خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: جنگ روسیه و اوکراین صحنه منطقه ای و بین المللی را تغییر داد. در سطح اقتصادی، بحرانهای اقتصادی شدیدی در تعداد زیادی از کشورها شکل گرفت. به طور کلی همه کشورها در نتیجه افزایش قیمت نفت و مواد غذایی اساسی مانند گندم، ذرت و غیره تحت تأثیر این بحران قرار گرفته و در نتیجه این یک بحران کلی و فراگیر است.
حال اگر اوضاع اروپا را بررسی کنیم، درمی یابیم که هزینه زندگی در ماه وقوع جنگ سه برابر شده است و این تورم انباشته و شتابان در صورت ادامه جنگ و محاصره ممکن است در چند ماه آینده به بحران های شدیدتری منجر شود. همچنین در صورت قطع گاز روسیه از اروپا، بحران در این قاره دو چندان می شود.
از سوی دیگر، کارشناسان و تحلیلگران معتقدند که رویکرد اروپا و آمریکا در آغاز جنگ روسیه و اوکراین یک رویکردی دفاعی از اوکراین بود، اما پس از آغاز جنگ، واشنگتن و ناتو اعلام کردند که قصد ندارند در جنگ با روسیه شرکت نمایند. این اقدام باعث ناامیدی طرف اوکراینی شد، به طوری که زلنسکی اذعان کرد که اروپا-آمریکایی ها کیف را تنها گذاشتند.
ورده سعد خبرنگار مهر، با اکثم سلیمان روزنامه نگار، نویسنده و کارشناس مسائل اروپا گفتگویی انجام داده است.
** چند ماه از جنگ اوکراین می گذرد… آیا این نبردهای سخت نتایج تعیین کننده ای به همراه داشته است که از طریق آن بتوان از یک پیروز و یک شکست خورده صحبت کرد؟ آیا نشانه هایی از جهت گیری این بحران وجود دارد؟
مطمئناً، اما به شرطی که معنای پیروزی و معنای شکست تعریف شود، زیرا غرب به صورت حرفه ای و هماهنگ تلاش می کند که مسائل را آنگونه که می خواهد تعریف کند. از این نظر، من فکر میکنم رئیس جمهور ولادیمیر پوتین اشتباه نکرده است که اخیراً در یکی از سخنرانی های خود گفت که روسیه به محض شروع عملیات نظامی ویژه در اوکراین، پیروز شد. اگر نبرد برای شکل گیری جهان چند قطبی باشد، باید گفت که هم اکنون، جهان در سطوح مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و حتی فکری و اجتماعی به چند قطبی شدن بسیار نزدیک شده است.
** این جنگ را چه می توان نامگذاری کرد؟ آیا جنگ روسیه برای اشغال اوکراین است؟ یا جنگی که اروپا را هدف قرار می دهد؟ یا به قول روس ها جنگ آمریکا برای تضعیف و تجزیه روسیه است؟
نه این و نه آن: جنگ چیزی است که ما نمی بینیم، آیا جنگ در سوریه مثلاً بین طرفداران و مخالفان دولت بود؟ به خاطر این گروه ها، جنگنده های اعضای دائمی شورای امنیت به شرق مدیترانه آمدند؟ به همین ترتیب در اوکراین، با توجه به طرفین و علایق آنها، می توان اهداف جنگ را تعریف و آن را نامگذاری کرد؛ اما تعریف و نامگذاری واقعی نبرد برای پایان دادن به قرن آمریکا است، که نومحافظه کاران جدید در واشنگتن آشکارا در رویای آن بودند و بسیاری در غرب مخفیانه پس از پایان جنگ سرد دنبال آن بودند.
همچنین روس ها و چینی ها برآنند تا پایان این قرن را اعلام و اشتباهات تاریخ را اصلاح کنند، و این چیزی است که پوتین در ماه های گذشته بارها گفته است… نبرد برای پایان دادن به قرن آمریکا طولانی، ترکیبی و پیچیده است و عنوانها، شکلها و مکانهای متفاوتی به خود میگیرد: از حلب تا دونباس تا تایوان».
** قبل از این جنگ، اروپا سیاست یکپارچگی اقتصادی با روسیه را در پیش گرفت، که در آن هزاران شرکت اروپایی و روسی مبادلات تجاری و سرمایه گذاری مشترکی داشتند، به غیر از خط لوله نورد استریم دو، که آلمان برای تقویت روابط اقتصادی خود با روسیه اصرار داشت… پس چرا اروپا با چنین شور و شوقی در جنگ آمریکا علیه روسیه در اوکراین شرکت کرد؟
شرکتهای غربی، فعالیتهای سرمایهگذاری آنها و پروژههای مارشال تصمیم گیرنده نهایی نیستند. این به اشتباه اروپایی ها برمی گردد اروپاییها به دوره پس از جنگ سرد که علیرغم عدم وجود تهدید، از لحاظ ایدئولوژیک به ایالات متحده آمریکا وابسته شدند. آمریکا به عنوان یک کشور مدرن به چنین روندها و دستاوردهایی نیاز دارد، اما اروپا در حال تضعیف است. اگر به همه اینها بی توجهی به ارتش در اروپا به خاطر منافع اقتصادی در سه دهه گذشته را اضافه کنیم، خواهیم دید که امنیت این به یک شرکت سهامدار آمریکایی بزرگ تبدیل شده است. هنگامی که جنگ ها، هر چند غیرمستقیم، بین آمریکا و مخالفان بین المللی آن مانند روسیه و چین رخ دهد، اروپا خود را ناچار می بیند که براساس معیارهای آمریکا بدون نادیده گرفتن منافع واقعی خود، عمل کند… در جنگ های افغانستان، عراق، لیبی و سوریه اینگونه عمل کردند و رفتار آنها در مورد جنگ اوکراین نیز همینطور است، و مشاهده می کنیم که رسانه های غربی جنگ اوکراین را یک نبرد واقعی برای آزادی و دموکراسی توصیف می کنند…!
**اروپا قبل از پاییز و زمستان پیش رو شروع به لرزیدن کرد… علاوه بر بحران های کنونی آن مانند گرانی، بیکاری و تورم… آیا به نظر شما اروپا بزرگترین قربانی این جنگ خواهد بود؟ آیا فرصتی برای جبران گاز روسیه برای خانه ها و کارخانه های آن وجود دارد؟
روند کاهش ارزش دلار و یورو به عنوان تنها ارزهای جهانی مسئله ای بسیار پیچیده است، اما در مورد استاندارد زندگی یک شهروند اروپایی، موارد زیر را می توان تا کنون تعیین کرد:
-اروپا با اعمال تحریم های مختلف علیه روسیه، خود را مجازات کرده است.
- اروپا ادعا کرد که با این کار خزانه جنگ روسیه را خالی کرده اما فقط مخازن گاز خود را خالی کرده است.
- شهروند اروپایی در حال حاضر بدون اراده خود به بزرگترین تامین کننده مالی جنگ تبدیل شده است، به علاوه نسل های آینده که باید بار بدهی امروز را بپردازند.
بنابراین زمستان سرد خواهد بود، نه به دلیل کمبود امکانات گرمایشی، بلکه به دلیل قیمت های دیوانه کننده آنها، و شهروند اروپایی نه تنها از سرما، بلکه از یک سرنوشت فاجعه بار که سیاستمداران برای وی رقم می زنند، در هراس است. ناآرامی های اجتماعی و لرزه های سیاسی نتیجه این مشکلات خواهد بود و البته در برخی از کشورهای اروپایی آغاز شده است.
**در اینجا باید آثار و نتایج این تقابل تاریخی در اروپا را بر منطقه و مسائل عربی و اسلامی بررسی کرد… آیا اعراب مانند قرون گذشته قربانی بحران های بین المللی خواهند شد؟ یا اینکه نیروهای مقاومت می توانند این درگیری را به محرک نهصت عربی و اسلامی تبدیل کنند؟
باید گفت که جنگ کنونی فرصتی برای پایان دادن به سلطه آمریکا بر اروپا و جهان و ایجاد دنیایی جدید خواهد بود. متأسفانه اعراب و مسلمانان یک بلوک نیستند، بلکه آنها در میان جریان های مختلفی تقسیم شده اند؛ اما به نظر من فقط به این دلیل که دنیا در حال تبدیل شدن به یک دنیای چندقطبی است عواقب مثبتی برای همه دارد.
کشورهای عربی و اسلامی که در دهههای گذشته مطیع طرف آمریکایی بودهاند، اکنون برای رهایی از این میراث، جایگزینهایی ولو محدود دارند، و این همان چیزی است که امروز در مورد کشورهای حاشیه خلیج فارس مشاهده میکنید. اما در مورد کشورهای عربی و اسلامی که با پروژه های آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه مواجه بودند و بهای گزافی پرداختند، مانند سوریه و ایران، ثمره مثبت وضعیت جدید را در زمینه های سیاسی و اقتصادی دیر یا زود دریافت خواهند کرد؛ اما اگر بخواهیم در مورد ایده یک نهضت جامع اسلامی صحبت کنیم، این به عوامل ذهنی و عینی نیاز دارد. اما چیزی که مسلم است اینست که جهان تک قطبی در سه دهه گذشته برای منطقه و مردم ما و همچنین برای کل جهان، خیلی ناگوار بوده است.
**آیا می توان سفر محمد بن سلمان ولیعهد سعودی به یونان و فرانسه را در چارچوب آزادی نسبی از محدودیت های آمریکا نگریست؟
بر کسی پوشیده نیست که پادشاهی عربستان سعودی در دوره گذشته توانسته است به سازش هایی دست پیدا کند، اگر نگوییم پیشرفت هایی در کل روابط خارجی خود رسیده باشد. به لحاظ منطقه ای، گفتگوهای علنی و پنهانی با جمهوری اسلامی ایران دنبال می کند در حالی که اختلافات به ویژه در مورد یمن و لبنان همچنان پابرجا است و با وجود رقابت ها و اختلافات بویژه از نظر ایدئولوژیک، تلاش دارد روابط نزدیکی با ترکیه داشته باشد. همچنین در سطح بینالمللی با فدراسیون روسیه، بهویژه در زمینه سیاستهای انرژی همگرا شد. در پسزمینه بحران های نفت و گاز، و در پسزمینه بحران اوکراین، ولیعهد سعودی محمد بن سلمان احساس کرد که قدرت جدیدی را کسب کرده است. در این زمینه می توان آخرین سفر وی به اروپا را مثال زد که در دیدارها و گفتکوهای خود از حالت دفاعی بیرون آمده و اکنون که حامل نفت (دوای اروپا) هست بر اساس رویکردی تهاجمی عمل می کند.