به گزارش خبرگزاری تسنیم، به نقل از روابط عمومی حوزه هنری، نشست «مِهمان» از سلسله نشستهای تخصصی دیدار با چهرههای ماندگار داستان ایرانی عصر روز گذشته، 31 مردادماه، در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
حسین فتاحی، نویسنده نامآشنای حوزه ادبیات کودک و نوجوان، در این نشست به ذکر خاطرات خود درباره نوشتن پرداخت و با بیان اینکه ادبیات زبان برتر است، گفت: پدر من شخصیتی اهل منبر و خطابه بود، اما هیچگاه مستقیم کسی را نصیحت نمیکرد؛ بلکه همواره بالای منبر با اشاره حکایت میگفت؛ بنابراین اگر بخواهیم حرفمان تأثیرگذار باشد، باید از یک زبان برتر بهره بگیریم؛ به همین دلیل پدرم به مناسبتهای مختلف به من تذکرهایی غیرمستقیم میداد.
وی با تأکید براینکه زبان تصویری و نمادین از اولین مفاهیمی بوده است که فراگرفتهام، ادامه داد: دهه 80 وارد نگارش داستانهای تاریخی شدم؛ چراکه میدیدم خانوادهها دوست دارند برای فرزندانشان از پیامبران و معصومین(ع) کتاب بخوانند، اما کتاب مناسبی که نثر روان داشته باشد، وجود نداشت. با همین نگاه، نگارش مجموعه «چهارده معصوم» را شروع کردم.
این نویسنده پیشکسوت به تشریح روند نگارش آثار ادبی مربوط به معصومین و ائمه علیهم السلام پرداخت و اضافه کرد: برای نگارش داستان از امیرالمؤمنین و پیامبر(ص) حدود 500 داستان را برای مخاطب نوجوان که پیام متناسب سن آنها داشته باشد را جداسازی و سپس داستانهایی از آنها را انتخاب کردم. نگارش این کتابها شروعی شد تا ناشران به حوزه پیامبران و امامان(ع) ورود داشته باشند.
فتاحی محدودیت نقاشی تصاویر از ائمه(ع) را یک چالش برای کتاب کودک و نوجوان دانست و ادامه داد: اینکه ما همواره نمیتوانیم از چهره ائمه در کتابهای کودک و نوجوان تصویر داشته باشیم یک مشکل خیلی جدی بود؛ ولی تصویرگرهایی آمدند و با ایجاد خلاقیت، مدلی ایجاد کردند تا فضا برای ما لطیف شود. آنها از پردهها و نقاشیهای قدیمی در تصویرگریها بهره گرفتند. من بعد از مدتی داستان پیامبران(ع) را انجام دادم و در این زمینه در رابطه با 26 تن از انبیای الهی کتاب نوشتم. تلاش داشتم وجه باورپذیری و ساده بودن متن را مدنظر داشته باشم.
وی به نگارش مجموعه «پیامبران و قصههایشان» در 26 قسمت اشاره کرد و با تأکید براینکه این کار تصویرگری خوبی داشت، افزود: ما در سخنرانیهای مذهبی پیامبر(ص) را الگو میدانیم اما این موضوع در یک کلام، کلی است. من سعی کردم با حکایتها و قصهها نمونههایی از این الگوها را برای مخاطب ارائه کنم؛ بنابراین در داستانها موضوعاتی را انتخاب کردم که با زندگی جاری انطباق داشته باشد، اما معتقدم نوشتن از پیامبران و معصومین علیهم السلام سختتر از قصههای معمولی است؛ چون دارای ابعاد مختلف است.
این نویسنده در ادامه به تشریح فضای سیاسی دوران دانشجویی خود که همعصر با دوره پیروزی انقلاب اسلامی بود، پرداخت و با بیان اینکه سال 54 برای دانشگاه تهران ثبتنام کردم که فضا خیلی بسته بود اما دانشجویان فعالیت گسترده داشتند، گفت: اکثر دانشگاهها دو کتابخانه داشتند که یک کتابخانه تخصصی و کتابخانه دیگر دانشجویی بود. من در همین مسیر با دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و کتابخانه آن آشنا شدم که مقدمات مطالعه کتابهای ممنوعه و کمیاب برای من شد.
فتاحی نمونههایی از ابتکارات دوران دانشجویی در جهت مطالعه کتابهای کمیاب را تشریح کرد و با اشاره به خاطرات خود از تدریس ریاضی برای دانشآموزان مقطع اول و دوم دبیرستان گفت: سال 59 مساجد و دانشگاهها خیلی شلوغ بود و شاهد بودم بچهها مخفیانه چیزهایی رد و بدل میکنند و من آن زمان داستان «کودک، سرباز و دریا» را میخواندم. متوجه شدم رفتار شخصیتهای این داستان چقدر به شرایط آن دوران و رفتار آدمها نزدیک است. در ادامه من داستان «مدرسه انقلاب» را با ایده بچههایی که فعالیت میکردند، نوشتم.
وی به روند آشنایی خود با حوزه هنری در سالهای ابتدایی انقلاب و آشنایی با مرحوم امیرحسین فردی اشاره کرد و ادامه داد: مرحوم فردی پس از انتشار یک داستان از من، رسماً از من برای همکاری در کیهان بچهها دعوت کرد؛ در حالی که من در یک شرکت روغن نباتی حسابرس بودم.
این نویسنده در تشریح وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در گذشته، اظهار داشت: مجلات در چهار دهه گذشته به شدت مملو از مطالب ترجمه بوده است. در سالهایی که ما در مجله فعالیت داشتیم، در فضای سالهای 61 به شدت با کمبود مطلب مواجه بودیم؛ به همین دلیل من در آن فضا «قصههای علمی عمو حسین» را نوشتم که بهترین قصههای علمی آن ایام بود.
فتاحی به تلاش برای نوآوری، سنتشکنی و پرداختن به مسائل جدی در ادبیات کودک و نوجوان اشاره و تأکید کرد: بدون تردید دهه 60 بهترین دهه کتاب کودک است؛ زیرا نویسندگان مهمی در آن ایام فعالیت داشتند. امیرحسین فردی در این زمینه نقش زیادی ایفا کرد. او همواره به نویسندگان اعتماد میکرد.
وی درباره تأثیرپذیری داستان و ادبیات کلاسیک از ادبیات کهن ایرانی گفت: بعد از پیروزی انقلاب که مجلات از دست افراد قدیمی به دست افرادی همچون امیرحسین فردی افتاده بود که بلافاصله جنگ شروع شد. بسیاری فکر میکردند یکی از راههایی که میتوانند به کشور خدمت کنند، از طریق ادبیات است، اما در 10 سال ابتدایی انقلاب کسی توجهی برای پرداختن به ریشههای ادبی و شاهنامه و مثنوی نداشت و تمام کارها در راستای پاسخ به نیازهای جامعه بود. نویسندگان زیادی درباره این موضوعات نوشتند و بهترین قصههای جنگ نیز مربوط به همین دوران است.
این نویسنده با تأکید بر اینکه هنوز توجه چندانی به ادبیات کهن و ریشههای ادبی نشده است، تصریح کرد: ما در پیشینه خودمان شاهنامه را داریم که عظیمترین تراژدی را در ادبیات جهان دارد و ما هنوز نتوانستهایم به این ریشه برگردیم. هنوز نتوانستهایم در داستان حتی یک اثر تقلیدی همچون شاهنامه یا قصه فلسفی مثل قصههای مولوی و یا قصهای تخیلی مانند هزار و یک شب بنویسیم.
فتاحی با بیان اینکه نویسندگان ما در ادبیات شخصیتی که جایگاه بزرگتری و راهنمایی هنری داشته باشد، نداشتهاند، گفت: ما نیازمند کسی بودیم که بتواند توجه به ریشههای کهن را تذکر دهد؛ درحالی که چنین شخصیتی نداشتهایم؛ هرچند شخصیتی همانند مرحوم فردی در این راستا یک مدیر خوب بود اما هنوز هم دیر نشده است و باید مراکزی که متولی هستند، پیشینههای ادبی ما را به نویسندگان متذکر شوند. من شنیدهام قصههای مثنوی در آمریکا بیشتر از قصههای شکسپیر خواننده دارد و این در شرایطی است که هنوز قصه خوبی نداریم که در زمینه کودک و نوجوان نوشته شده باشد که ما را به ریشههایمان پیوند دهد.
وی با تأکید بر اینکه در دورانی عشق در داستان ممنوع بوده است، اضافه کرد: عشق به میهن شامل عشق به سرزمین و مردم آن است؛ بنابراین نباید ایران را جدای از امیرکبیر، حافظ و سعدی و شهیدان آن معنا کنیم. بهنظرم سرزمین و میهن جدای از زبان فارسی و بزرگان علم و ادب آن و کسانی که در دفاع از این آب و خاک بزرگ شدهاند، نیست.
انتهای پیام/