او فارغالتحصیل مدرسهی جولیارد است و حرفهی بازیگری را به طور جدی از اواخر دههی ۹۰ میلادی آغاز کرد و دههی ۲۰۰۰ در چند نقش کوچک حضور داشت. سال ۲۰۰۹ موفق شد جایزهی هنرهای سینمایی و تلویزیونی آکادمی استرالیا (AACTA) برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در فیلم «بالیبو» (Balibo) را از آن خود کند.
اواخر دههی ۲۰۰۰ با ایفای نقشهای مکمل مهمتر در آثاری مثل «رابینهود» (Robin Hood)، «یک مشت دروغ» (Body of Lies) و «رانندگی» (Drive) کمکم خودش را به عنوان بازیگری مستعد و همه فن حریف معرفی کرد اما نقطهی اوج کارنامهی هنری آیزاک حضورش در فیلم «درون لوین دیویس» (Inside Llewyn Davis) ساختهی برادران کوئن بود. او در این فیلم به اندازهای فوقالعاده ظاهر شد که بسیاری از رسانههای معتبر سینمایی از آن به عنوان یکی از بهترین نقشآفرینیهای دههی ۲۰۰۰ یاد کردند.
اما چگونه آیزاک از بازیگری مهجور به یکی از ستارههای سینما تبدیل شد؟ برخی ممکن است به جذابیتهای ظاهری او اشاره کنند که البته بیتاثیر هم نیست اما چیزی بیشتر از لبخند دلانگیز و رفتار دوستداشتنی در این موفقیت نقش دارد. اسکار آیزاک در همهی نقشهایش نوعی اشتیاق و فروتنی را با استعداد ذاتی ترکیب میکند و نتیجه خارقالعاده از آب درمیآید.
«شوالیه ماه» (Moon Knight) تازهترین حضور او در یک سریال تلویزیونی است که در همین مدت اندک با استقبال خوبی مواجه شده و عملکرد آیزاک توجه منتقدان را جلب کرده است. با توجه به محبوبیت آثار مارول، دور از ذهن نیست که در آیندهی نزدیک پیشنهادهای زیادی در انتظار او باشد و بتواند قدرت بازیگریاش را بیش از پیش به اثبات برساند اما چرا اسکار آیزاک تا این اندازه محبوب است؟
تطبیقپذیری خوب
در کارنامهی هنری آیزاک طیف وسیعی از نقشها دیده میشود؛ از هنرمند سختکوش سبک فولک در «درون لوین دیویس» (Inside Llewyn Davis) گرفته تا دوک آتریدیس در «تلماسه» (Dune)، توانایی او در ایفای چنین نقشهای متفاوتی خیرهکننده است.
آیزاک در یک فیلم مردی متواضع و خوشاقبال و در فیلم دیگر حاکم قدرتمند، متکبر و کاریزماتیکی است که زمام امور را با تمام قوا در دست دارد. با این حساب به نظر میرسد میتواند با هر چیزی که در فیلمنامه نوشته شده به راحتی سازگار شود و این قدرت تطبیقپذیری در دورهای که بسیاری از بازیگران به کلیشههای مشخصی چسبیدند و حاضر نیستند از مسیر همیشگی یک قدم فاصله بگیرند، ویژگی کمیابی است که برای فیلمسازان هیجانانگیز است. توانایی تعریف شخصیتهای منحصربهفرد، انتخاب را برای او ساده میکند و اجازه میدهد حالا حالاها در نقشهای اصلی هالیوود بدرخشد.
استعداد آیزاک برای تسلط بر شخصیتهای مختلف باورنکردنی است اما حتی میتواند در یک نقش هم طیف گستردهای از احساسات را به نمایش بگذارد. او در «اکس ماشینا» (Ex Machina) ایفاگر نقش دانشمند کامپیوتری فوقالعاده ثروتمند به نام ناتان است که تلاش میکند یک هوش مصنوعی بسازد و برای توسعهی این فناوری برنامهنویسی به نام کالب را استخدام میکند. آیزاک در این فیلم قدرت فوقالعادهی تطبیقپذیریاش را به رخ میکشد و شخصیتی منحصربهفرد و واقعی میسازد.
او در اکس ماشینا همزمان توسعهدهندهای ازخودراضی، خالقی بیرحم، زنبارهای مطرود، ترسناک و تنها است و در یک لحظه میتواند میان احساسات مختلف نوسان کند. همین ویژگی هم از او بازیگری ساخته که هم میتواند در نقش یک سیاستمدار در سریال «یک قهرمان نشانم بده» (Show Me a Hero) خوب عمل کند و هم برای ایفای نقش سالید اسنیک در اقتباس سینمایی بازی ویدیویی «متال گیر سالید» (Metal Gear Solid) انتخاب شود. توانایی تطبیقپذیری او از تجربیات واقعی زندگی و انگیزه برای تبدیل شدن به بازیگری بزرگ، سرچشمه میگیرد.
خاستگاه اسکار آیزاک
اسکار آیزاک هرناندز استرادا در گواتمالا متولد شد. مادرش گواتمالایی و پدرش کوبایی است؛ در نتیجه از بازیگرانی نیست که اصل و نسبی هالیوودی داشته باشد. خانوادهی او در پنجماهگیاش به آمریکا مهاجرت کردند و پدر به عنوان متخصص ریه مشغول به کار شد. اسکار پیش از ورود به دنیای بازیگری کنار پدرش کار میکرد.
او در میامی و تحت آموزههایی مسیحی بزرگ شد. در کل تجربهی کودکی او شبیه بسیاری از آمریکاییهای دیگر است و زمانی که در میامی برای نقشآفرینی در یک نمایش انتخاب شد به بازیگری علاقه پیدا کرد. اسکار آیزاک همچنین در دنیای موسیقی هم ریشه دارد و سالها قبل از این که به بازیگری علاقهمند شود به طور جدی گیتار مینواخت و در گروه ska-punk The Blinking Underdogs خوانندگی میکرد.
با این همه هیچ وقت با هالیوود غریبه نبود. تحصیل در مدرسهی جولیارد به او کمک کرد تا خودش را به سطح بازیگران درجه یک هالیوود ارتقا دهد و با آنها همسو شود اما تربیت در میامی و این واقعیت که در دنیای بازیگری متولد نشده به آیزاک نوعی اصالت و صمیمیت میدهد که در بسیاری از بازیگران درجه یک هالیوود وجود ندارد.
انگیزه و اشتیاق بسیار زیاد
اسکار آیزاک یکی از بازیگران خوششانسی است که استعداد بازیگری مثل یک موهبت در وجودش نهادینه شده. اگرچه نقش این استعداد ذاتی را نمیتوان نادیده گرفت اما نوعی اشتیاق و انگیزهی باورنکردنی در او وجود دارد که تواناییهایش را بیشتر و بیشتر میکند. برای مثال قبل از تست بازیگری برای فیلم «درون لوین دیویس» (Inside Llewyn Davis) برادران کوئن، با خوانندهای به نام دیو ون رانک که در حقیقت منبع الهام فیلم بود، ملاقات کرد و از او گیتار زدن آموخت. آیزاک گیتاریست ماهری بود اما میخواست سبک فولکلور ون رانک را به خوبی اجرا کند.
اسکار آیزاک به هنر و اجرای باکیفیت متعهد است. زمانی که قرار شد با «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» (Star Wars: The Force Awakens) برای نخستین بار وارد این دنیای عجیب و غریب شود، نقش شخصیت دیگری به او پیشنهاد شده بود اما از آن جایی که هیچ نزدیکی با این شخصیت احساس نمیکرد، تصمیم گرفت پیشنهاد را رد کند. خوشبختانه بعدا نقش پو دامرون به او پیشنهاد و به عنوان یکی از جذابترین شخصیتها در دنیای جنگ ستارگان ماندگار شد.
حضور در فرنچایز جنگ ستارگان برای بسیاری از بازیگران اتفاق مهمی است و از دستمزد و شهرت زیاد هم نمیتوان چشمپوشی کرد. آیزاک هم از این قاعده مستثنا نبود اما وقتی دید برای نقش مناسب نیست، تصمیم گرفت از خیر حضور در این دنیای پرزرقوبرق بگذرد؛ بنابراین او تمایل زیادی به خلق شخصیتهای کامل و عمیق از طریق هنر دارد و به جای درگیر شدن با نامها و عناوین، ترجیح میدهد در جای درست حضور داشته باشد. حضور مستمر آیزاک در نقشهای مکمل گواه این ماجرا است.