به گزارش اقتصاد آنلاین؛ البته عدهای هم با آرامش بحران سی سالگی را پشت سر میگذارند، اگر باور داشته باشید که در زندگی انتخابهای صحیحی داشتید و به یک ثبات نسبی رسیدید و اوضاعتان رو به راه است این آرامش را بیشتر تجربه میکنید. اگر در آستانه سی سالگی هستید و فکر میکنید با آنچه همیشه دوست داشتید باشید فاصله دارید با ما همراه شوید تا پدیده بحران سی سالگی و راههای کنار آمدن با آن را بهتر بشناسید.
آدمها در هر مرحلهای از زندگی خود با بحرانهایی رو به رو میشوند. ورود به سی سالگی همان قدر که میتواند هیجان انگیز باشد، چالش برانگیز هم هست. بحران سی سالگی معمولا بین سنین ۳۲-۲۸ سالگی رخ میدهد که میتواند با حالتهایی مانند افسردگی، مقایسه خودتان با دیگران، احساس پوچی، اتلاف وقت، بی حوصلگی، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، کاهش انرژی، بی اشتهایی، زود رنجی و گوشه گیری همراه باشد. این نشانهها بحران نوجوانی را برای شما زنده میکنند. پیشنهاد میکنیم مقاله دوره نوجوانی را بخوانید.
با این حال بسته به موقعیت و دستاوردهایتان و میزان رضایتی که از عملکردتان دارید، ممکن است احساس متفاوتی را تجربه کنید یعنی ممکن است بحرانی تجربه نکنید. بحران سی سالگی گاه و در مواقع شدید حالتهایی از بحران هویت و احساس پوچی به خود میگیرد و فرد را با چالشهای بیشتری مواجه میکند.
در این زمینه بخوانید؛
چیزهای مهمی که تازه بعد ۳۰ سالگی می فهمیم
چگونه از بحران ۴۰سالگی به سلامت عبور کنیم؟
رازی که چشم ها درباره شخصیت افراد فاش می کنند
در دهه بیست زندگی، آن قدر به فکر مشغلههای زندگی بودید که فرصت زیادی برای تردید و افسردگی وجود نداشت. بسیاری از انتخابهای مهم زندگی را در سنین بیست سالگی انجام دادید مانند انتخاب رشته تحصیلی، شغل، انتخاب همسر و انتخاب شیوه زندگی. هر کدام از این انتخابها مسیر زندگی شما را به طریقی عوض کردند و حالا در سی سالگی که نوبت رسیدن به ثبات و آرامش نسبی در زندگی است دچار تردید میشوید.
سی سالگی دههای ست که افرد از خودشان انتظارات زیادی دارند. بحران سی سالگی و نارضایتی، شما را برای تغییرات بنیادی آماده میکند؛ تغییری که در مواجهه با عقاید و نگرشی که به کار خودتان دارید ایجاد میشود. پس لازم است در مورد شیوه برخورد و مقابله با این بحران اطلاعاتی به دست بیاورید تا بتوانید به خودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
در این دهه بیشتر خودتان را با همسن و سالهایتان مقایسه میکنید. در سی سالگی گفت و گوی ذهنی با خودتان بیشتر میشود. سوالهایی از خودتان میپرسید «آیا این رشته تحصیلی همان چیزی بود که میخواستم؟ چرا زود ازدواج کردم و درس نخواندم؟ چرا به خواستگارهایم جواب منفی دادم که تا الان مجرد باشم؟ کاش ارشد میخواندم! چرا کارم را عوض نکنم؟ چرا زود بچه دار شدم؟ چرا مثل دوستام برای تحصیل خارج کشور اقدام نکردم؟ این همه درس خوندم آخرش چی شد؟ فلانی که رفته سراغ کار آزاد وضعش بهتر از منه». شاید فکر کنید آنقدر که لایقش بودید نتیجه نگرفیتد. پس دچار کلافگی و بی حوصلگی میشوید؛ این مرحله از زندگی همان بحران سی سالگی نام دارد که با شک و تردید در مورد انتخابهای گذشته همراه میشود.
۲۰ تا ۳۰ سالگی دورانی است مملوء از تصمیمات و تغییرات اساسی در زندگی؛ تصمیم برای تحصیل و انتخاب شغل نمونهای از آنها است. در صورتی که مایل به ادامه تحصیل نباشید، به فکر شغلی پر درآمد میافتید. در این میان ممکن است ماجراهای عشقی زیادی نیز برایتان اتفاق بیوفتد. در این سالها با هیجان و اضطراب زیادی سر و کله میزنید. اما زمانی که وارد سی سالگی میشوید، از لحاظ شغل و ازدواج به ثبات نسبی دست یافتهاید و سبک زندگی در شما شکل گرفته است. اما آیا همهی افراد در این سن به این ثبات میرسند؟ قسمتی از بحران سی سالگی به همین مسئله مربوط میشود؛ جایی که با خود فکر میکنید کجای زندگیتان قرار دارید.
خانمهایی که به سنین ۳۵ سالگی و بیشتر میرسند و هنوز بچهدار نشدهاند، نگرانیهای زیادی دارند در مورد این که برای بچه دار شدن دیر شده باشد. در صورتی که مجرد بوده و یا از رابطه خود اطمینان نداشتهباشند، این دوران برایشان به بحرانی عمیق تبدیل میشود. این مشکلات آشفتگی زیادی را برای فرد به وجود میآورند.
اغلب افراد زمانی که به سن ۳۰ سالگی میرسند، مدام به گذشته و کودکی خود باز میگردند و آن دورانها را در ذهن خود مرور میکنند. ممکن است در این سن در مورد مسیرهایی که در زندگی انتخاب کردهاید و تصمیماتی که گرفتهاید فکر کنید. گروهی از افراد افکاری انتقادی و گلایهآمیز نسبت به والدین خود پیدا میکنند. احساس میکنند والدین در حق آنها کوتاهی کردهاند و گاه تصمیم به قطع رابطه با خانواده میگیرند. شکستهای خود را با بهانههای مختلفی توجیه میکنند.
معتقدند والدین سختگیر با چهارچوبهای فکری بستهای داشتهاند، والدین آنها را درک نمیکردهاند، توجهی به ناراحتیها و نیازهای عاطفیشان نداشتهاند و... . در این سن فرد به گونهای متفاوت به ارزیابی زندگی خود میپردازند و اغلب نظر والدین با آنها متفاوت است. چرا که عقیده دارند هر چه در توان داشتهاند برای فرزند خود صرف کردهاند و ممکن است با شنیدن صحبتهای فرزندشان حالت تدافعی بگیرند. عدم درک والدین و فرزندان منجر به بدتر شدن اوضاع میشود.
افرادی که دچار این بحران در سی سالگی میشوند، گمان میکنند شکست عمیقی در زندگی خورده و دچار روزمرگی شدهاند. در این شرایط اختلافات و مشکلات زوجین بروز پیدا میکند و گاها مسیرشان از یکدیگر جدا میشود. گروهی از افراد به دلیل عدم علاقه به همسر خود و عدم وجود عشق گذشته دچار فرزند محوری میشوند. ممکن است بحران به حدی برسد که زوجین زندگی مشترک را مانعی برای پیشرفتهایشان بدانند و از یکدیگر جدا شوند. در صورتی که اگر کمی بیشتر تأمل کنید متوجه میشوید تمام مشکلات از مجموعهای از تغییرات سی سالگی نشأت میگیرد و همیشه راهی برای بهبود و درمان اختلافات زن و شوهری وجود دارد.
در طرف دیگر ماجرا افرد مجردی هستند که در این سن احساس تنهایی و سرگردانی دارند. در صورتی که شکستهای عشقی زیادی هم تجربه کرده باشند، بحران بیشتری را تجربه میکنند و اغلب سعی میکنند خود را با کار زیاد مشغول کنند و یا مدام تلاش میکنند تا وارد رابطه شوند.
بحران سی سالگی در بسیاری افراد از نارضایتی شغلی و یا بیکاری نشأت میگیرد و بیشتری چالش برای آنها محسوب میشود. گاهی گمان میکنند هیچ فرصتی برای پیشرفت در شغل خود ندارند، شغلشان کسل کننده یا بسیار رقابتی و خسته کننده است. برخی دیگر از افراد گمان میکنند مهارتهایشان در شغل به هدر رفته و رویاهایشان تحقق نیافته. اغلب از تصمیمات گذشته خود پشیمان میشوند که ای کاش فلان رشته و یا فلان شغل را انتخاب نمیکردند.
معمولا فرض بر این است که شما در سنین سی سالگی باید ازدواج کرده باشید یا به فکر بچه دار شدن باشید. شاید این جمله را از اطرافیان خود شنیده باشید که «دیگه سنت داره بالا میره» اما این یک قانون ثابت برای تمام افراد نیست. شما متفاوت با دیگران هستید. شاید دوست دارید ازدواج کنید یا ممکن است هدفهای دیگری داشته باشید. بنابراین خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. شرایط زندگی شما با دیگران تفاوت دارد و بسیاری از این عوامل خارج از اراده شما بوده و زندگی شما را تحت تأثیر قرار داده است با این حال اختیار و ارادهای که اکنون دارید سهم زیادی در ساختن آینده شما دارد. دلیلی وجود ندارد که برنامههای زندگیتان شبیه دیگران باشد ولی مهم است که برای بهبود شرایط تلاش کنید.
سی سالههای زیادی با این بحران رو به رو میشوند پس نگران نباشید و سعی کنید آرامش خودتان را حفظ کنید. در این سنین به زندگی گذشته خود نگاه میاندازید. ممکن است به خاطر تصمیماتی که تا الان گرفتید پشیمان باشید ولی بدانید که این ویژگیها مربوط به سی سالگی است همان طور که نوجوانی و شرایط آن را پشت سر گذاشتهاید، از این موقعیت هم به عنوان فرصتی برای خودشناسی استفاده کنید تا بتوانید زوایای دیگر خودتان را بهتر درک کنید.
هیچ گاه برای رسیدن به خودشناسی دیر نیست. شما میتوانید از نگرشها، تواناییها، ارزشها، ضعفهای خود آگاهتر شوید و از یافتههای تان برای هدایت مسیر خود در آینده استفاده کنید و از این طریق به شناخت خود دست یابید.
نگرش خود را به مسائل مختلف بررسی کنید. این موضوع به شما کمک میکند تا متوجه شوید در چه موقعیتهایی متعصبانه رفتار میکنید یا صرفا بر اساس احساسات تصمیم میگیرید. چه چیزی باعث میشود در بعضی شرایط بسیار آسان گیر یا سخت گیر باشید. اگر نگرش به زندگی و جهان همراه با آگاهی و شناخت نباشد، تردیدها، اما و اگرهای زیادی برایتان به همراه خواهد داشت. برای مفاهیمی مانند خدا، عشق، کار، انسانیت و... براساس آگاهی حال حاضر خود بازتعریفی داشته باشید. خواندن کتاب و مطالعه یا صحبت درباره این موضوعات، شما را به خودشناسی میرساند.
بعد از سی سالگی با بحرانهای چهل سالگی و پنجاه سالگی رو به رو میشوید پس میتوانید از سندروم سی سالگی به عنوان پلی برای عبور بهتر از دیگر بحرانهای مهم زندگی تان استفاده کنید. بهتر است با آگاهی در این مرحله انتخاب کنید و دست به عمل بزنید تا در مراحل بعدی زندگی پشیمان نشوید. به جای ترید و تعلل سعی کنید شرایط را آنگونه که مناسب است اصلاح کنید. در ادامه به برخی از راهکارها جهت حل بحران سی سالگی اشاره شده است.
ممکن است برای رهایی از شر این کلافگیها و تردیدها یا برای اینکه احساس بهتری داشته باشید بخواهید به کارهای غیر معمول با ریسک بالا دست بزنید. خیلی از کسانی که دچار بحران سی سالگی شدهاند برای جبران به کارهایی مانند عملهای زیبایی، خالکوبی، سرمایه گذاریهای بی پایه و اساس که تجربهای در آن ندارند و... روی میآورند. اگر الان در این مرحله قرار دارید بهتر است اندکی صبر کنید. تصمیمهای عجولانه و نامعقول فقط اوضاع را بدتر میکنند. شاید این کارها در کوتاه مدت حس قدرت کاذبی به شما بدهد تا از شر پشیمانی یا افسوسهای مرتبط با اقدامات گذشته خود خلاص شوید. قبل از این که تصمیم عجولانهای بگیرید ابتدا اطلاعات کافی به دست بیاورید و بعد اقدام کنید.
وقتی گذشته خودتان را مرور میکنید میبینید درگذشته آرزوهای دور و دست نیافتنی زیادی داشتید. به تدریج برخی از آرزوهایتان را واقع بینانه حذف کردید برخی دیگر را به دلیل اینکه پشتوانهای نداشتید مجبور شدید رها کنید و برخی دیگر از آرزوهایتان را با جدیت دنبال کردید. با وجود این که الان دستاوردهای کوچک و بزرگ زیادی دارید به مرحلهای رسیدید که میگویید خب حالا چی؟
اما الان فرصت مناسبی است، میتوانید برای رسیدن به رویاهایی که داشتید تلاش کنید به شرطی که با آگاهی، مدیریت و مطابق با توانمندیهای خودتان باشد. انتخاب درست و منطقی، برنامه ریزی و تعیین اهداف میتواند علاقه و اشتیاق شما را به زندگی بیشتر کند. جالب است که بدانید زکریای رازی بعد از چهل سالگی زکریای راضی شد! یا خیلی از انسانهای موفق با اینکه دیر هنگام به سمت علایق خود رفتند ولی موفقیتهای چشمگیری داشتند.
تعلل و دست روی دست گذاشتن هیج سودی ندارد. اگر این وضع بلاتکلیفی را ادامه دهید این وضعیت بدتر میشود. از این بحران حداکثر استفاده را کنید تا مسیر زندگی خود را مشخص کنید برای زندگی خود برنامه ریزی کنید و با انگیزه جلو بروید. اگر احساس افسردگی میکنید یا در کارتان اخلال ایجاد شده از همین حالا تصمیم بگیرید که شرایط را عوض کنید. بررسی کنید سالهای گذشته چه خطاهایی داشتید که الان بابت آن افسوس میخورید. برای زندگی خود تصمیمات جدی بگیرید، اهداف خود را روشن و مشخص کنید. در این مرحله از زندگی روی نقاط قوت خود تمرکز میکنید و با علایق خود کاملا آشنایی دارید پس وقت خود را با پرداختن به نقاط ضعف خود هدر ندهید. اکنون این توانایی را دارید تا احساسات خود را به صورت منطقی مدیریت کنید.
مهم نیست بحران سی سالگی شما در ۲۸ سالگی رخ داده یا ۳۲ سالگی، آنچه اهمیت دارد این است که برای عبور از این بجران به فکر چاره باشید. شاید بگویید دست خودتان نیست که درگیر این بحران شوید؛ ولی مسلما گذر از بحران سی سالگی تحت کنترل خودتان است. تا زمانی که خودتان انگیزه تغییر نداشته باشید هیچ چیزی یا هیج شخصی نمیتواند شما را تغییر دهد. نگران زمانی که از دست دادید نباشید هنوز وقت زیادی دارید پس آرامش خودتان را حفظ کنید. برای رسیدن به این مقاصد میتوانید از مشاوره روانشناسی بهره ببرید. مشاوران به شما کمک خواهند کرد نقاط تاریک وجود خود و زندگیتان را کشف کنید.
وقتی به یک ثبات نسبی رسیدید بهتر است برنامه ای برای سلامتی خود و انجام تمرینات ورزشی داشته باشید. هر چه الان برای سلامتی خودتان سرمایه گذاری کنید سالهای پیش رو را با وضعیت بهتری سپری میکنید. غربالگری و معاینات پزشکی منظم، رژیم غذایی مناسب و... را در برنامه خود قرار دهید. توجه داشته باشید که نباید از جنبه روانی خودتان غافل شوید.
به تفریحات و اوقات فراعت خود توجه داشته باشید. اگر احساس میکنید افسردگی یا اضطراب ناشی از بحران سی سالگی زندگی شما را مختل کرده میتوانید از یک متخصص و مشاوره افسردگی کمک بگیرید تا در ابتدا بر این مشکل غلبه کنید و بتوانید در آرامش بیشتر برای آینده خود تصمیم بگیرید.
در این سنین معمولا افراد به یک ثبات هویتی و شخصیتی میرسند. پس دوستان واقعی خود را بشناسید و وقت خود را بیشتر با دوستانی بگذرانید که از بودن با آنها لذت بیشتری میبرید. شیوه و سبک زندگی خود را با منطق انتخاب کنید این به شما کمک میکند تا از ثبات بیشتری برخوردار شوید.
درگیر شدن در بحران سی سالگی در کنترل شما نیست چرا که برای تمامی افراد اتفاق میافتد و امری طبیعی در فرآیند رشد و تکامل آدمی است. اما این که از این بحرانها خارج شده و برای رهایی یافتن از آنها تلاش کنید، کاملا در کنترل و اختیار شما است. پیش از هر چیز لازم است قربانی بودن را کنار بگذارید و برای تغییر در زندگی تصمیمی جدی و مصمم بگیرید. تا زمانی که خودتان نخواهید هیچ پیشرفتی در زندگیتان حاصل نمیشود و هیچ کس جز خودتان نمیتواند کمک حالتان باشد.
اغلب افراد اشتباهات دوران نوجوانی و جوانی خود را حاصل بیتجربگی و کم و سن و سالی میدانند و گمان میکنند اکنون به فرد بالغی تبدیل شدهاند و میتوانند بهترین تصمیمها را بگیرند. در این میان ممکن است همان اشتباهات گذشته را تکرار کنند و تصمیمات قدیمی را دنبال کنند. مطمئنا سالها بعد از تکرار اشتباهاتتان پشیمان شده و خود را سرزنش میکنید. بنابراین بهتر است در این سن با تأمل و آگاهی بیشتری دست به انتخاب بزنید و تکرار اشتباهات گذشته را کنار بگذارید.
در آخر خودتان را با بی انصافی قضاوت نکنید. به نقاط مثبت خود توجه کنید و ستاوردهایی که تا الان داشتید بررسی کنید. به سالهای گذشته خود نگاه کنید و ببینید واقعا دنبال چه چیزی هستید. با شناختی که از خودتان دارید سعی کنید اهداف واقع بینانه ای برای خودتان تعیین کنید و به جای هدر دادن زمان و از این شاخه به آن شاخه پریدن روی اهداف اساسی خود تمرکز کنید. با استفاده از تجارب دیگران سعی کنید این مسیر را با اشتباهات کمتر و سرعت بیشتر طی کنید.