به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایلنا، یک سال و نیم دیگر تا پایان دوره مجلس یازدهم باقی مانده و این روزها انتقادات زیادی نسبت به عملکرد ساکنان فعلی بهارستان مطرح است، محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین، با بیان اینکه مجلس جای سرداران حکمرانی خوب است، میگوید: کسانی که در مجلس هستند افراد متخصص و عالمی هستند اما در جایی حکمرانی نخواندهاند. او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره ایجاد قانون جامع انتخابات صحبت میکند و میگوید اگر در انتخابات ریاست جمهوری ۵ نفر هم تایید صلاحیت میشوند باید ۵ تفکر موجود کشور را نمایندگی کنند. باهنر که سابقه نمایندگی هفت دوره خانه ملت را در کارنامه سیاسی خود دارد، در بخشی از صحبتهایش به عملکرد مصوبات مجلس اشاره میکند و میگوید ما در مجلس از اول تا آخر هر چه دلتان بخواهد مطالبات غیرممکن داریم. وی در این گفتوگو اشارهای هم به رد صلاحیت لاریحانی میکند و درباره عملکرد شورای نگهبان هم تاکید دارد که ردصلاحیت لاریجانی مخصوصاً با آن دلایلی که شورای نگهبان آورد چیز عجیبی بود.
گفتوگوی محمدرضا باهنر را میخوانید:
در سالگرد آغاز به کار دولت سیزدهم قرار داریم، عملکرد آقای رئیسی و میزان تحقق وعدههای ایشان را چطور ارزیابی میکنید. آیا نظر برخی کارشناسان که میگویند اشکال اصلی دولت بیبرنامگی و انتصابهای سفارشی است را قبول میکنید یا خیر؟
من اعتقادی ندارم که دولتها را سیاه یا سفید ببینیم، با وجود آنکه من یک فعال سیاسی مشهور هستم و دارای مواضعی هستیم که آن رفتار در اصولگرایی تعریف میشود اما قبول ندارم که ما به یک دولت فقط بهبه بگوییم و دولت دیگر را کاملا نقد کنیم. متاسفانه در کشور این افراط و تفریطها وجود دارد. دولتی که روی کار میآید مخالفان و رقبای آن تلاش میکنند به هر شکلی دولت را ناکارآمد جلوه دهند و اگر بتوانند کارشکنی کرده و نگذارند طرف موفق شود. یک عده هم طرفدار دولت هستند و فکر میکنند بر دامن کبریایی دولت نباید گردی بنشیند، بنابراین من این تحلیل را قبول ندارم.
استدلال من این است که ۴۴ سال از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی میگذرد، اگر بخواهیم خدمات نظام جمهوری اسلامی را بشماریم یک طومار بلندبالایی است و برای اشاره به چند مورد میتوان به دفاع مقدس اشاره کرد که داستانهای خود را دارد. به تعبیر شورای امنیت سازمان ملل که قطعنامه ۵۹۸ را پیشنهاد داد و ما پذیرفتیم، در جنگ ۸ ساله به زیربناهای ما هزار میلیارد دلار خسارت وارد شد. پالایشگاهها، نیروگاهها، بنادر و جادهها در ۷یا۸ استان ما با موشک شخم زده شدند. این تخریب و خرابیها در مدت ۸ سال بازسازی شد. فکر میکنم این بازسازی در دنیا سابقه نداشته باشد. به طور مثال هنوز در ویتنام که ۷۰ سال قبل جنگ داشته، برخی مکانهای جنگ زده را نتوانستند بازسازی کنند.
بنده در زمانی که از مجلس دوم یعنی سال ۶۳ در بهارستان بودم و آن موقع تقسیمات کشوری خیلی محدودتر از حالا بود، اتفاقاتی در توسعه و عمران رخ داد. مثلا وقتی به روستاهای۲۰ هزار نفری میرفتیم، به ما میگفتند شما که نماینده ما هستید برای روستای ما خانه بهداشت، مدرسه و غیره بدهید. یعنی یک روستای۲۰ هزار نفره هیچ کدام از این امکانات را نداشت. انقلاب هم زمانی که پیروز شد ۷۰ درصد مردم ما روستانشین بودند و عملا این۷۰ درصد جزء شهروندان کشور به حساب نمیآمدند و هیچ چیز نداشتند. امروز روستای بالای۱۰ هزار نفر نداریم که برق، آب، خانه بهداشت و مدرسه و غیره نداشته باشد.
من سال ۵۰ در کنکور از شهر کرمان شرکت کردم. آن سال کرمان ۱۵ دبیرستان داشت که برای سال آخر یعنی سال ششم دبیرستان به طور متوسط هر کدام ۳۰ دانش آموز داشتند که ۴۵۰ نفر میشد. ما که کنکور دادیم از ۴۵۰ نفر ، ۳۰ نفر قبول شدند یعنی برای هر ۱۵ نفر فقط یک کرسی دانشگاه وجود داشت، امروز کرسیهای دانشگاهها بیش از دیپلمههای ما است. یعنی به ازای هر نفری که دیپلم میگیرد، ما ۱.۲ صندلی دانشگاه داریم. در حالیکه قبل انقلاب ۴ دانشگاه مطرح در کشور داشتیم و ما تلاش میکردیم در این دانشگاهها قبول شویم.
این کارها را چه کسی کرده است؟ دوازده دولت قبلی این کارها را کردند دیگر! از دولت زمان جنگ یعنی دولت مهندس موسوی تا دولت مرحوم آیتالله هاشمی، آقایان خاتمی، احمدینژاد، روحانی و دولت آقای رئیسی هم انشاالله ادامه میدهد. مجموعه دولتها این کارها را کردهاند. از طرف دیگر هم اشکالاتی در دولت وجود دارد که این اشکالات هم تلنبار کار همه این دولتهاست. هر دولتی هم که ما آن را روی صندلی و کرسی نقد بنشانیم، نقاط منفی و مثبتی دارد. بنابراین میخواهم بگویم دولتها را سیاه و سفید نبینیم.
زمانی که آقای رئیسی دولت را به دست گرفت، تورم چند درصدی داشتیم؟ رشد تولید ناخالص داخلی و غیره....، من چند کار دولت آقای رئیسی را خیلی موفق میدانم؛ یکی مساله کرونا است. البته کرونا در جهان یک نقطه شروع، اوج و حضیض داشت و این را قبول داریم. ولی بالاخره زمانی که آقای رئیسی آمد کشتارهای کرونا در شبانهروز گاهی به ۵۰۰ یا ۶۰۰ نفر میرسید و اخیرا به صفر هم رسید. اما در مقایسه با جهان که نگاه میکنیم، کشور ایران در برابر کشورهای پیشرفته و اروپایی، جزء پیشتازان مبارزه با کروناست. اگرچه ریشه برخی کارها در دولت قبلی انجام شد، اما در این دولت همت اساسی انجام شد.
نکته دومی که دولت آقای رئیسی را موفق میدانم سرمایه اجتماعی این دولت است. یعنی دولت بین مردم است. علاوه بر خدمات دولت قبلی، متاسفانه یکی از نقاط ضعف دولت قبل این بود که در مساله ارتباط با مردم خیلی کند بود حالا سن وزرا بالا بود و حوصله نداشتند یا غیره، اما آقای رئیسی و وزرای او در بین مردم حضور بیشتری دارند. البته صرف بین مردم بودن مشکلات را حل نمیکند اما اینکه مردم را ببینند و رئیسجمهور به آنها سر میزند و در جریان مشکلات آنها قرار میگیرد، خوب است.
البته دولت نباید فکر کند فقط سر زدن به مردم مشکلات را حل میکند، یکی از کارهای اشتباه وزرا این است که در هر سفر کلی وعده و وعید میدهند. در صورتی که امکانات وجود ندارد که وعده میدهند، مشکلات با شیوه دستوری حل نمیشود. یک سری لوازم و مقدمات میخواهد. دولتمردان بروند سربزنند و همدردی کنند، برنامه تعریف کنند برای حل مشکلات اما وعده و وعید ندهند.
ما الان بیش از ۸۰۰ هزار میلیارد تومان پروژه نیمهتمام دولتی داریم. بعضی از این پروژهها از زمان جنگ باقی مانده است. موقعی که ما این همه پروژه نیمهتمام داریم، به طور مثال سالیانه دولت و مجلس خیلی تلاش کنند، ۶۰ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی تصویب میکنند. ریاضیدانان میگویند ۸۰۰ هزار میلیارد را تقسیم بر ۶۰ هزار میلیارد میکنند و میگویند ۱۲ ساله همه پروژهها تمام میشود اما ما مهندسان میگوییم هیچ زمانی تمام نمیشود. چون این ۶۰ هزار میلیارد تومان فقط هزینه نگهداری کارگاه و استهلاک پروژه است. پروژه موقعی که نیمه کاره باشد، باد، باران، گرما و زلزله باعث استهلاک پروژه میشود، این ۶۰ هزار میلیارد تومان فقط هزینه حفظ وضع موجود است. حالا در این اوضاع اگر بنا است رئیسجمهور و وزرا بروند کلنگ بیمارستان و کارگاه را بزنند، باید دقت داشته باشند.
بحث پر سرو صدای دیگر مساله حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی است. این کاری بود که باید حتما انجام میشد. یعنی۳۰ سال روزگار همه دولتها میدانستند که این کار باید انجام شود اما جرأت رفتن به سمت آن را نداشتند. خیلی از مخالفان هم میگویند این کار لازم بوده ولی الان زمان این کار نبود. ما سوال میکنیم پس چه زمانی باید انجام شود؟ این همت بزرگی بود و خیلیها تحت فشار قرار گرفتهاند و برخی میگویند یارانه به ما نرسیده است. این کارهای سنگین یک سری اقدامات در حین اجرا و پس از آن میخواهد اما این مسیر اجتنابناپذیر بوده و باید پیش میرفت. اینکه دولت این شهامت را کرده دست مریزاد دارد. اما باید دقت کنند چون کار سنگین است و عدهای تحت فشارند.
ما امروز به ازای قیمت هر بشکه نفت ۱۰۰ یورو، سالی ۳۰۰ میلیارد یورو انرژی در کشورمان مصرف میکنیم. این انرژی که در دنیا مصرف میشود باید دو خاصیت داشته باشد یا باید رفاه مردم را بالا ببرد یا تولید را. ما ۳۰۰ میلیارد یورو انرژی مصرف میکنیم اما رفاه مردم را بالا نمیبرد و تولیدی هم اتفاق نمیافتد یعنی داریم اسراف می کنیم. من مطمئنم اگر در یک برنامه حسابی البته نه شتابزده، یک پروسه ۶ ساله در سه فاز دو ساله یا پروژه سه فازه ۹ ساله را تعریف کنیم، میتوانیم۳۰ درصد انرژی را صرفه جویی کنیم بدون آنکه به رفاه مردم و تولید آسیبی وارد شود. این۳۰ درصد صرفهجویی یعنی سالی۱۰۰ میلیارد یورو وارد اقتصاد کشور میشود و میتوان با آن کلی کار انجام داد.
هدفمندی یارانهها بحث هزار تومان و ۱۰۰ هزار تومان نیست. هر ۱۰۰۰ میلیارد تومان را یک همت میگویند، بحث ۱۰۰ و ۲۰ و ۵۰ تا همت نیست خیلی بالاتر از این حرفهاست و باید سامان پیدا کند.
یک سری اشکالات هم است و فکر میکنیم برخی وزرا در جایگاه واقعی خود قرار نگرفتهاند. ما در نیروهای مسلح قبول کردیم که یک نفر اگر بخواهد سرلشکر شود، باید درجات نظامی را طی کند. اول باید ستوان، سروان، سرگرد و سرهنگ شود و اگر کار مهم نخبگی انجام داد میتواند سرتیپ و سرلشکر شود. امروز دیگر از زبان احدی نمیشنوید که یک نفر به خاطر خوب بودن و فضائل اخلاقی از همان اول درجه سروانی بگیرد. طی کردن این سلسله مراتب مهم است. حالا یک نفر باهوشتر و فعالتر است این سلسله مراتب را سریعتر طی میکند. اما ما هنوز در جریان مسائل اقتصادی و سیاسی این باور را نداریم.
من چون ۲۸ سال در مجلس بودم، میتوانم آن را نقد کنم. معتقدم مجلس جای سرداران حکمرانی خوب است. کسانی که در مجلس هستند افراد متخصص و عالمی هستند اما در جایی حکمرانی نخواندهاند. افراد خوبی هستند اما مانند درجات نظامی یا سروانند، سرگروهبان یا ستوان هستند. اینکه سردار جبهه حکمرانی خوب باشند، نیستند. من میگویم انتخاب در کشور ما باید حزبی شود. در حزب است که فرد میتواند سلسه مراتب را طی کرده و بالا بیاید. دانشگاههای ما عالم تربیت میکنند اما حکمران تربیت نمیکنند. تربیت حکمران در دنیا یک رویه و پروسه مشخص است و ما باید این رویه را قبول کنیم.
من به جد معتقدم ما نمیتوانیم یک مجلسی باشیم و حتما دو مجلس میخواهیم. یعنی یک مجلس میخواهیم که فقط دغدغه منافع ملی داشته باشد یعنی اگر منافع شخصی، صنفی و منطقهای و غیره پیش آمد، منافع ملی باید بر همه اینها رجحان پیدا کند در حالیکه امروز اینطور نیست. نمایندگان مجلس قبل از هر چیز نماینده منطقه و صنف خود هستند. به طور مثال ما ۲۰ پزشک در مجلس داریم همه این افراد فوقتخصص دارند و در کمیسیون بهداشت میخواهند اقتصاد سلامت را در کشور مدیریت کنند. این افراد ۴۰۰ واحد درس گذراندهاند اما دو واحد اقتصاد یا مدیریت نگذراندهاند. تخصص بسیار بالایی دارند اما فقط این تخصص به درد مجلس نمیخورد. ما در مجلس فردی میخواهیم که اقتصاد سلامت را مدیریت کند. یا در حوزه های عمران و صنعت نیز اینگونه است. ما کسانی را میخواهیم که اقتصاد مسکن و سیاستهای صنعتی را بتوانند ریلگذاری کنند.
مثلا بگوییم ما ۵ تومان داریم و میخواهیم خرج سلامت کنیم حالا چطور آن را خرج کنیم که بهرهوری بیشتری داشته باشد، نمیتوانیم. اگر قرار باشد پزشکان به مجلس بروند و به دنبال منافع پزشکان باشند، مهندسان به مجلس بروند و دنبال منافع مهندسان بروند و غیره، پس منافع مردم چه میشود؟ به نظر من بعضی از وزرای دولت در جایگاه خودشان قرار نگرفته و یک مقدار زود به مراتب بالا رسیدهاند. الان هماهنگی سه قوه هماهنگی بالایی است ما در طول ۴۰ سال گذشته هیچ زمانی به اندازه امروز هماهنگی میان سه قوه نداشتیم و انشاالله امیدواریم همه دست به دست هم دهند و بر مشکلات فائق آیند.
یعنی شما معتقدید که مشکل ضعف دولت، مربوط به انتصاب است؟ یعنی وزرا در درجه کارآمدی قرار ندارند. درست است؟
بله این میتواند یکی از مشکلات باشد. البته بحث من این نیست که دوباره یک فرد مثل من را که سنی از من گذشته و حوصله فعالیت را ندارد دوباره بر مسند کار بگذارند. امروز وزرا باید وضعیتی داشته باشند که بتوانند ۱۷ یا ۱۸ ساعت کار کنند و زحمت بکشند. هر چند اکثر آنها واقعا زحمت میکشند و کارهای پر حجم انجام میدهند ولی باید از مشاوران قدرتمند استفاده کنند.
جناب عبدالملکی که استعفا کرد و رفت دانشگاه، یک تصمیم گرفتند که ۵۷ درصد به حقوق کارگران اضافه شود و عدهای خوشحال شدند که یک ولوله در اقتصاد کشور ایجاد شده است. بسیاری از بنگاههای اقتصادی میگویند اصلا توان استخدام کارگر نداریم، کارگران وضعشان خوب شده ولی دارند به سرعت تعدیل نیرو میکنند و بنگاه اقتصادی میگوید من اصلا با این حقوق، بنگاهم سود اقتصادی ندارد و تعدیل میکنند، جاهایی که نمیخواهند به این دستور عمل کنند، کارگران اعتصاب میکنند و جاهایی که میخواهند عمل کنند میگویند چطور عمل کنیم و از چه بودجهای استفاده کنیم. پس اگر یک سری تصمیمات نابخردانه گرفته شود این اشکالات به وجود میآید.
آقای باهنر با همان ۵۷ درصد افزایش حقوق، باز با حقوق ۶ میلیونی به کارگر فشار میآید. آقای پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس هم در مجلس هم مطرح کردند که ۵۷ درصدی که به حقوق کارگران اضافه شد تصمیم اشتباهی بود و نباید این افزایش حقوق باشد و نسبت به مساله فضای بدی ایجاد شد چون اگر به کارفرما فشار میآید به کارگر هم فشار وارد میشود و با سیاست کلان باید به این موضوع نگاه کرد.
بله درست است. مثلا شرکت سونی چندین هزار کارگر و مدیران بالایی و میانی دارد. پایینترین کارمند در آن شرکت کاملا به این باور رسیده که بنگاه سونی باید سرپا بماند تا من کار داشته باشم یعنی اول منافع بنگاه و بعد منفعت من! چون میداند بنگاه اگر منفعت نداشته باشد اصلا نمیتواند به من منفعت برسد، اما در کشور ما این نگاه برعکس است.
ما کشوری بودیم که سالی۱۰۰ میلیارد دلار نفت میفروختیم الان با دور زدن و زیر میزی فروختن، این میزان به ۱۵ میلیارد دلار رسیده است. شما در نظر بگیرید یک خانواده ۴ نفره، سرپرست خانوار ماهی ده میلیون تومان حقوق داشته و یک دفعه از برج دیگر به او گفته شده به جای ده میلیون به او دو میلیون میدهیم تمام زندگی این خانواده ۴ نفره از آموزش، پوشاک، غذا و تفریح و غیره به هم میریزد. حالا یک کشور ۸۰ میلیون نفره، درآمد ۱۰۰ میلیاردی آن ۱۵ میلیارد شده است.
حالا ممکن است شما بگویید چرا اینطور شده و به وین و قطعنامه و این موارد بروید، این بحث دیگری است اما من میخواهم بگویم ما اگر ۲۰ کارگر داشته باشیم و ماهی ۵ میلیون تومان بگیرند شما میتوانید در یک لحظه تصمیم بگیرید که آیا اینها بمانند یا از این ۲۰ کارگر ۱۰ تای آنها را اخراج کنیم و به بقیه ماهی ده تومان بدهیم. آیا شما این تصمیم را عاقلانه و حکیمانه میدانید یا نه؟ خیلی تصمیم سختی است و این تصمیم خیلی از کارگران ۵ میلیونی را بیکار کرده است. یا باید سر چهار راه شیشه ماشین پاک کنند و یا دست به کارهای خلاف و نامربوط بزنند.
یکی از بزرگترین مشکلات اقتصادی کشور، عدم تعادل بودجه عمومی دولت است. یعنی دولت ۱۰۰ تومان درآمد دارد و ۱۵۰ تومان خرج دارد. اگر بگوییم تورم، کمبود کالا، معیشت مردم و غیره همه اینها به این نقطهای برمیگردد که دولت ۱۰۰ تومان درآمد دارد و ۱۵۰ تومان خرج دارد و ما تا زمانی که تولیدمان بر مصرفمان پیشی نگیرد، پیشرفت نمیکنیم. کشورهای توسعهیافته تولیدشان دو برابر مصرفشان است، اما در کشور ما مصرف دو برابر تولید است. ما یک کشور ۱۰۰ میلیاردیورویی هستیم اما همه میخواهیم مثل کشور ۵۰۰ میلیاردیورویی زندگی کنیم.
اقتصاد چین ظرف سی سال گذشته خیلی پیشرفت کرده و برخی میگویند قبل از ۲۰۳۰ اقتصاد چین اقتصاد آمریکا را میگیرد. من هم چنین باوری دارم اما چین یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد و با این اقتصاد عالی، ۱۵۰ میلیون نفر از مردم چین وضعشان خوب شده اما یک میلیارد نفر هنوز مثل چین کمونیست زندگی میکنند. پکن در چین پر از ساختمانهای لوکس است اما ده کیلومتر از پکن بیرون بروید، شهرهایی میبینید که خانواده سه نفره در فضای ۲۵ متری زندگی میکند و جالب است هر ده تای این واحدها یک چشمه توالت دارند. یعنی صبح باید بروند سر چهار راه بایستند تا نوبتشان بشود بروند توالت. چین بزرگترین انبار دلار دنیا و ۷ هزار میلیارد دلار پول نقد دارد و در همه جا سرمایهگذاری میکند.
شهروند ما باید باور داشته باشد که من تا زمانی میتوانم کار کنم که این بنگاه سرپا باشد اما اگر اعتصاب کنی و کارفرما را بیرون کنی بگویی باید حق خود را از کارفرما بگیریم، کارفرما جمع میکند، میرود و کارگر بیکار میماند. ما امروز حدود ۳ میلیون فارغ التحصیل بیکار داریم. اینکه میگویید کلان را باید ببینیم این نگاه کلان است یعنی از موضع بالا که نگاه میکنیم باید ببینیم وضعیت کشور چگونه است.
شما به بحث وعدههای وزرا در سفرهای استانی اشاره کردید، اگر خاطرتان باشد آقای قالیباف بعد از آنکه رئیس مجلس شدند، یک سری سفر با عنوان نظارت میدانی داشتند که بعد از روی کار آمدن آقای رئیسی، این بحث نظارت کمرنگ شد. در این سفرها شاهد بودیم که رئیس مجلس وعده میداد و همزمان با او رئیس قوه قضائیه نیز سفرهای زیادی داشتند که در این سفرها وعدههایی میدادند و در حمایت از کارگران و تولید حرف میزدند. الان هم مردم میبینند، یعنی مجلسی که برای آقای رئیسی دعوتنامه حضور در انتخابات را فرستاد، خیلی زود به آستانه یک سالگی دولت نرسیده، نمایندههایش صدایشان بلند شده و این میزان انتقاد را داریم. میخواهم بپرسم به نظر شما رویکرد آقای رئیسی-قوه قضائیه که تصمیم برای حضور برای انتخابات در ریاست جمهوری را داشت عوض شده است؟
ما با رئیس مجلس یکی از دولتهای توسعهیافته آسیایی مذاکره میکردیم، بعد از صحبتهای دیپلماتیک، از او پرسیدیم وقتی مجلس شما تاسیس میشود مطالبات نمایندگان را چطور به دولت منتقل میکنید؟ ایشان گفت ما روز اول تشکیل مجلس، دو تا سه تا فراکسیون داریم، فراکسیون اقلیت، اکثریت و فراکسیون سوم. به اعضای فراکسیونها میگوییم شما مطالباتتان را از دولت لیست کنید و هر کدام مقداری مطالبه مینویسند آنها را جمع میکنیم، مثلا ۵۰ تا مطالبه میشود. بعد از آن جلسه پر کار و پرحجم با مسئولین کشور میگذاریم. بعد این مطالبات را ظرف دو ماه اینقدر چالش میکنیم که این مطالبات را در سه گروه جمعبندی میکنیم. یک سری مطالبات فوری، گروه دوم مطالبات ممکن اما درازمدت و گروه سوم مطالبات غیرممکن. این بخش سوم برای ما جالب بود و گفت مطالبات غیرممکن همان لیست سیاه میشود و هیچ مسئول، نماینده و رسانهای حق ندارد مطالبات غیرممکن را تبلیغ کند و اگر کسی مطالبات غیرممکن را تبلیغ کند، با او برخورد امنیتی میشود. نه اینکه بگویند تو نمایندهای و دوره آینده کاندیدا نمیشوی بلکه برخورد امنیتی با او میشود و میگویند تو مطالبات غیرممکن را تبلیغ میکنی.
ما در مجلس از اول تا آخر هر چه دلتان بخواهد مطالبه غیرممکن داریم. مثلا ۸۰۰ هزار میلیارد پروژه نیمهتمام دولتی داریم و نمایندهها به دولت میگویند این پروژهها ظرف دو سالی که ما هستیم باید تمام شود. دولت میگوید پول آن را تصویب کردید؟ چطوری من آن را تمام کنم؟ شما تریبون مجلس را گوش دهید مرتبا دنبال مطالبات غیرممکن هستند.
ژاپن۱۶۰ میلیون جمعیت با حدود ۶۰۰ هزار کارمند دارد. ما ۸۰ میلیون جمعیت با ۴ میلیون کارمند داریم. این کارمند تقصیر ندارد. ساختار مشکل دارد و این کارمند وقتی سر کار میرود، هر ۲۴ ساعت، ۲۰ دقیقه کار مفید انجام میدهد اما در ژاپن در هر ۲۴ ساعت یک فرد ۶ ساعت و ۲۰ دقیقه کار مفید انجام میدهد. در بودجه عمومی، دولت هر چه از مالیات و نفت و غیره در میآورد فقط باید حقوق بدهد و پول ندارد آجر روی آجر بگذارد و کاری را جلو ببرد. چون در کشور ما بیکاری زیاد است همین الان فشار سنگینی است که یک عده دیگر را استخدام کنید. مثلا در مجلس طرح میآوردند که حقالتدریسی را استخدام کنید. اخیرا میگفتند مهندسین کشاورزی را در بانک کشاورزی استخدام کنند و کمیسیون اجتماعی کار وحشتناکی انجام میدهد که میگوید همه پرسنل قرارداد معین را پیمانی کنید و ۷۰۰یا۸۰۰ هزار نفر به نان خورهای دولت اضافه کردند. بله به نماینده که میگویی او میگوید هر کدام از این افراد زن و بچه دارند و امنیت شغلی میخواهند. اما هنوز این باور را نداریم که وظیفه دولت تولید اشتغال است نه محل اشتغال.
اگر کسی بیکار است برود کارمند دولت شود. بعد چه میشود اگر تعداد کارمندان را هم به حقوق بگیران دولت اضافه کنیم آن وقت حقوق ۴ میلیون تومانی همه باید دو میلیون تومان بشود. دولت محل اشتغال نیست وظیفه دولت این است که زمینه اشتغال را فراهم کند. زمینه اشتغال سرمایه، تجهیزات و فناوری میخواهد از آن طرف هم یک نفر میآید و میخواهد سرمایهگذاری کند یک عدد نگاه میکنند و میگویند فلانی آنقدر پول را از کجا آورده است؟ برویم او را بگیریم.
لازم است در اینجا خاطرهای بگویم. یادم است من نایب رئیس مجلس بودم یک بنده خدایی زنگ زد گفت کارت دارم ما هم وقت دادیم و پیش ما آمد گفت من در فلان منطقه (حوزه انتخابیهاش را نمیگویم) یک سنگبری دارم و کارآفرینم. بیست سال هم است که در آنجا مشغول به کارم. سنگ از معدن کوه میکنم و میفروشم. حدود ۱۰۰ کارگر دارم. نماینده آن منطقه (که اسمش را هم برد و الان هم ایشان مرحوم شدهاند و برای۵،۶ دوره قبل بود) به من فشار آورده و ۲۰ کارگر دیگر به من تحمیل کرده است آمدهام به شما بگویم که شما هم به ایشان بگویید اگر باز هم به من فشار بیاورد که کارگر جدید بگیرم کل این سنگبری را تعطیل میکنم و میروم چون سود من از بین میرود و صفر میشوم. من آن نماینده را صدا کردم البته آن کارآفرین گفت من را با آن نماینده روبرو نکن اگر او با من روبرو شود شروع به بد و بیراه گفتن میکند. من برای نماینده بعد از اینکه او را دعوت کردم مسائل را توضیح دادم وی گفت این پدرسوختهها خون مکنده هستند، خوردهاند بردهاند. بیخود کرده باید ۵۰ کارگر دیگر را هم جذب کند دو ماه بعد از آن، همان آقای کارفرما زنگ زد گفت باهنر خدا نگهدار. کارگاه را تعطیل کردم. اگر من این پول را در بانک هم بگذارم سودش را میبرم به آن ۱۲۰ کارگر هم گفتم خوش آمدید. داستان این است یعنی سرمایه جایی میرود که باید.
سرمایه مثل آهوی گرسنه است جایی میرود که اولاً علفی باشد که بچرد. ثانیا امنیت باشد که بیارزد وگرنه یک اتفاق کوچکی که بیفتد فرار میکند. اینکه برخی میگویند سالی چند میلیارد دلار پول از کشور ما خارج میشود این افراد میروند خارج از کشور چه کار میکنند؟ سرمایهگذاری میکنند. این طور نیست که همه را خرج کند و کیفش را ببرد. پول را سرمایهگذاری میکنند. برایشان سود و امنیت دارد. اگر در کشور ما بخواهد سرمایه بماند باید هم سود باشد و هم امنیت. نه اینکه فردا نماینده برود کارگران را تحریک کند که شما اعتصاب کنید و کارفرما را به کارگاه راه ندهید. در برخی موارد این اقدامات را داریم میگویند ما کارفرما را به کارگاه راه نمیدهیم چون خیلی خون مکنده، زالو و ظالم است.
رهبری به دولت دستور دادند مسئله قانون انتخابات را حل کند
در مقابل تعریف شما از یک دستی قوا باید بپذیریم که این مسئله یک سری مضراتی هم داشته که در ماجرای رد صلاحیت آقای لاریجانی شاهد بودیم طیف منتقدان شورای نگهبان گستردهتر شده است در همین ماجرا برخی رد صلاحیتها را زیر سوال بردند و رفتار ثانویه شورای نگهبان بعد از بیانات رهبری که فرمودند در حق برخی داوطلبان جفا شده و دوئل بین آقای لاریجانی و اعضای شورا در خصوص اعلام دلایل رد صلاحیت ایشان این فرضیه را تقویت کرد که این اقدامات پیش زمینه برای یکدستی قوا بوده است. در این رابطه بفرمایید که یک دستی قوا دقیقا چه سود و زیانی برای کشور داشته است؟
ما چندین سال قبل، در مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاستهای کلی انتخابات را تصویب کردیم. پیشنهادهایی محضر حضرت آقا تقدیم کردیم و ایشان هم سیاستهای کلی انتخابات را ابلاغ فرمودند و قرار شد قانون جامع انتخابات را دولت و مجلس بنویسند. دولت هم لایحه خود را با تاخیر داد. اخیرا هم شنیدم حضرت آقا به دولت دستور دادند که این مسئله را حل کند. قانون انتخابات ما یک قانون جامع نیست اینکه ما ۲۹۰ کرسی مجلس داریم و پانزده هزار نفر برای این کرسیها ثبتنام میکنند، خیلی کار غیرعادی است.
شماها یادتان نمیآید اوایل انقلاب چون چهرههای مجلسی خیلی کاریزماتیک بودند خود حضرت آیت الله خامنهای در مجلس بودند، حتی در نهضت آزادیها هم چهرههای کاریزماتیکی مثل مرحوم و بازرگان و دکتر سحابی بودند. شاید باورتان نشود ما دوره اول مجلس که رو به اتمام بود، رسیدیم به ثبت نام برای دوره دوم. در برخی حوزههای انتخابیه غیر از نماینده موجود هیچ کسی را نداشتیم که حاضر باشد ثبتنام کند. ما میرفتیم خواهش و التماس میکردیم که بیاید ثبت نام کنید تا انتخاباتی برگزار شود. میگفتند ما کجا و عظمت مجلس کجا؟ خودشان را برای این کار صالح نمیدانستند. تا اینکه آخر در برخی حوزههای انتخابیه نمایندگانی که رئیس دفتر داشتند از رؤسای دفترشان خواهش میکردیم شما بروید ثبت نام کنید که حداقل بین دو نفر انتخابات برگزار شود. یک زمانی اینطوری بود.
الان برای۳۰۰ کرسی ۱۵ هزار نفر میآیند ثبت نام میکنند. برای انتخابات ریاست جمهوری اگر ولشان کنیم دیدیم که برخی وقتها ۱۵۰ نفر میآیند ثبت نام میکنند. این مسئله باید روشن شود. در کشورهای پیشرفته هم بالاخره قوانین داریم. مثلاً در انگلیس ممکن است دو سال مانده به انتخابات ۱۰ نفر از حزب کارگر ۱۰ نفر از حزب محافظه کار و ۱۰ نفر از حزب سبزها بیایند. اما روز آخر در انتخابات سه نفر میمانند. نه این که ۳۰۰ نفر بمانند و سر یک کرسی با یکدیگر رقابت کنند. معتقدم قانون انتخابات باید درست شود. چون در سیاستهای کلی انتخابات هم توجهات خوبی به این مسئله شده است. دولت و مجلس باید همت کنند قانون جامع انتخابات داشته باشیم که اولاً ورودیها اینطوری باز نباشد که هر کسی از راه برسد در انتخابات ثبتنام کند. از برخی میپرسند چرا در انتخابات ثبتنام کردهای؟ میگوید برای اینکه شغلی گیرم نیامد آمدم نماینده مجلس شوم.(باخنده)
از آن طرف هم انتخابات باید به گونهای باشد که در آن فضای سیاسی باز باشد. یعنی اگر در انتخابات ریاست جمهوری ۵ نفر هم تایید میشوند _ من هم معتقدم نباید بیش از این تعداد تایید شوند_ اما باید همین تعداد، ۵ تفکر موجود کشور را نمایندگی کنند. بحث ما امروز، هنجارشکنان و فتنهگرها نیست. اگر کسی خواست علیه نظام کار کند تحویل قوه قضائیه یا سازمانهای اطلاعاتی میشود. اما کسی که میخواهد در چارچوب نظام کار کند نه. من مدعی هستم باید در انتخابات ریاستجمهوری وقتی تمام شهروندان ایران پای صندوق میروند کاندیدای مطلوبی بین نامزدها ببینند تا در انتخابات شرکت کنند وگرنه ۵۰ درصد مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. البته من نمیگویم ۵۰ درصدی که در انتخابات اخیر شرکت نکردند همه آنها کاندیدای گمشده داشتند، معمولاً این طور است که ۳۰ درصد مردم حالش را ندارند که در انتخابات شرکت کنند یا اینکه میگویند فرقی نمیکند در انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم. اما ۴۹ درصد رکورد کمینه بدی بود و باید در همه بخشها باز شود.
من معتقدم در سیاست فضا باید باز شود، در اقتصاد فضا باید باز شود، صاحبان سرمایه بتوانند با امید، فناوریهای جدید، کارآفرینیهای جدید و شرکتهای دانش بنیان به میدان بیایند و کار راه بیاندازند و حتی در فضای فرهنگی باید رقابتهایی در چارچوب سیاستهای نظام وجود داشته باشد. سرمایه اجتماعی که بزرگترین سرمایه نظام جمهوری اسلامی است، خدایی ناکرده نباید کاهش پیدا کند و آن را از دست بدهیم اگر اینطور شود، به مشکل برخواهیم خورد.
در مورد آقای لاریجانی هم همین بحثها مطرح شد. چیزی که به ذهن میرسد این است که ردصلاحیت آقای لاریجانی مخصوصاً با آن دلایلی که شورای نگهبان آورد، چیز عجیبی است. اینکه شورای نگهبان در پاسخ بگوید رای ما مخفی است و آقایانی که رای دادند دلایل رایشان را نمیگویند و اعلام نمیکنند، درست نیست. این طور که نمیشود. آقایان باید حداقل دلایل رای خود را بگویند که به این دلیل و به این دلیل فلانی صلاحیت ندارد یا دارد. اگر اینطور باشد آن گاه متهم میشوند به اعمال سلیقه که انصافا فقها و حقوقدانان شورای نگهبان دنبال اعمال سلیقه نیستند.
آقای باهنر، شما اخیرا کنگره جامعه اسلامی مهندسین را برگزار کردید. در خصوص آخرین وضعیت و فعالیت جامعه اسلامی مهندسین بفرمایید چه برنامهریزیهایی برای فضای سیاسی کشور انجام دادید؟
باید درباره تاریخچه جامعه اسلامی مهندسین بگویم که بعد از آنکه حزب جمهوری اسلامی در سال ۶۶ و ۶۷ تعطیل و قرار شد فعالیتهای آن متوقف شود، شاخههای متنوعی داشت، شاخه مهندسین، پزشکی، اصناف، کارگری و معلمین و حدودا ده یا یازده شاخه داشت. دوستانی که در حزب فعال بودند، برای ادامه فعالیتهای سیاسی، تقریبا از همان شاخههای متنوع حزب جمهوری اسلامی بعضی احزاب صنفی متفاوتی در کشور تاسیس کردند و تقریبا از همان موقع ما یک سری جلسات هم اندیشی و هماهنگی را با هم برگزار کردیم و هنوز هم آن جلسات با مقداری تغییرات و تحولات برگزار میشود.
در همان سالهای۶۷ الی ۶۸، جامعه اسلامی مهندسین مجوز فعالیت خود را از وزارت کشور گرفت به عنوان یک حزب سیاسی- صنفی فعالیت خود را شروع کرد. همان طور که گفته شد، ما امسال پانزدهمین کنگره جامعه اسلامی مهندسین را برگزار کردیم که این کنگره هر دو سال یک بار تشکیل میشود. این کنگره چند وظیفه دارد؛ یک گزارش عملکرد دو سال گذشته را استماع میکند، برنامه دو سال آینده را بررسی و تصویب میکند، اعضای شورای مرکزی را از بین۲۱ نفر نامزدی که وجود دارند، انتخاب کرده و سه نفر هم بازرس قانونی را تعیین کرده و نهایتا هم با یک بیانیه سیاسی که متضمن مسائل روز اعم از سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصاد، وضعیت دولت و مجلس و غیره در این بیانیه گنجانده شده و به سمع و نظر رسانهها و مخاطبین میرسد.
کنگره قبلی را به دلیل آنکه در اوج کرونا قرار داشتیم به صورت مجازی برگزار کردیم اما کنگره امسال مخلوطی از حضوری و مجازی برگزار شد. حدود ۳۰۰ نفر از اعضا حضور فیزیکی و ۷۰۰ نفر مجازی حاضر بودند و در انتخابات اعضای شورای مرکزی، محدوده رایها در بین هزار نفر بود.
جامعه اسلامی مهندسین یک تشکیلات صنفی و سیاسی است و بیشتر تلاش میکند مجموعه نخبگان را جمع کند. ما به عنوان نمونه امروز از ۲۱ نفر اعضای شورای مرکزی حزبمان، ۸ نفر نماینده مجلس هستند. ما یک تشکیلات نخبه هستیم. زیرا امروز در کشورمان ۳یا۴ میلیون مهندس داریم، هم توان مدیریت تعداد انبوه و زیاد را نداریم چون هم امکانات مالی و هم وقت میخواهد و افرادی که تمام وقت باشند، اما خوشبختانه ما در ۳۱ استان کشور رسما دفتر داریم. چون در هر استان یک اعضای شورای مرکزی و آنها نیز به صورت انتخابی هستند یعنی در هر استان، هر دوسال یکبار مجمع عمومی برگزار میشود و اعضای خود را انتخاب میکنند، دبیر استانها را سه نفر انتخاب کرده و اسامی را به تهران ارسال و در تهران یکی از آن سه نفر حکم را داده و منصوب میکند. شاید ما هیچ حزبی در کشور نداشته باشیم که ارکان دفاترش دموکراتیک انتخاب شوند. عموما احزاب در تهران، مسئول برای استانهای مختلف انتخاب میکنند .
در مجموع ما امروز حدود ۸ هزار عضو رسمی در ۳۱ استان داریم و دو شهر ویژه به نام سیرجان و کاشان هم هستند که فرمانداری ویژه دارند. علاوه بر مراکز استانی درآنجا هم دفتر داریم. یکی از برنامههایی که در کنگره اخیر تصویب شده و ما را موظف کرده این است که در مدت دو سال آینده، در هر استان به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت ما حتما یک عضو را داشته باشیم. مثلا اگر ۸۰ میلیون جمعیت در کشور داشته باشیم تا پایان کنگره این اعضا باید از ۸ هزار نفر به ۱۰ هزار نفر برسد.