنامه، هم به جمع ملحق شد. تیرماه سال ۱۳۸۴ نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در جریان بود و فضای تبلیغاتی و بحث و جدل در بین دور اول و دوم انتخابات حسابی داغ بود. گروهی با ناراحتی از نتایج دور اول انتخابات، بر این عقیده پای میفشردند که دور دوم انتخابات را باید به اعتراض، تحریم کرد.
آقای ابتهاج نه تنها این ایده را نمیپسندید، بلکه برخلاف آن بسیار اصرار داشت و با مرحوم زهرایی بحث میکرد؛ مخصوصا وقتیکه خبرنگاران ایسنا را موافق رای خود دید و از این خرسند شد که طبقهی دانشجویی کشور دست از تحولخواهی و اصلاح امور برنمیدارد. میگفت، یک آدم تحولخواه از پا نمیافتد، ناامید نمیشود، باید حتما در انتخابات شرکت کند و رایش را در صندوق بیاندازد، چون رای او تنها حق او نیست، بلکه صدای اوست.
حالا بهخاطر میآوریم که سالها بعد هم یکی دو نوبت در همین انتخابات ریاست جمهوری، انتشار تصویر حضور او پای صندوق رای، بسیار جریانساز شد.
یک نکتهی جالب دیگر از آن دیدار این است که وقتی به منزل او وارد شدیم، تلویزیون روشن بود. شاعر نامدار که آن موقع در ۷۸سالگیاش بود، از یک شبکهی ورزشی داشت مسابقهی تنیس تماشا میکرد. پس از چندی که مسابقه تمام شد و با دوستی تلفنی تماس گرفت، حین تحلیل بازی، چنان اصطلاحات تخصصی تنیس را بهکار میبرد که معلوم بود از طرفداران و تماشاچیان متعصب مسابقات تنیس است. البته میگفت که رشتههای ورزشی دیگری را هم بهشدت دوست دارد.
هوشنگ ابتهاج سرشار بود از امید به آینده و لذت زندگی.
اما آخرین خاطرهی جالب از آن دیدار، پس از گپهای جذابی درباره شعر و موسیقی دیروز و امروز، به دقیقههای پایانی مربوط بود؛ آنجا که با آن هیبت فتوژنیک و لحن و صدای تحکمآمیزش گفت: غزل مینویسی؟ یکی دو تا بخوان! بعد که خواندن غزلها تمام شد، درحالیکه انگشت شستش را زیر چانهاش گرفته بود، کمی مکث کرد و گفت: من میدانم اینطور که شما جوانها غزل (نو) مینویسید چقدر سخت است. من میدانم چقدر سخت است. از کار ما سختتر است.
و چند جملهی دیگر دربارهی غزل روز که چون امانت بوده است، بعد از وفات شاعر هم جای گفتن ندارد.
امیر هوشنگ ابتهاج ـ شاعر معاصر ـ متخلص به «هـ.ا. سایه» ششم اسفندماه سال ۱۳۰۶ در شهرستان رشت متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در این شهر سپری کرد و سپس به تهران آمد و دورهی دبیرستان را در پایتخت گذرانید. نخستین دفتر شعر خود را با نام “نخستین نغمهها”، در دوران تحصیلات دبیرستانی و در سنین ۱۹ - ۱۸ سالگی منتشر کرد، این غزلسرای معاصر که با سرودن شعرهای عاشقانه فعالیت شعری خود را آغاز کرده بود، با انتشار کتاب “شبگیر” که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است، به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعه شعرهای چاپ شدهی او عبارتند از: “نخستین نغمهها” رشت سال ۱۳۲۵، “سهراب” صفیعلیشاه ۱۳۲۰، “شبگیر” توس و زوار ۱۳۳۲، “زمین” نیل ۱۳۳۴، “چند برگ از یلدا” تهران ۱۳۳۴، ”یادگار خون سرو” توس ۱۳۶۰، ”سیاه مشق”، مجموعه غزلها، رباعیها، مثنوی و دوبیتی و قطعه که در سه شماره ۱ ، ۲ و ۳ توسط انتشارات امیرکبیر، توس و کارنامه منتشر شد و مجموعهی “آینه در آینه” ـ گزیده اشعار به انتخاب دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی ـ را هم نشر چشمه در سال ۱۳۶۹ منتشر کرد. “تاسیان مهر” ۱۳۸۵ و یانگ نی از دیگر آثار اوست. ”حافظ به سعی سایه” نیز از آثار پژوهشی اوست.
ابتهاج در فاصلهی سالهای ۱۳۵۶ - ۱۳۵۰ برنامهی گلهای تازه و گلچین هفته را که از رادیو ایران پخش میشد، سرپرستی میکرد. پس از حادثه ۱۷ شهریور میدان ژاله، او بههمراه محمدرضا لطفی و حسین علیزاده از رادیو استعفا کرد. محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، حسین قوامی، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی و علیرضا قربانی ازجمله خوانندگانی هستند که شعرهای ابتهاج را خواندهاند.
جایزه موقوفات افشار، جایزه شعر خبرنگاران (یک عمر دستاورد شعری) و جایزه بینالمللی هنر برای صلح ازجمله عنوانهای اعطا شده به هوشنگ ابتهاج در این سالها بودهاند.
ه. ا. سایه سرانجام در بامداد چهارشنبه ۱۹ مردادماه ۱۴۰۱ پس از یک دوره بیماری و چند بار بستری شدن، در بیمارستانی در شهر کلن آلمان که از سال ۱۳۶۴ بیشتر در آنجا اقامت داشت، چشم از دنیا فرو بست.