هفته گذشته، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه نخستین ثبتسفارش برای واردات با استفاده از رمزارز به ارزش ۱۰میلیون دلار انجام شده است. احتمالا یکی از واردکنندگان کالا توانسته است با تامینکننده همان کالا در کشور دیگری توافق کند که بهجای ارزهای رسمی رایج یا اصطلاحا پول فیات (دلار، یورو و...) رمزارز دریافت کند. میتوان حدس زد که این رمزارز از نوع رمزارزهای باثبات (Stablecoin) مثل تتر است؛ چون فقط این دسته از رمزارزها ثبات نسبی قیمتی دارند. منطقی نیست که طرفین معامله، براساس پولی توافق کنند که ارزش آن نوسان زیادی دارد. فرض کنید کالایی را به قیمت مشخصی بفروشید و قرار باشد بعد از تحویل کالا مبلغ معامله را دریافت کنید. اگر مطمئن نباشید، پولی که مثلا یکماه بعد دریافت میکنید، ارزشی معادل ارزش امروز و زمان توافق برای معامله ندارد، چگونه میتوانید از سود خود مطمئن باشید؟
یکی از دلایلی که موجب میشود، بخش عمده تجارت بینالملل با دلار آمریکا و یورو انجام شود، اطمینان از ثبات ارزش این پولها در بازههای زمانی متعارف است. همه بازیگران تجارت جهانی میدانند که فدرالرزرو و بانکمرکزی اروپا مراقب ارزش این دو ارز هستند و سابقه عملکرد آنها باعث میشود به آنها اعتماد کنند. اما چه کسی میتواند ثبات ارزش مثلا بیتکوین را حتی در فاصله یکروز تضمین کند؟ خلاصه اینکه نوسان قیمت، یکی از موانع مهم استفاده از رمزارزهای جهانروا در تجارت بینالملل است. البته ایدههایی برای استفاده از رمزارزهای بسته (Closed loop) در زنجیره تامین جهانی بعضی شرکتهای بزرگ مطرح است. مثلا یک خودروساز بزرگ میتواند در کل زنجیره تامین خود از قطعهساز تا نماینده فروش، از رمزارز اختصاصی برای تهاتر و تسویه استفاده کند تا هم سرعت تسویه بالا برود و هم مدیریت جریان نقدینگی را برای هزاران شرکتی که در زنجیره تامین او فعال هستند تسهیل کند؛ اما همین ایده هم فعلا جایی عملیاتی نشده و در سطح آزمایشگاهی است.
در ایران، مشکل دیگری هم وجود دارد. به دلایل مختلف، استخراج رمزارزهای باثبات در ایران رایج نیست و مزرعههای قانونی استخراج در ایران بیشتر روی رمزارزهایی مثل بیتکوین، دوجکوین و اتریوم متمرکز هستند که نوسان قیمت شدیدی دارند و نوسانگیری روی آنها سود زیادی دارد. از طرف دیگر، ظاهرا دولت به استخراجکنندگان رمزارز در صورتی مجوز میدهد که رمزارز تولیدی آنها در اختیار واردکنندگان یا بانکمرکزی قرار داده شود. احتمالا بانکمرکزی در حال توسعه سامانهای شبیه سامانه نیماست که برای تخصیص رمزارز به تجار و بازرگانان استفاده شود. حال سوال مهم اینجاست، رمزارزی که قرار است در اختیار واردکنندگان قرار بگیرد، از کجا تامین خواهد شد و آیا استخراج رمزارزهای باثبات به صورت قانونی در ایران در حدی هست که ارزش جدی گرفتن داشته باشد یا دولت میخواهد مستقیما وارد خرید و فروش چنین رمزارزهایی در بازارهای جهانی شود؟ مجددا تاکید میکنم، استفاده از رمزارزهایی که نوسان شدید قیمتی دارند، عملا در تجارت ممکن نیست، به همین دلیل، چارهای جز استفاده از رمزارزهای باثبات وجود ندارد.
حتی اگر مشکل نوسان قیمت و تامین رمزارز مناسب هم حل شود، مشکل بزرگتری باقی میماند. وقتی دو نفر توافق میکنند که یکی کالایی را به دیگری بفروشد، یک «معامله» انجام شده است؛ اما برای اینکه «تجارت» آن کالا شکل بگیرد، لازم است هزاران نفر بتوانند با هم معاملات متعدد روی آن کالا انجام دهند؛ بدون آنکه نیاز باشد در هر معاملهای فرد به فرد با هم جزئیات را توافق کنند. نظام بانکی با ارائه ابزارهای متعددی مانند انواع خدمات اعتباری و نقل و انتقال پول و... بخش کلیدی این سازوکار است. همچنین شرکتهای واسطهگری، کارگزاران و حقالعملکاران، شرکتهای حملونقل، بیمهها، اتاقهای بازرگانی و نهادهای داوری، دادگستریها و دهها نهاد و شخص دیگر در یک شبکه پیچیده و بههم پیوسته کار میکنند تا تجارت کالاهای مختلف، به صورت روزمره در اقصینقاط دنیا انجام شود. بهمنظور تسهیل این تجارت، هزاران صفحه استاندارد و ابزار ارتباطی ایجاد شده که نیاز به توافقهای مورد به مورد را از بین برده است.
مشکل اینجاست که ارز مورد استفاده در معاملات، یکی از کانونیترین عناصر این استانداردها و ابزارهاست و هنوز هیچیک از نهادها و موسسات درگیر در این شبکه جهانی، استفاده از رمزارزها را در این معاملات به رسمیت نشناخته است. حتی بانکمرکزی بعضی کشورها (از جمله چین و روسیه) استفاده از رمزارزها در تجارت را صریحا منع کردهاند. وقتی ابزارها و خدمات بانکی به پول فیات گره خورده، طبعا بیمهها و شرکتهای حملونقل و بقیه بازیگران هم با پول فیات کار خواهند کرد و همه استانداردها هم براساس منطق پول فیات تعریف میشود. واضح است که در چنین شرایطی، شاید بتوان یک یا چند معامله را با رمزارز انجام داد؛ اما نمیتوان تجارت خارجی کشور را متکی به رمزارز کرد.
کشوری مثل ایران که سهم کوچکی در تجارت جهانی دارد، نمیتواند بهتنهایی تصمیم بگیرد که در تجارتش از رمزارز استفاده کند؛ چون بقیه هم باید بپذیرند و فعلا نپذیرفتهاند. البته در آینده ممکن است در تجارت بینالملل از رمزارزها استفاده شود؛ ولی شروعکننده این تصمیم نمیتواند کشوری باشد که سهمش از تجارت جهانی حدود ۱/ ۰درصد است که آن هم عمدتا فروش نفت و خرید چند قلم کالای اساسی است؛ این تغییر باید از کشورهایی آغاز شود که بازیگران مهم تجارت جهانی هستند. شاید گفته شود، همین الان هم ما به دلیل تحریم و عضو نبودن در کنوانسیونهای جهانی پولی و تجاری عملا از استفاده از این ابزارها و نهادها محروم هستیم، پس با استفاده از رمزارز چیزی را از دست نمیدهیم. این حرف درستی است؛ اما باید توجه کرد که با چنین شیوههایی شاید بتوان در حد چند ده میلیون دلار کالاهای متفرقه وارد کرد؛ اما مشکل تجارت کشور به هیچ وجه حل نخواهد شد، به همین دلیل نباید در اثربخشی این شیوهها اغراق کرد.
مشکل اصلی ما نداشتن رابطه اقتصادی با جهان است. تا زمانی که جزیره جداافتادهای در تعارض با جهان هستیم، تجارت خارجی ما در ابعاد فعلی باقی خواهد ماند و رمزارزها تاثیر مهمی در تغییر شرایط ما نخواهند داشت. تجارت، مستلزم توافق و تعامل بین طرفین است و پولی که برای انجام آن استفاده میشود، صرفا یک ابزار است. در عالم تجارت، اگر بین طرفین توافق شود، ابزار خودش پیدا میشود؛ ولی اگر هزار ابزار داشته باشیم و توافق نشود، کاری از پیش نخواهد رفت. نکته جانبی دیگر که نباید از نظر دور داشت، این است که در چند سال اخیر، اشخاص حقیقی و حقوقی زیادی در استخراج رمزارز سرمایهگذاری کردهاند.
بانکهای خصوصی و برخی هلدینگهای خصولتی از مهمترینها هستند. داستان زیرزمین شرکت بورس تهران را همه به خاطر داریم. واقعیت این است که استخراج رمزارز، از نظر دانش و فناوری ارزشی ندارد و صرفا نیازمند خرید تعداد دستگاه چینی و دسترسی به شبکه برق ارزان است. شاید پشت سر و صدایی که به بهانه دور زدن تحریمها با رمزارز راه افتاده، نگرانی این گروه استخراجکنندگان از افت بازار جهانی رمزارزها باشد. وقتی بازار جهانی در افت است؛ چرا این رمزارزها را به بانک مرکزی و وزارت صمت نفروشند و بر سر مردم منت نگذارند که دارند تحریمها را دور میزنند؟