به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، یک سال پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان شاهد فراز و نشیبهای در این کشور در منطقه بودیم.
بحران فرودگاه کابل، خروج 120 هزار مهاجر افغان در عملیات تخلیه، ثبات نسبی در افغانستان و ترور ایمن الظواهری سرکرده القاعده و عدم به رسمیت شناختن طالبان از مهمترین تحولات یکسال گذشته بوده است.
«محمدعلی رامین» دبیر کل بنیاد جهانی بررسی هلوکاست و تحلیلگر مسائل منطقه، اعتقاد دارد که این تصور اشتباه است که لشکرکشی آمریکا به افغانستان را برای ایجاد ثبات ارزیابی کنیم و تحولات 20 سال گذشته نشان داد که تخریب، نابودی تمدن و سرکوب ملتهای از اهداف پنهانی آمریکا در جنگ علیه کشورهاست.
وی فرار آمریکا از افغانستان را نقشهای پنهان برای کم کردن هزینههای غارتگری خود میداند که در پی آن دامهای متنوعی برای افغانها و همسایگان افغانستان نهفته است.
به بهانه سالگرد فرار آمریکا سراغ دکتر محمدعلی رامین رفتیم تا بدانیم طی یکسال گذشته خروج نیروهای خارجی چه تاثیری بر افغانستان و منطقه داشته است.
در سالگرد خروج آمریکا از افغانستان، این کشور از نظر ثبات و امنیت چه تحولاتی داشته است و آیا افغانستان ناامن در قبل از لشکرکشی نظامی و اشغال بیست ساله توسط آمریکا و ناتو، توانسته به ثبات و امنیت برسد؟
آمریکا برای ایجاد ثبات و آرامش افغانستان به این کشور لشکرکشی نکرده بود که چنین اتفاقی افتاده باشد و یا ما چنین انتظاری داشته باشیم.
ولی این ادعای آمریکا برای حمله و اشغال افغانستان بوده؟
بله داعیه آمریکا همیشه همین بوده، اما کدام یک از ادعاهای آمریکا هنگام اشغال نظامی کشورها طی هفتاد سال گذشته تا کنون، صادقانه بوده و آن کشور فلک زده پس از حضور نظامیان آمریکا، به صلح و آرامش و استقلال و پیشرفت رسیده است؟
از اشغال بیست ساله نظامی ویتنام تا همین امروز در پنج قاره جهان، از کودتاها و مداخلات نظامی تا اشغال کشورها، از فیلیپین، پورتوریکو، شبه جزیره کره، توطئه ۲۸ مرداد و حمایت از نظامیان علیه دولت منتخب ملت ایران تا جنگ در لبنان، اشغال پاناما، اشغال نظامی لائوس، هائیتی، اکوادور، گواتمالا، اندونزی، نیکاراگوا، گرانادا، دو بار لشکرکشی به لیبی، هندوراس، دوبار حمله و تخریب نظامی عراق، سودان، یوگسلاوی، سومالی، راه اندازی جنگ گروههای تروریستی در سوریه و حملات نظامی به یمن با کمک آلسعود تا همین همسایه مظلوم ما، افغانستان عزیز... در کجای رفتار آمریکا نشانی از صداقت و انسانیت داشته است؟
بله ظاهراً هیچ مصداقی نداریم...
همه واقعیتهای جهانی، شواهد عینی اغراض پنهان فتنهها و کودتاها و اشغالگریهای آمریکا علیه ملتهاست.
در مورد افغانستان نیز، پس از آزادی از اشغال نظامی شوروی سابق و مجادلات پنج ساله گروههای مجاهد افغان و سلطه پنج ساله طالبان، حالا طی بیست سال اشغال نظامی، میلیونها نفر از نیروهای مستعد انسانی این کشور یا سرکوب و منزوی و آواره دیار غربت شدند یا کشته و مجروح و علیل شدهاند؛ سرزمین باشکوه و تاریخی آنها مخروبه شده و منابع طبیعی سرشار این سرزمین غارت شدند؛ آثار پیشینی این منطقه تمدنخیز غالباً نابود گردیده و بسیاری از میراث فرهنگی مناطق آن به یغما رفته است.
و نتیجه بیست سال سلطه مطلقه نظامیان آمریکایی، اینک مردمی فقیر، پراکنده، ناامید و بی سروسامان هستند که چیزی جز «زندگی امن و شرافتمندانه» در کشور مستقل خودشان نمیخواهند؛ اما با انواع گروههای جاسوسی و تروریستی، گاهی تحت عناوین شرکتهای چند ملیتی و غیره در اداره امور مختلف کشورشان نفوذ کرده و دخالت مخرب میکنند.
حالا خروج آمریکا از افغانستان چه تاثیری بر امنیت در منطقه داشته و چقدر کشورهای همسایه از این تحولات تاثیر پذیرفتهاند؟
بعد از آنکه انواع اشغال و کشتار و سلطهگری که باعث قتل و ترور یا فراری دادن حدود یک چهارم افغانها از خانه و کاشانه و سرزمینشان شده، آمریکاییها برای کم کردن هزینه غارتگری و پس از تعبیه عوامل و عناصر وابسته به خود، مجبور به فرار از افغانستان شده و دامهای متنوعی برای افغانها و همسایگان این کشور تدارک دیدهاند.
چرا آمریکا به یکباره از افغانستان خارج شد و این اقدام با چه اهدافی صورت گرفت؟
آنچه در افکار و انظارعمومی جهان بازتاب داشته، «فرار ناگهانی» و مفتضحانه آمریکاییها از افغانستان در ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ بودهاست؛ اما آنها اولاً طی بیست سال ساختارسازی پیچیده، تربیت نیروهای وابسته و ایجاد گروههای مخرب، همزمان نیز سالها با گروه طالبان به طور غیررسمی و سپس علنی و رسمی، در کشورهای حاشیه خلیج فارس و جاهای دیگر مذاکراتی همه جانبه و توافقاتی پیدا و پنهان داشتهاند.
اما در عین حال، از ترس قیام مردم و عهدشکنی گروههای متعدد و متخاصم موجود، فرار خود را ناگهانی و غافلگیرکننده انجام دادند تا از سوی مردم ستم کشیده، کارگزاران استقلالطلب دولتی، نظامیان ناراضی و گروههای مسلح، از جمله طالبان، غافلگیر نشوند و نیروهایشان به اسارت گرفته نشود.
نگرانی کشورهای همسایه از تبدیل شدن مجدد افغانستان به فعالیت گروههای تروریستی و ناامنی در این کشور و همکاری همسایگان برای مبارزه با این گروهها چگونه خواهد بود؟
نگرانی همسایگان در منطقه، پس از فرار آمریکا از افغانستان، یک دغدغه حقیقی با نگاهی کاملاً واقعبینانه است. فرار نظامیان پرهزینه و ناتوان که در کنگره و درون دولت آمریکا نیز استمرار حضورشان بسیار چالشزا شده بود، به مفهوم رها کردن افغانستان از چنگال اختاپوسی خود نیست، زیرا نیروهای نیابتی متنوع و بومیان تابع و مزدور را جایگزین ارتش رسمی آمریکا کردهاند تا بعد از واگذاری ظاهری کشور به طالبان، با چند اتفاق همزمان، مدیریت افغانستان را همچنان در دست عوامل خود و دول همپیمان خویش نگه دارند: فعال کردن گروههای معارض علیه.
طالبان تا اداره امور مردم ناممکن شود؛ ایجاد تنش و کشمکش با همسایگان به بهانههای مختلف تا عملاً ناامنیها به فراسوی افغانستان گسترش پیدا کند و این سرزمین به کانون گسترش تروریستهای فراملیتی علیه ایران و چین و روسیه تبدیل شود؛ در این یکساله اخیر، ورود شرکتهای چندملیتی، ظاهراً برای کمک به مدیریت طالبان، اما در حقیقت، به منظور استمرار سلطه بر افغانها و غارت افغانستان توسط نیروهای نیابتی آمریکا اروپا و اسرائیل اتفاق افتاده است.
طبیعی است که در چنین شرایطی همه همسایگان باید سیاست ملی و منطقهای مستقل و مشترک خود را برای خنثیسازی این راهبردهای خطرناک آمریکا در منطقه متمرکز کنند. این بحث بسیار مهمی است که در یک گفتگوی مختصر نمیگنجد.
چه تحولاتی در افغانستان طی یکسال گذشته در حوزه اجتماعی و سایر موارد به وجود آمده است؟
یکی از اهداف پنهانی «فرار ناگهانی آمریکا»، ایجاد رعب و وحشت از سلطه مجدد طالبان بود که منجر به آواره شدن چندین میلیون افغانستانی از کشورشان شد و نابسامانیهای فراوانی هم در افغانستان و هم در ایران پدید آورد. البته وحشت آفرینیهای اولیه علیه گروه طالبان به مرور کمتر شده، اما اشتباهات خود گروه حاکم و عدم تمایل همگرایی ملی با سایر اقوام افغان در میان غالب پشتونها ، تابحال مانع از انسجام مردم و اقتدار ملی و اصلاح سریع امور آشفته افغانستان پس از بیست سال اشغال نظامی آمریکا شدهاست؛ البته طالبان نیز به مرور و با آزمون و خطا به این واقعبینی نزدیک میشود که حکومت ماندگار فقط با مشارکت همه افغانها ممکن میشود و بس.
چرا آمریکا با نزدیک شدن به سالگرد خروج مفتضحانه خود از افغانستان، اقدام به ترور سرکرده القاعده در این کشور کرد و این اقدام با چه اهدافی صورت گرفت؟
ترور «ایمن الظواهری» رهبر گروه القاعده که از ناسازگارترین گروههای مخالف سلطهطلبی آمریکا در افغانستان بود، توسط پهپادهای آمریکایی، در واقع هم به معنی شکستن اعتبار طالبان در ایجاد امنیت ملی در افغانستان است، هم موجب ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان آمریکا در افغانستان میشود، هم تولید بدبینی علیه گروه حاکم با سایر گروههای افغانستانی بر سر شائبه تبانی با افزایش انواع شایعات میکند و هم فرصتی پیدا میشود برای توسعه گروههای تروریستی فراملیتی همپیمان آمریکااسرائیل، مانند داعش و امثال آن.
برای ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان چه اقداماتی لازم است؟
این پرسش را باید از زوایای مختلف پاسخ داد: اول از منظر عملکرد حاکمان فعلی افغانستان پاسخ آن است که باید از تکروی و استبدادگروهی دست بردارند و همه ملت و گروهها و اقوام افغان را در اداره امور کشور خودشان سهیم و شریک سازند تا حاکمیت ملی در این کشور پدید آید و یک ملت بزرگ حافظ منافع و مصالح ملی جمعی خودشان بشوند و طالبان نیز به عنوان یک «حکومت ملی» در داخل و خارج شناسایی و پذیرفته شود تا مورد حمایت همسایگان قرار گیرد و از فتنهگری عوامل آمریکا خلاص شده و توانایی حل مشکلات موجود را داشته باشد.
پاسخ دوم از منظر نقشآفرینی گروههای سیاسی و مبارزان افغانستانی این است که باید اراده ایجاد امنیت و پیشرفت ملی در کشورشان، اولویت اصلی همگانی افغانها تلقی شود و گرایشات قومی و گروهی و مذهبی در حاشیه قرار گیرد تا وحدت بر سر مشترکات این مردم ممکن شود.
سوم از منظر کشورهای همسایه میتوان پاسخ پرسش شما را پیدا کرد؛ وقتی بدانیم که به طور عینی دشمن مشترک همه ملل منطقه، سلطهگرایی و اشغالگری و جنگطلبی و غارت سرزمینهای دیگران و فتنهانگیزی توسط آمریکا، چه به طور مستقیم و چه با مشارکت اروپا و ناتو، بوده و هست؛ و برنامه همیشگی آمریکاانگلیس جلوگیری از همگرایی و هم افزایی میان همسایگان در منطقه است تا اسرائیل را بر سرنوشت ملتهای مسلمان و غیرمسلمان تحمیل کنند، پس اتخاذ سیاست متعارض با این شگرد سلطهطلبانه، تنها راهحل مطلوب برای ایجاد امنیت و رشد و پیشرفت جمعی در همه کشورهای همسایه است که به طور طبیعی، «همسایگان همیشگی» در منطقه بوده و خواهند بود.
نقش آقای کاظمی قمی برای پیگیری منافع و اهداف ایران در موضوع افغانستان طی یکسال گذشته چه بوده و چه اقداماتی را ایشان انجام دادهاند و چه اقدامی در دست اجرا دارند؟
پاسخ کامل این پرسش شما که جداً لازم و مفید است، از بنده بر نمیآید، اما آنچه از تلاشهای شبانهروزی «نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان» از دور و نزدیک شاهد بودهام، این است که ایشان شرایط بسیار پیچیدهای را باید مدیریت کند که قطعاً و حتماً با همکاری همه جانبه تمامی دستگاههای ذیربط، قابل تحقق خواهد بود، ان شاءالله.
همه دوستداران ایران، صیانت از منافع ملی و مصالح عمومی را، یک وظیفه قطعی حاکمیت جمهوری اسلامی در کل جهان، به ویژه در منطقه و خاصه در رابطه با افغانستان میدانند؛ بخشی از این وظیفه به امور امنیتی و انتظامی بر میگردد، بخشی به پیوندها و تعاملات اجتماعی مردمان دو سوی مرز، بخشی به ارتباطات سیاسی و قسمت زیادی هم به روابط اقتصادی دو جانبه و چندجانبه با کشور و ملت افغانستان و سایر همسایگان بر میگردد؛ فارغ از این که حاکمیت سیاسی بر افغانستان در دست کیست.
در این میان، تحلیل کارویژه آقای کاظمی قمی، صرفاً شناخت دقیق و جامع از شرایط درون افغانستان و توجه به نقش بازیگران قومی و مذهبی و سیاسی داخلی این کشور نیست، بلکه رصد کردن نقش رفتارهای گاه متعارض جریانهای مختلف یکایک کشورهای منطقه نسبت به افغانستان هم مهم است.
اما مهم تر از همه، ایجاد هماهنگی میان همه دستگاههای ذیربط در کشور خودمان و کمک به مسئولان برای اتخاذ سیاست ملی واحد در قبال کنشها و واکنشهای مرتبط با افغانستان میباشد که مسائل خاص خود را دارد و همیشه هم آسان نیست.
اما به نظرم، پیچیدهترین مأموریت ایشان، طراحی نقشهی جامع برای تعامل جمعی کشورهای همسایه با افغانستان است تا هم توطئههای پایان ناپذیر مثلث آمریکااروپااسرائیل علیه منطقه با محوریت افغانستان خنثی شود، هم منافع و مصالح مشترک همه ملل منطقه تأمین گردد، هم جلوی لانهسازی تروریستهای فرامنطقهای در افغانستان گرفته شود، هم با ایجاد امنیت داخلی، زمینه آرامش و پیشرفت افغانستان فراهم گردد تا بازگشت میلیونها مهاجر افغان به کشورشان میسر و مقدور بشود.
اما شاید سختترین کار مجموعه همکاران جناب آقای کاظمی قمی، تبیین جزئیات همین شرایط برای تنویر افکار عمومی و خنثیسازی جریاناتی است که دانسته یا نادانسته در جهت تحقق سیاستهای آمریکا در افغانستان با فضاسازی و جنگ روانی و بزرگنمایی اتفاقات گوناگون در رسانههای فارسی زبان و شبکههای اجتماعی و گاهی در رسانههای رسمی بروز و ظهور دارند و اذهان عمومی را از واقعیتهای بزرگ دور میکنند؛ یعنی اجازه نمیدهند تا تهدیدهای واقعی آمریکا و عواملش شناخته شوند و نیز فرصت ممتاز همکاریهای منطقهای با محوریت افغانستان تبدیل به یک دگرگونی بزرگ در اقتصاد ایران و کل منطقه بشود.
در این جا نقش سرنوشت ساز رسانههای آگاه و دوراندیش، بسیار تعیین کننده میباشد.
شاید لازم باشد در جزئیات این مسائل، در فرصتهای مناسب، با کارشناسان و دست اندرکاران امور، بحث و تبادلنظر شود و صاحبنظران در رابطه با امکان تشکیل مثلث اقتدار جهانی چین/ایران/روسیه با محوریت افغانستان بحث کنند و اندیشمندان دلسوز را به برنامهریزی و صنوف مختلف اقتصادی را به فعالیتهای جدی در این امور تشویق کنند؛ ان شاءالله.
انتهای پیام/ ر/ ت 93