خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: دو عدد چهار رقمی را از هزارگان و صدگان و دهگان زیر هم میچینم تا به سیاق دوره ابتدایی و تخته سیاه و گچ صورتی دلبرانه آنها را از هم منها کنم، میدانید که ما محصلهای دهه ۶۰ به مدد انگشت و همان روش سنتی به عدد مورد نظر میرسیم؛ پس ۱۴۰۱ را در سطر اول و ۱۳۱۳ را در سطر دوم مینویسم و با خطی نیم بند و علامت منها در کنارش آماده عملیات ریاضی میشوم.
از یکان و بعد هم دهگان و قرض گرفتن اعداد از هم شروع میکنم بعد حساب باز کردن روی انگشتان یک دست و خلاصه میرسم به ۸۸، عددی که تا دلتان بخواهد حرف پشت قلههای ور دل همش نهان شده است.
راستش میان دل قله ۸۰ بیکرانه جهانی است که برملا ساختنش شاهراه زنده ماندن ابدی را نشان میدهد؛ سِری که باید با دل نوشت و با دل خواند همچون کمپ ترک اعتیاد، کلینیک هفت طبقه، مرکز آموزش فنی و حرفهای، هشت واحد مسکونی، شغل و پنج هزار کیسه پارچهای.
هر کدام از این کلمات کلیدواژه جاودانگی شدند در سن ۸۰ سالگی و حتی بیشتر از آن، شاه بیت غزلی طولانی و پرطمطراق، انگاری که پای دل در میان است و مادر، دیگر «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
خواندی راز کلیدواژههای جاودانگی را؟ رازی نهفته در ایجاد مرکز معتادان گمنام و بعد از آن ساخت و تجهیز مرکز فنی و حرفهای به مساحت ۶ هزار مترمربع با ۱۵ تا ۲۰ رسته شغلی، رازی که در ساخت و تجهیز هشت واحد مسکونی برای اقامت پزشکان و متخصصان در شهرستان مستتر است.
قلب دکتر یحیی دولتی برای فامنین میتپد
پرده دری از این سِر را به دکتر «یحیی دولتی» میسپاریم، دکتری ۸۸ ساله که با کنار هم گذاشتن حروف و به خدمت گرفتن واژهها کاری کرده کارستان؛ آقای دولتی پزشکی حاذق و صدالبته خیر میگوید: «عقیده همیشگی مادرم کمک به دیگران بود و من هم به تاسی از او همه عمر بر همین باورم ضمن اینکه این رسم ریشه در فرهنگ ما دارد و سفارش شده پس اگر فقط کسانی که دستشان به دهانشان میرسد در زادگاهشان کاری انجام دهند ولو کوچک، خیلی از مشکلات کشور حل خواهد شد.
شاید انگشتشمار باشند افرادی که به آبادانی زادگاهشان توجه میکنند ولی اعتنا به این قصه ضروری است پس حل مشکلات فامنین را به عنوان زادگاهم در راس امور قرار دادم و پای کار هستم. به طوری که رسما خیریه را تشکیل داده و شروع کردیم مثل ایجاد مرکز ترک اعتیاد چون رسیدگی به جوانان از اوجب واجبات است و بعد هم ایجاد شغل و حرفه که در مرکز فنی و حرفهای فامنین به مساحت ۶ هزار متر مربع شدنی شده و تا به حال هم دسته دسته جوانان از خانم و آقا به واسطه این مرکز سر کار رفتند و درآمد کسب کردند.
مورد بعدی ساخت هشت واحد مسکونی برای پزشکان است، میدانید که پزشکان طرحی اغلب فضای مناسب برای ماندگاری در شهرستان ندارند و بعد از انجام کار برمیگردند و متاسفانه بیمارانی که شب و نصف شب نیاز به متخصص دارند از دست میروند چون پزشک در شهرستان مستقر نیست از همین بابت این واحدهای مسکونی را ایجاد و تجهیز کردم و در حال حاضر تعدادی پزشک هم استقرار پیدا کرده است.
و وقف درآمد کلینیک تخصصی هفت طبقهای پوست و موی بنده در تهران، این کلینیک جزو بهترین مراکز پوست و مو در خاورمیانه است که وقف فامنین شده تا به محرومان کمک کند همین طور برای آبادانی این منطقه گامهای محکمی برداریم و خلاصه هر کجا که نیاز است صرف شود.
دوخت کیسههای پارچهای و اعطای آن به تمام خانوادههای ساکن در فامنین هم آخرین کاری است که انجام شده البته با دو هدف هم اشتغالزایی اهالی و هم ترویج کیسههای پارچهای و حفظ محیط زیست.
امروز ایجاد شغل در فامنین جزو اولویتهاست چراکه جوانان بیکار با احتمال بیشتری دچار اعتیاد و مصرف دخانیات میشوند پس تلاش ما برای کاهش آمار اعتیاد در فامنین وابسته به ایجاد شغل است. هر چند در راستای کاهش مصرف سیگار هم برنامههایی داریم تا دست آخر فامنین به شهری بدون سیگار، مواد مخدر و شغل کافی و قابل معرفی در مجامع بینالمللی تبدیل شود.
البته که موارد بسیاری بودند از جوانان فامنینی که درگیر اعتیاد شده و خوشبختانه در مرکز ترک اعتیاد بهبود پیدا کردهاند و به مدد همان مرکز فنی و حرفهای مشغول شدند، من هم در جشن ازدواج این جوانان حتما شرکت میکنم و از سر و سامان گرفتن یک زندگی خرسند میشوم.
کلام آخرم را به فرهنگ بینظیر کشورم پیوند میزنم و میگویم؛ عرق به زادگاه و کشورم همیشگی است، ما هیچ کجای دنیا مثل ایران پیدا نخواهیم کرد هیچ کجا.»
دکتر دولتی و اهالی فامنین سری از هم سوا دارند
انگاری مصرع «همه عمر برندارم سر از این خمار مستی» چکیده حکایت این پزشک و خیر فامنینی است که قلبش برای زادگاهش میتپد، آنچنان که ماحصل دسترنج سالها ممارست و مداومت را به آنی وقف کرده تا شاهد آبادانی زادگاهش باشد.
آخر دکتر دولتی و اهالی فامنین سری از هم سوا دارند و دل در گرو یکدیگر و اما میرسیم به حرفهای نهفته در قله ۸ یعنی سالهای جهد و جهاد در راه کسب علم و دانش و کسب عناوین برتر و برجسته در زمینه تخصصی پوست و مو .
پروفسور دولتی بنیانگذار مرکز آموزش و پژوهش بیماریهای پوست و جذام در ایران است و همکارانش از او به عنوان «پدر درماتولوژی نوین و بنیانگذار جراحی پوست» یاد میکنند چراکه تلاشهای بیوقفهاش در زمینه رشد و بهبود اوضاع رشته بیماریهای پوستی و ارتقای سطح متخصصان این رشته حتی بهبود اوضاع مراکز درمانی قابل شمارش نیست.
از باغنظر تا بریانک
روزشمار تقلا و تکاپوی دکتر دولتی از این قرار است، او در سال ۱۳۱۳ در شهرستان فامنین به دنیا آمد، مادرش مریم بانو و پدرش آقا سلیمان نام یحیی را برگزیدند و بر اساس اعتقادات قلبی و باورهای دینیشان او را بزرگ کردند تا جایی که مریم بانو بدون وضو فرزندش را شیر نمیداد.
روزها یکی پس از دیگری گذشت و دوران خردسالی یحیی طی شد، دورانی که گاهی صرف خرمن کوبی گندم و سرکشی از باغ انگور میشد تا اینکه به وقت مدرسه یعنی هفت سالگی رسید مثل خیلی از بچههای دیگر یحیی با اشتیاق وصفناپذیری در مدرسه ثبت نام کرد و شب را به روز میدوخت تا صبح فرا برسد و مهمان مدرسه باغ نظر شود.
کلاس اولی که کنار جوی آب برگزار میشد هرچند پایان سال ناکام از باغ نظر همراه خانواده رهسپار تهران میشود یعنی از بد روزگار پدرش ورشکسته و راهی جز مهاجرت برایشان باقی نمیماند، زندگی در محله بریانک تهران برای یحیی و خانواده آغاز میشود در حیاطی که ۶ اتاق داشت و در هر اتاق یک خانواده زندگی میکردند.
استقرار در محله بریانک آذرماه بود و مدرسه محل از ثبت نام یحیی خودداری کرد یعنی از این پس علاقه به تحصیل یحیی خلاصه میشد در یادگیری دروس از دوست و آشنایی که در منزلشان رفت و آمد میکردند یا شاید خواندن سعدی و آشنایی با برخی کلمات گلستان.
از افسری تا پزشکی
روزشمار زندگی یحیی در سیزده سالگی به اکابر یا همان مدرسه بزرگسالان رسید و افزون بر کار در کارخانه جوراببافی مشغول درس و مدرسه هم شد، با پشتکار سال اول گواهی پایان تحصیلات اکابر را دریافت کرد مدرکی معادل گواهی چهارم ابتدایی، سال بعد در کلاس شبانه ثبت نام کرد و در طول یک سال کلاس ششم را امتحان داد و بعد هم دبیرستان شبانه و مدرک سیکل؛ یحیی در شانزده سالگی در آموزشگاه فنی نیروی هوایی مشغول شد.
بیوقفه درس میخواند و همزمان با آموزشگاه امتحانات متفرقه میداد و بعد از دو سال دیپلم کامل گرفت، تقویم در سال ۳۳ کنکور دانشگاه تهران را برای یحیی جوان و با پشتکار نگاشت و او در دانشکده داروسازی پذیرفته شد و چون همزمان در استخدام نیروهای مسلح بود به واحد پزشکی دانشگاه افسری منتقل شد.
با تلاش شبانهروزی تحصیلاتش در سال ۳۸ تمام شد اما درس خواندن در مراکز شبانهروزی از پادگان تا دانشگاه تلاطم روح یحیی را آرام نکرد بنابراین تصمیم گرفت در دانشکده پزشکی تحصیل کند و توامان در یکی از مراکز پزشکی ارتش مشغول به کار باشد.
زندگی به برکت «هتل آبا» / شوق بازگشت به وطن
باز هم نقطه طلایی در زندگی یحیی دولتی؛ یعنی قبولی در آزمون ECFMG آن هم در آخرین سال تحصیل پزشکی، پذیرفتگان این آزمون میتوانستند برای اخذ دوره تخصص به آمریکا سفر کنند.
اگر از معجزات ریز و درشت زندگی دکتر دولتی در عنفوان جوانی بگذریم به ۱۳ پزشکی که برای ادامه تحصیل و دریافت تخصص به آمریکا اعزام شدند میرسیم، بالاخره پس از مسیر پر پیچ و خم او، همسر و دو فرزند کوچکش در سال ۴۶ عازم آمریکا میشوند.
آقای دولتی این موقعیت را روزنه امید میدانست او رشته پوست را انتخاب کرد و با پشتکار مثالزدنی این دوران را گذراند و در نهایت در سال ۵۱ پس از برگزاری آزمون بورد تخصصی منتظر پاسخ نماند و کوله بار سفر را برای بازگشت به ایران بست و در نهایت در فرودگاه به شکل تلفنی نتیجه آزمون را دریافت کرد.
او در دوران تحصیل در خارج از کشور پدرش را از دست میدهد به همین دلیل به محض رسیدن به ایران خانه تازهای که نزدیک به دیگر اقوام بود برای مادرش خرید و از آن پس خانه مادر «هتل آبا» نام گرفت چون هیچ وقت خالی از مهمان نشد.
دکتر دولتی رشته پوست را دقیقاً به دلیل خدمت به مادرش انتخاب کرده بود بعد هم مطبی افتتاح کرد و روی تابلوی آن نوشت «ویزیت این مطب برای بیماران بیبضاعت رایگان است» او همچنان در ارتش بود و به عنوان رئیس درمانگاه صنایع نظامی هم خدمت میکرد.
یک سال به همین منوال گذشت و دریچهای نو برای یحیی دولتی باز شد، آن هم تلاش برای ساخت و تجهیز بیمارستان چمران بود؛ بیمارستانی که در سال ۵۶ افتتاح شد و یکی از مجهزترین مراکز درمانی آن روز به حساب میآمد. بیمارستان چمران در دوران جنگ خدمات ارزندهای برای رزمندگان ارائه کرد از آغاز انقلاب تا وقت بازنشستگی ریاست بیمارستان چمران را عهدهدار بود و آرزو میکرد بیمارستانی مجهز و نزدیک به استانداردهای جهانی باشد.
بعد از بازنشستگی از ارتش به دنبال گردش عقربهها در پیاله ساعت زنگ جدیدی از خدمت برای آقای دولتی نواختن میگیرد یعنی تدریس پس از بازنشستگی؛ رئیس وقت دانشگاه تهران از او میخواهد که در این دانشگاه تدریس کند و حالا ۳۸ سالی میشود که دکتر دولتی به طور افتخاری و بدون هیچ چشمداشتی در پرورش دانشجویان این مرز و بوم تلاش میکند و هر آنچه در چنته دارد در طبق اخلاص گذاشته است.
او در زمینه درمان بیماریهای پوستی تا دلتان بخواهد تلاش کرده، نگفته نگذرم او چهار فرزند دارند که همگی در تحصیلات عالیه و موقعیتهای خوب مشغول به کار هستند.
این مقال برشی از زندگی پروفسور یحیی دولتی، فوق تخصص بیماریهای پوستی متولد فامنین است که تاکنون افتخارات بسیاری از جمله عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی ایران، برگزیده جایزه علامه طباطبایی بنیاد ملی نخبگان ایران، پژوهشگر برتر چهاردهمین جشنواره علمی ابن سینا و... کسب کرده و به مناسبت روز پزشک تهیه شده است.
انتهای پیام/89033/