« سید حسن نصرالله » دبیر کل حزبالله لبنان ناگفتههایی را از نقش « حاج قاسم سلیمانی » فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ 33 روزه مطرح کرد.
وی در این سخنرانی گفت: «بعد از آزادی جنوب لبنان در 5 خرداد 1379 دیداری داشتیم در این دیدار در شورای جهادی و با حضور حاج قاسم بود در این دیدار برآوردی مطرح بود که پیروزی در سال 2000 یک پیروزی تاریخی محسوب می شد و سران رژیم صهیونیستی از این دستاورد مقاومت لبنان و حزب الله چشم پوشی نخواهند کرد و یک روز به حزب الله حمله خواهند کرد تا حزب الله را نابود کنند زمان این جنگ معلوم نبود ایا در سال 2000 بوده یا چند سال دیگر، مشخص نبود اما همیشه در حال آماده باش بودیم».
از طرف دیگر، وظیفه بسیار مهمی داشتیم که آزادی تمامی اسرا در زندان های رژیم صهیونیستی بوده است و ما در حال برنامه ریزی برای اجرای عملیات اسیرگیری از صهیونیست ها برای آزادی اسرایمان بود.
موضوع سوم، آزادسازی دیگر بخش های اشغالی لبنان بود. اسرائیل به لبنان یعنی در واقع به زمین و آب لبنان طمع داشت و این نیاز به قدرتی بیش از آنکه در سال 2000 یا پیش از آن بوده است،داشت. تا با ایجاد بازدارندگی به دشمن بفهمانیم که هرگونه تجاوز با پاسخ مواجه خواهد شد.
بنابراین با موارد مطرح شده باید به زیرساختهای قدرتمندی نسبت به قبل برسیم باید به سلاح های جدید و امکانات جدید دست یابیم. همه این مسائل با حضور حاج قاسم مطرح شده بود و در خلق این چشم انداز سهیم بوده و باور و اعتقاد ایشان به این چشم انداز بسیار مهم بود . اگر حمایت ایران و تلاش های حاج قاسم نبود تمامی اینها نوشته ای بر روی کاغذ باقی می ماند. حاج قاسم این موارد را به گوش مقامات جمهوری اسلامی رساند. این مسائل نیاز به امکانات زیادی داشت و به صورت دقیق این موضوعات را پیگیری می کرد. می بایست تحولی در قدرت موشکی، پهپادی و تسلیحاتی حزب الله صورت می گرفت. اقدام ویژهای که حاج قاسم انجام داد این بود که از برادران و حاج عماد مغنیه خواست که برنامه ای سالیانه داشته باشند. تا پیش از 2000 برنامه سالیانه نداشتیم اما پس از این تاریخ برنامه سالیانه داشتیم و حاج قاسم گفت من امکانات را فراهم می کنم اما باید برنامه ریزی روزانه را کنار گذاشته و برنامه سالانه داشته باشیم و بگوییم در این یک سال چه کاری بکنیم. دورههای آموزشی، تاسیس پادگان و ... برنامه ریزی شود. سال دوم هم یک برنامه سالانه داشتیم و بعد از آن حاج قاسم گفت که یک برنامه سه ساله داشته باشیم و این برای نخستین بار بود که برنامه سه ساله داشتیم.بعد از آن برنامه سه ساله داشتیم.
نقش حاج قاسم اول مشارکت در ایده پردازی، همفکری و طراحی بود، دوم با دستور کار جدید موافقت کرد و سوم متعهد شد که تمامی پشتیبانیهای لجستیکی را تامین کند و مهم تر از همه پیگیریهای پیاپی وی بوده است. حاج قاسم هم در سطح تصمیم گیری مشارکت داشت و می رفت امکانات و مقدمات را فراهم می کرد و به صورت روزانه پیگیری می کرد. ایشان هر دو سه هفته یک بار به لبنان می آمد ایشان برای پیگیری موضوعات می آمد ایشان کارها را از نیروهای قدس پیگیری می کرد و به صورت همزمان از حزب الله پیگیری می کرد. تا جایی که برخی برادران خسته می شدند و از وی می خواستند که به آنها فرصت بدهند. این ویژگی بعد ها در حوادث سوریه و در حوادث عراق بسیار بروز یافت.
حاج قاسم در تعیین حاج عماد مغنیه نقش داشت. در مرحله پیش از عماد مغنیه سه مسئول داشتیم یک یکی در زمینه نظامی وظیفه داشت و یکی مسئول بسیج کردن و یکی نیز مسئولیت امنیت را بر عهده داشت و به یک نتیجه رسیدیم که یک فرد تمامی مسئولیتهای نظامی و امنیتی را مدیریت کند. من با ایشان درباره حاج عماد برای تعیین به عنوان معاون جهادی مشورت کردم و حاج عماد و حاج قاسم از ابتدا رابطه عاطفی با یکدیگر داشتند اما تعصب و قاطعیت حاج عماد سبب شده بود تا حاج قاسم وی را مورد تایید قرار دهد و تایید حاج قاسم عامل مهمی در انتخاب حاج عماد تا زمان شهادت وی داشته است.
بنابراین ما وارد مرحله جدیدی شدیم و این موضوع مطرح شد که ما نیازمند توان موشکی هستیم .دیگر به کاتیوشا با برد 20 کیلومتری نمیتوان اکتفا کرد. باید موشک هایی با برد و قدرت بیشتری داشته باشیم. باید این موشکها ارسال می شد و برای استفاده از آنها آموزش داده می شد. پس تحول مهم اول شروع در ایجاد توانمندی موشکی واقعی بود و این نیازمند تلاش زیادی بود. ما نیازمند انتقال این موشک ها از کشوری به کشوری دیگری به صورت محرمانه بوده است. انتقال این موشک ها به لبنان کار بسیار سختی بود و پنهان کردن و انبار کردن آنها و استفاده از آنها در زمان جنگ نیز مهم بود. همه این ها نیازمند دقت، بردباری، صبر و آرامش بود و این هنر حاج قاسم و حاج عماد بوده است. در مرحله نخست ما باید پنهان می کردیم که توان موشکی داریم تا بتوانیم دشمن را غافلگیر کنیم. برای این کار شما به نیروی محرمانه نیاز داشتید.
شبکه مخابرات حزب الله در جنگ 33 روزه آسیب نبود و این یکی از غافلگیریها بود. در مورد این شبکه باید بگوییم که نمی دانیم این ایده حاج قاسم یا حاج عماد یا حاج فلان بوده است. تمامی دوستان به صورت گروهی کار میکردند و کار را در نهایت پیشنهاد می دادند. اهمیت حاج قاسم این بود که برادران را تشویق می کرد که ایده جدید مطرح کنند و سپس این ایده را قبول می کرد. تمام هم و غم حاج قاسم قدرتمند شدن مقاومت بوده است. تواضع حاج قاسم سبب شد تا بسیاری از ایده ها و فکرها را قبول کند از جمله آنها شبکه مخابرات سیمی بوده است. حاج قاسم امکانات را فراهم کرد و حاج عماد آن را اجرا کرد.
پهپادهای حزب الله قبل از جنگ 2006 بوده و بین سال 2000 تا 2006 توسعه یافته و پس از 2006 نیز توسعه بیشتری یافت. توانایی جمع آوری اطلاعاتی ما نیز بهبود یافت. جبهه دیگری در حوزه تقابل دریایی بود. ما در حوزه دریایی تجهیزات متنوعی داشتیم.به موشک های دریایی دست یافتیم که برد آن 150 کیلومتر بوده است. تمامی این موضوعات نیازمند نیروی انسانی بود یعنی افرادی که تمام وقت در خدمت باشند. ما منابع انسانی را هم توسعه و ارتقا دادیم و البته تمایل به عضویت در بسیج حزب الله بین 2000 تا 2006 نیز گسترده بود. تشکیل گردان ها و گروهها پس از سال 2000 بود و در تمامی این تصمیم گیریها حاج قاسم نقش داشته است. در فاصله 2000 تا 2006 نیاز بود که نیروهایی به ایران اعزام شده تا آموزش ببینند.
در زمینه موشک زمینی، موشک کورنت وارد شد که در این باره حاج قاسم و حاج عماد نقش بسزایی داشتند. این موشکها به تمامی بخش های جبهه ارسال نشد بلکه 50 نفر انتخاب شده و به آنها آموزش استفاده از آن داده شد. کسی نمی دانست که حزب الله دارای موشک کورنت است و اسرائیل در جنگ 33 روزه زمانی که با موشک کورنت مواجه شد، غافلگیر گردید.
تصمیم برای اسیر گرفتن نظامیان اسرائیلی تصمیمی کاملا لبنانی بوده و ایران نقشی در آن نداشته و هیچ دیکتهای از سوی ایران نبوده است. سبک عملیات مشخص بود و آموزشها و رزمایشهای آن نیز انجام شده بود. برادران ماهها قبل در منطقه عملیاتی حاضر شده بودند. بنابراین حاح قاسم و حاج عماد و سید ذوالفقار می دانستیم که هر روز یا هر لحظه امکان انجام عملیات وجود دارد. حاج قاسم در جریان عملیات بود و جزئیات مکان عملیات را می دانست و پیش بینی می کرد که هر لحظه امکان انجام عملیات وجود دارد. چند روز قبل از عملیات ایشان در اینجا بود و پرسید که چه شده و گفتیم که هنوز منتظریم.
در جنگ ما به مغز متفکر حاج قاسم نیاز داشتیم بنابراین هر روز جلسه داشتیم و همیشه در حال بحث و بررسی بودیم چون در یک مکان بودیم و هر تحول جدید روی می داد و تصمیم می گرفتیم و به برادران در جبهه ابلاغ می کردیم. هفته اول با هم بودیم اما بعد به چند گروه تقسیم شدیم. صحبت من درباره فرماندهان نظامی بود. در مرحله اول که با هم بودیم مدام با هم رایزنی می کردیم. در تمامی این دیدارها حاج قاسم حاضر بود و پیشنهادات را بررسی میکرد. مسئله دیگر حلقه وصل وی با مسئولان جمهوری اسلامی بود. بنابراین ایشان ارتباط با نیروی قدس در ایران را از لبنان انجام می داد.