به گزارش خبرآنلاین مجله سان در تحلیلی نوشت: الکساندر دوگین، متفکر روسی، با ریشهای بزرگ مانند همنام خود، مدتها خواستار حمله به اوکراین بود و به طرز وحشتناکی معتقد بود که مسکو حق حاکمیت بر تمام اروپا و آسیا را دارد.
دوگین دو شب گذشته از انفجار یک خودروی بمب گذاری شده که باعث کشته شدن دخترش شد، اجتناب کرد.
به گفته پیتر لوندسترم، ویولونیست و دوستش، دوگین و دخترش مهمان افتخاری جشنواره خانوادگی سنت در املاک زاخاروو بودند و قصد داشتند با هم آنجا را ترک کنند. اما دوگین سوار خودروی دیگری شد و به طور ناآگاهانه از ترور نجات یافت.
دقایقی بعد، این فیلسوف افراطی در حالی که در میان صحنه انفجار ایستاده بود، سر خود را با وحشت نگه داشته بود.
داریا، ۳۵ ساله، زمانی که تویوتا لندکروز او در بولشی ویازمی، در حومه پایتخت روسیه فوران کرد، بلافاصله کشته شد.
به عقیده برخی، دوگین که فیلسوف، عارف، تحلیلگر سیاسی و فاشیست نامیده می شود، تأثیری کلیدی بر روسیه پوتین دارد و عقیده بر این است که نظرات او - حداقل تا حدی - تأثیری کلیدی در تفکر حمله به روسیه داشته است.
نوشتههای او - که خواندن آنها برای سربازان روسی ضروری بوده است - یک جهانبینی پارانوئیدی را اعلام میکند که خواستار جذب اوکراین در روسیه است و او از مسکو می خواهد که همه چیز را "از ولادی وستوک تا دوبلین" کنترل کند. این منطقه وسیعی است که بیش از ۵۰۰۰ مایل وسعت دارد و محدوده وسیعی از قلمرو از شرق دور روسیه تا غرب اروپا را در بر می گیرد.
این یک چشم انداز دلخراش است از آنچه که می تواند در آینده رخ دهد، زیرا جهان شاهد ادامه وحشت در شهرهای جنگ زده اوکراین است.
اعتقاد بر این است که او نفوذی پنهان بر سیاست روسیه دارد - درست مانند راسپوتین - و حتی گمان می رود ایده های او بر پوتین تأثیر گذاشته است و در پی ناسیونالیسم و جنگ افروزی مجدد روسیه، اعتقاد بر این است که نقش او در حال پررنگ تر شدن است تا در گوش کرملین زمزمه کند.
امروز، او به شخصیتی پرحاشیه تبدیل شده است، اما در دهه ۱۹۹۰، در حالی که پوتین در حال ارتقاء در صفوف نخبگان سیاسی روسیه بود، دوگین شخصیتی عمیقاً تأثیرگذار در شکل دادن به ژئوپلیتیک روسیه بود.
دوگین که در سال ۱۹۶۲ در مسکو متولد شد، نوشتن را در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز کرد، زیرا اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی بود. او بیش از همه به خاطر کتابش در سال ۱۹۹۷ به نام «مبانی ژئوپلیتیک» شهرت دارد که ایدئولوژی فراملیگرایانه او را بیان میکند. این باور بیان می کند که جهان از "قدرت های زمینی" و "قدرت های دریایی" تشکیل شده است و روسیه به عنوان یک کشور بزرگ زمینی باید نفوذ خود را بر تمام اروپا و آسیا اعمال کند. عرفان او ناشی از اعتقاد او به حق الهی و تبلیغ افسانه های باستانی در مورد شهر غرق شده آتلانتیس و تمدن افسانه ای Hyperborea است.
او معتقد است که روسیه تناسخ امروزی "هایپربوریایی" باستانی است - که باید در مقابل "آتلانتیسهای" امروزی، ایالات متحده قرار بگیرند.
تأثیر او بر سیاست روسیه، و همچنین ریش بزرگ و چشمان نافذ او، او را با راسپوتین، مشاور بدنام آخرین تزار روسیه، نیکلاس دوم مقایسه کرده است.
مارلن لاروئل، مدیر مؤسسه مطالعات اروپا، روسیه و اوراسیا در دانشگاه جورج واشنگتن توضیح داد که جنگ کنونی در اوکراین فرصت های جدیدی را برای این مرد ۶۰ ساله فراهم می کند تا دوباره به کرسی قدرت نزدیک شود.
او گفت: جنگ می تواند به او میدان جدیدی برای نفوذ بدهد.
وی افزود: رژیم پوتین یک چرخش ایدئولوژیک به سمت ناسیونالیسم و سرکوب انجام داده است و این می تواند فرصت های جدیدی را برای دوگین ایجاد کند. او توضیح داد که موفقیت آتی دوگین به ثروت حامی او، تاجر روسی کنستانتین مالوفیف بستگی دارد. این مرد ۴۷ ساله رئیس هیئت مدیره شبکه تلویزیونی روسیه تزارگراد است که مورد استفاده دوگین و همچنین الکس جونز، تئوری پرداز توطئه آمریکایی است.
مالوفیف در سال ۲۰۱۴ توسط ایالات متحده، اتحادیه اروپا و کانادا تحریم شد و در سال ۲۰۱۷ اوکراین او را به ایجاد گروه های شبه نظامی غیرقانونی متهم کرد و او را در لیست تحت تعقیب بین المللی قرار داد.
لاروئل گفت: زمینه جدید جنگ میتواند به همه کارآفرینان ناسیونالیستی با نفوذ مانند مالوفیف دسترسی جدیدی به برخی از دالانهای قدرت بدهد. برای دوگین نفوذ در کرملین می تواند راحت تر از قبل باشد. وی دوگین را فردی توصیف کرد که بازسازی ملت را از طریق خشونت و جنگ محقق می داند و او احیای روسیه را به عنوان یک ابرقدرت «اوراسیا» به این شکل در نظر می گیرد.
او همچنین به استفاده دوگین از "نماد آشوب"، نماد غیبت گرای مدرن که توسط راست افراطی نیز استفاده می شود، روی جلد کتاب "مبانی ژئوپلیتیک" در سال ۱۹۹۷، که زمانی در برخی از آکادمی های نظامی روسیه لازم بود خوانده شود، اشاره می کند. در واقع دوگین این ایدههای امپراتوری پان-اروپایی، هویت آریایی، نئوپگانیسم را که همه با کلیسای ارتدکس روسیه مخلوط شده است، ترویج میکند.
آندریاس املند، تحلیلگر مرکز مطالعات اروپای شرقی استکهلم، با لاروئل موافق است که تأثیر دوگین بر روسیه مدرن اغراقآمیز شده است، اما میگوید دلیلی وجود دارد که باور کنیم او «تا حدی تأثیر» بر افکار عمومی روسیه داشته است. او گفت: کاری که پوتین اکنون در اوکراین انجام میدهد و نحوه صحبت او درباره همسایه روسیه، شبیه دوگین در دهه ۱۹۹۰ است. این موضع رادیکال ضد اوکراینی که پوتین اتخاذ کرد، تنها زمانی که دوگین برای اولین بار در مورد آن نوشت، در حاشیه بود.
وی افزود که پیشرفت اخیر در زبان آتشین پوتین در مورد اوکراین علیه غرب به طور کلی با بسیاری از نوشته های دوگین گره خورده است. دوگین وقتی درباره «امپراتوری نفوذ» روسیه از ولادی وستوک تا دوبلین صحبت میکند، جدی است. این برگرفته از ایدههای قدیمیتر در مورد نبردی است که بین قدرتهای دریایی و قدرتهای زمینی انجام شده است. از آنجایی که روسیه در مرکز این خشکی اوراسیا قرار دارد، باید تمام قدرت های زمینی را در اطراف خود متحد کند. ایده او این است که کل قاره اوراسیا باید یک ابر امپراتوری بزرگ از جمله آلمان و فرانسه باشد.
محور تئوری امپراتوری اوراسیا دوگین، ایده ای بسیار قدیمی است که در گذشته تزاری روسیه غرق شده و به نام نووروسیا یا روسیه جدید شناخته می شود. همانطور که املند توضیح می دهد: نووروسیا توسط رژیم تزاری در قرن ۱۸ مورد استفاده قرار گرفت، زمانی که جنوب و شرق اوکراین و همچنین کریمه تحت فرمان کاترین کبیر فتح شد. در آن زمان، این سرزمینها جمعیت زیادی از روسیه نداشتند، اما اصطلاح «روسیه جدید» برای توصیف این سرزمینهای غصب شده اطلاق شد. این اصطلاح امپریالیستی دوباره در سخنان دوگین و بعدها پوتین ظاهر شد.
او افزود که ایدئولوژی دوگین ویژگی های شیطان پرستی، بت پرستی، مسیحیت ارتدوکس روسی و فاشیسم را به هم پیوند می دهد.
لاروئل توضیح داد که دوگین، یک چهره کمتر شناخته شده در روسیه در دهه ۱۹۸۰، شروع به انتشار کتاب ها و جزوه ها کرد "در زمانی که ملی گرایان روسی به دنبال شخصیتی بودند".
او افزود: او با ایده هایی که در آن زمان اصیل بود، مانند روسیه به عنوان قاره اوراسیا، و با یک موضع کاملاً ضد غربی وارد شد. در آن زمان او تنها کسی بود که چنین می نوشت. او ارتباط خوبی با دانشکده های نظامی داشت و توانست جایگاه خود را ایجاد کند.
توانایی او در صحبت کردن به زبان انگلیسی و سایر زبان های غیر روسی نیز او را به چهره ای بین المللی تر تبدیل کرد و با راست افراطی در اروپا پیوند برقرار کرد.
در سال ۱۹۹۳، دوگین به همراه ادوارد لیمونوف، مخالف و نویسنده شوروی سابق، حزب ملی بلشویک را تأسیس کرد. پرچم حزب آن دارای چکش و داس از اتحاد جماهیر شوروی است، اما دایره سفید در زمینه قرمز از پرچم نازی ها. درست همانطور که پرچم آنها نمایانگر گرد هم آمدن چپ های افراطی و راست افراطی بود، دوگین و لیمونوف نیز به دنبال پیوند بین فاشیست ها و کمونیست ها بودند.
املند گفت که اگرچه هر دو نفر فاشیست بودند، لیمونوف بیشتر یک هنرمند و سنتگرای روسی بود، در حالی که دوگین در سیاست و فلسفه مطالعه بیشتری داشت. لاروئل اضافه کرد که مسیر آنها در اواخر دهه ۱۹۹۰ و حتی بیشتر در دهه ۲۰۰۰ از هم جدا شد، زیرا لیمونوف آشکارا از پوتین و روسیه جدید انتقاد کرد.
دوگین در تمام مدت طرفدار پوتین بود و از سیاست خارجی رئیس جمهور جدید حمایت کرد. با این حال، در اواخر دهه ۲۰۰۰، زمانی که پوتین شروع به روی آوردن به ناسیونالیسم و میهن پرستی کرده بود، دوگین به شخصیتی حاشیه ای تر تبدیل شد، حتی اگر در تئوری، ایده های او به جریان اصلی تبدیل شده بود.
لاروئل میگوید که اگرچه دوگین در موفقیت گسترده مفهوم اوراسیا نقش داشت، اما پس از موفقیتآمیز بودن، از او استقبال و قدردانی نشد.
امروز، لاروئل ادعا میکند که دوگین شخصیتی حاشیهایتر است و ایدههای او آنقدر فلسفی است که به راحتی نمیتواند به سیاست پوپولیستی پوتین ترجمه شود. املند او را بیش از هر چیز دیگری یک "تبلیغ نویس تاثیرگذار" می داند.
اما دوگین همچنان در حمایت از پوتین صحبت می کند و خود را به عنوان هسته معنوی پشت برنامه های پوتین برای گسترش نفوذ روسیه معرفی می کند. این که آیا او شخصیتی از نوع راسپوتین است یا فقط یک خود تبلیغ کننده بزرگ است، هنوز جای بحث دارد.
همانطور که آندری کولسنیکوف روسی از مرکز کارنگی مسکو می گوید: تأثیر دوگین به شدت بیش از حد زیاد عنوان شده است. این تاثیر صفر است. به جز برخی نکات ایدئولوژیک، هیچ شباهتی با تصمیم پوتین برای حمله به اوکراین ندارد، اما پوتین می تواند خودش آنها را ابداع کند.
۳۱۱۳۱۱