به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس،آزادگان، هیچگاه متعلق بـه یک مقطع از تاریخ نیستند،بلکه همواره مانند روحی در همه ارکان این کشور و ملت جاری شدهاند،چرا کـه پیام و سیره آنها، فریاد سربلندی و شکوهمندی ملت ایران اسلامی اسـت کـه برای همیشه ماندگار اسـت و در هر زمان و میدانی میتوان از آن بهره جست.
آزادگان در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پیام آوران انقلاب بودند و غریبانه و مظلومانه در بین کینه توزی دشمنان و تلخ کامی دوران اسارت، صدای آزادی و استقلال میهن را سر دادند و در راه استقرار و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران تا پای جان ایستادند.
26 مرداد سالروز بازگشت پرستوهای مهاجر به میهن اسلامی بود و در این زمینه خبرنگار تسنیم با حسین کرد نوشهری یکی از آزادگان ارتش جمهوری اسلامی ایران به گفتوگو پرداخته که با هم میخوانیم.
حسین کرد نوشهری سال 1359 نخستین بار و در زمان جریانات کردستان عازم جبهه شد و بار دوم با گروههای جهاد سازندگی عازم منطقه شد،اما آخرین دفعهای که به جبهه اعزام شد ازطریق ارتش ثبت نام کرد و در عملیات والفجر 2 به اسارت نیروهای بعث عراق در آمد.
وی درباره نحوه اسارتش اظهار داشت: در مناطق جنوب چند عملیات انجام دادیم که موفق نبود عملیاتهای محرم، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر یک که نتوانستیم به اهداف خود دست پیدا کنیم و تصمیم بر این شد عازم کردستان شویم تا حواس دشمن را پرت کنیم، نیت بر آن بود که به سلیمانیه و کرکوک عراق برویم و از آنجا خودمان را به بغداد برسانیم که به کردستان حمله شد، واحد ما از جنوب به غرب کشور منتقل شد و در این منطقه 45 روز شناسایی انجام دادیم.
وی افزود: من مسئول شناسایی بودم، بهترین نقطه منطقه پیرانشهر بود که به حاج عمران وصل میشد. این منطقه ارتفاعات خیلی بلندی داشت و راحت میشد به کرکوک سلیمانیه خودمان را برسانیم. نیروها را جمع کردیم، یک تیپ لشگر 77 بود کرمانیها و تهرانیها نیز آمدند، نیروها افزایش پیدا کرد. سمت مهران هم تعداد زیادی نیرو حضور داشت تا عملیات شروع شود و در نهایت ما از منطقه پیرانشهر به سمت حاج عمران عراق حرکت کردیم که بسیار صعب العبور بود.17کیلومتر داخل خاک عراق پیشروی کردیم بدون آنکه عراق بفهمد و چهار پایگاه عراق را خلع سلاح کردیم و نیروهایشان را اسیر کردیم و تعدادی کشته شدند باز هم عراق نتوانست بفهمد چه اتفاقی افتاده است.
آزاده دفاع مقدس ادامه داد: آخرین پایگاه دشمن که مشرف به حاج عمران، یک کوه بود به نام "کرد من" و در آنجا ما زمین گیر شدیم دشمن هوشیار شده بود و ازطرفی هوا نیز روشن شد و تا ساعت چهار صبح با دشمن درگیر بودیم دشمن نیروهای زیادی را آورده بود از قبل هم میدانست ما قرار است عملیات کنیم اما فکر نمیکرد غافلگیرانه باشد. ما وارد یک عملیات خیلی پیچیده ای شدیم و 10 روز درگیری داشتیم که در این زمان هم موفق شدیم پایگاه حاج عمران را به دست بگیریم که نیروهای هیلبرد ویژه شهدا این کار را انجام دادند. شهید قمی فرمانده تیپ ویژه شهدا بود و شهید کاوه معاونش باعث پیروزی شدند با کمک نیروهای هوانیروز که 16 هیلی کوپتر آورده بودند نیروها را جابجا کردند و به نقاط بلند کوه رساندند.
حسین کرد نوشهریعنوان کرد: ما نوک پیکان شروع کننده عملیات بودیم چون نیروی پیاده بودیم و با دشمن درگیری داشتیم، تعداد زیادی شهید و مجروح دادیم و تعدادی هم مانده بودند روی کوهها و آماده عملیات که قرار بود تیپ دو 64 ارومیه برسد و منطقه را از ما تحویل بگیرد و عملیات ادامه یابد که برسیم به کرکوک یا سلیمانیه اما مرحله آخر انجام نشد چون نیروهایی که قرار بود بیایند ما منطقه را تسلیم آنان کنیم نیامدند و ما خسته ناتوان بودیم مهماتمان نیز تمام شده بود.
در خاک دشمن بودیم راههای تدارکات نداشتیم، شرایط بسیار سختی بود و آنجا دشمن پاتکهای سنگین زیادی زد،کردهای دموکرات هرکدام با یک داستان تبلیغات با بلندگو خودشان را معرفی میکردند بعد حمله را شروع میکردند حتی با کردها مذاکره هم کردیم، وقتی فهمیدیم نمیتوانیم آنان را متقاعد کنیم، درگیری ادامه پیدا کرد و در نهایت اسیر شدیم.
وی خاطرنشان کرد: 15 سال داشتم که برای نخستین بار عازم جبهه شدم و در 17 سالگی اسیر شدم و هشت سال از عمرم را در اسارت بودم، همه اسرا را به بغداد میبردند برای تخلیه اطلاعاتی، بعد ما را وارد اردوگاه موصل کردند که در موصل چهار اردوگاه وجود داشت، شماره یک،دو،سه،چهار، یک اردوگاه بود که از همه بزرگتر بود ما آنجا بودیم موصل یک، تا سال 64 و 65 و به علت درگیری با عراقیها مجدد ما را از موصل به بغداد بردند آنجا در انفرادی بودم و بعد از یک سال مجدد به اردوگاه الانبار منتقل شدم و پس از مدتی به تکریت کمپ 17 منتقل شدم و بعد از همین اردوگاه آزاد شدم.
این آزاده با اشاره به دوران اسارت و سختیهایش اظهارداشت: 8 سال اسارت خاطرات تلخ شیرین را به همراه دارد، گرچه الان که یاد میکنم غبطه می خورم به آن روزها که نتوانستم بیشتر استفاده کنم، از روزهایی که در سلولهای انفرادی بودم ، جزو افرادی بودم که دوسال را به صورت انفرادی گذراندم انفرادی جایی بود که با عراقیها دریک مکان بودیم؛ هر قسمت یک بند داشت یک ساختمان بود به نام استخبارات مثل هتل بود شیک اما داخلش مخوف بود خدا رحمت کند شهید تندگویان، چند نفر از وزرا، تعدادی خلبان، دکتر و مهندس،معاون وزیر نفت همه آنجا بودند.
حسین کرد نوشهریعنوان کرد: مهرماه سال 69 به همراه دیگر اسرا به ایران برگشتم البته اولین گروه اسرا در مردادماه آمدند اما من مهرماه وارد ایران شدم . دوماه بعد از آزادی اسرا ما آزاد شدیم، چندروز بود که رادیو عراق پیام میداد که صدام حسین میخواهد مطلب مهمی اعلام کند روز جمعه شد همه مشغول بودیم من به بچهها ریاضی یاد میدادم یک آن صدام حسین پشت تلویزیون آمد اعلامیه را خواند یک آن صدای شیون آمد. همه ترسیدیم مثل زمانی که امام رحلت کرده بود، باورمان نمیشد چون دوسال قبل از قطعنامه اسرا را آزاد کردند سال 67 قطعنامه و سال 69 ما آزاد شدیم کسی باور نمیکرد غافلگیرانه بود برای همه؛ دوماه طول کشید که نوبت ما شد.
سخت است گفتن از روز و شبهای اسارت، دوری از وطن، شکنجهها، شهادت ای مظلومانه اما چیزی که هست هنوز هم غربت آزادگان و جانبازان و شهدا هویداست چرا که ازبی توجهی مسئولین و مردم گلایه دارند به بها دادن و ارزش قائل شدن و مورد توجه قرار گرفتن نیازدارند.
انتهای پیام/282/ن