به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، امروز پرچمِ استقلالِ هویتی و فرهنگیِ زنان در دست زنان ایرانی است؛ امروز بانوان ایرانی با حفظ حجاب، استقلال هویّتی و فرهنگی خودشان را دارند و زن میتواند در میدانهای اجتماعی حضور فعال داشته باشد.
بانوی نمونه انقلاب اسلامی، دارای ابعاد گوناگون علمی، فرهنگی، اجتماعی و... است؛ امروز زنان کشور ما در حالی در بخشهای مختلف چنین تأثیرگذاری دارند که در عین حال حجاب و عفاف و وجه تمایز میان زن و مرد، در معرض سوءاستفاده قرار نگرفتن و خود را تحقیر نکردن را جزو خصوصیات اصلی خود رعایت میکنند.
یکی از بانوان نمونه انقلاب اسلامی، منیژه یوحنایی است که پس از اخذ دیپلم ریاضی، کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی را از دانشگاه علامه طباطبایی کسب میکند و پس از آن موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی از دانشگاه تربیت مدرس شده است.
خانم یوحنایی متولد ۱۳۳۶ در تهران است، رشته تخصصیاش آموزش زبان انگلیسی با گرایش یادگیری نحو زبان است. او از سال ۶۸ عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان شده است. یوحنایی که دکترای آموزش زبان انگلیسی را از انگلستان کسب کرده نزدیک به ۳۰ سال است که از اساتید دانشگاه اصفهان است و به گفته خود از بنیانگذاران بسیج اساتید است، مشروح گفتوگویی با منیژه یوحنایی را در ادامه میخوانید:
فارس: از پژوهشهایتان هم بگویید.
یوحنایی: حدود ۵۰ مقاله در یادگیری زبان فرانسه و آموزش زبان انگلیسی و همینطور برخی دیگر از زبانها مثل ارمنی، آلمانی، ترکی و گویشهایی مثل ترکی دارم.
فارس: چگونه عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان شدید؟
یوحنایی: زمانی که ما ارشد میخواندیم، وزارت علوم ما را جایابی میکرد و من را نیز به دانشگاه اصفهان معرفی کردند، ما جز اولین دورههایی بودیم که در ایران و در دانشگاه تربیت مدرس مخصوصا برای تدریس در دانشگاه، بورسیه شدیم.
فارس: ترک شهر زندگی و محل تولد برایتان سخت نبود؟
یوحنایی: به هرحال این مسائل در سطح آموزش عالی اتفاق میافتد و اگرچه مشکلات خاص خود را داشت ولی با آن کنار آمدیم.
فارس: چه مشکلاتی داشتید؟
یوحنایی: در محیطی که فرد بومی آن مکان نباشد و با آنجا غریبه باشد به خصوص برای یک خانم، مشکلات متفاوتی وجود دارد؛ مثلا من وقتی تهران بودم از طرف خانواده خیلی حمایت میشدم ولی وقتی به اصفهان آمدیم با بافت ۳۰ سال گذشتهاش که حوالی دانشگاه اصفهان تا این حد مسکونی نبود، برای یک خرید ساده مشکل داشتم و اداره خانواده سخت بود به خصوص که همسرم نیز شاغل بود و به تنهایی هم درس میخواندم، هم کار میکردم و هم بچه را نگه میداشتم.
فارس: چگونه این مسائل را مدیریت میکردید؟
یوحنایی: من نمیخواستم کار، شغل و درس خواندن من روی بچههایم اثر منفی بگذارد و یا از وقت آنها بزنم معمولا استراحتم را به گونهای تنظیم میکردم که بچهها خواب باشند و زمانی که بیدارند با آنها وقت بگذرانم؛ سعی میکردم بچهها که از مدرسه برمیگردند من را ۲۴ساعته مشغول کارم نبینند و آن زمان را به کارهای خانه و رسیدگی به امور بچهها اختصاص میدادم.
فارس: زمانی پیش آمده که فرزندان از کار شما شکایتی داشته باشند یا بگویند چرا بیشتر استراحت نمیکنید؟
یوحنایی: خیر، چون من جلوی بچهها آن چنان کار نمیکردم که متوجه کار زیاد من بشوند، معمولا یا شبها بیدار میماندم یا زود میخوابیدم و صبح زود کارهایم را انجام میدادم،
همسرم به من اصرار کرد که درس بخوانم و صحبت آقای خامنهای روی من تاثیر زیادی گذاشت؛ اینکه ایشان گفته بود درس خواندن از جبهه رفتن مهمتر است و باعث شد من در دورههای تربیت مدرس دانشگاه شرکت کنم
من حتی با اینکه فوتبال دوست نداشتم و وقتش را نداشتم ولی وقت میگذاشتم و با پسرم که خیلی فوتبال دوست داشت، فوتبال نگاه میکردم و درموردش با هم حرف میزدیم که هیچوقت احساس کمبود نکند، البته این مشکلات زمانی که بچهها در سنین کم به سر میبرند بیشتر است.
فارس: وقتی شما از تهران به اصفهان آمدید، بچههایتان چه سنی داشتند؟
یوحنایی: آن زمان یک فرزند داشتم که کمتر از یک سال سن داشت و نصف روز که سر کار بودم، او را مهدکودک میگذاشتم و زمانی که بزرگتر شد چون از قبل نیز مهد میرفت، اجتماعیتر نیز شده بود و حتی عصر نیز گاهی در مهد بود.
فارس:هدف شما استاد دانشگاه شدن بود؟
یوحنایی: الزاما هدفم این نبود؛ من قبل از ورود به دانشگاه در سپاه مسؤول پرسنلی بودم و برای پشت جبهه خیلی فعال بودیم، آن زمان که زمان جنگ هم بود، رهبر انقلاب رئیس جمهور بودند و یک روز شوهرم به من گفت که آقای خامنهای دانشگاه تربیت مدرس سخنرانی داشتند و گفتند اگر امروز کسی میتواند درس بخواند، واجب است که درس بخواند و به جنگ نرود.
همسرم به من اصرار کرد که درس بخوانم و صحبت آقای خامنهای روی من تاثیر زیادی گذاشت؛ اینکه ایشان گفته بود درس خواندن از جبهه رفتن مهمتر است و باعث شد من در دورههای تربیت مدرس دانشگاه شرکت کنم.
فارس: زمانی که وارد مرحله دانشگاه شدید چه افقهایی مد نظرتان بود؟
یوحنایی: حدود ۳۰ سال است من دانشگاه اصفهان هستم و به لحاظ اداری به پایان کار نزدیکم ولی ما که بچههای زمان انقلاب هستیم معمولا تا لحظه آخر کار میکنیم، من فکر میکنم که اگر روزی بازنشسته شوم و کاری نکنم، مریض میشوم؛ چون به این نوع از زندگی عادت کردم و فکر میکنم تا زمانی که در دانشگاه هستم با همین روند پژوهشی ادامه دهم و بعد از بازنشستگی نیز این کار را نمیتوانم کنار بگذارم و به مطالعه و پژوهش ادامه خواهم دادم.
فارس: درمورد سبک زندگی خود توضیح دهید.
یوحنایی: من تا چند سال پیش، همیشه کارهای خانه را خودم انجام میدادم البته فرزندانم با اینکه پسر هستند به من کمک میکردند؛ یعنی آنها را به گونهای تربیت کردم که در کارهای خانه خود را مسؤول بدانند؛ بنابراین من با اینکه کمکی نداشتم ولی مشکل خاصی نیز نداشتم و الان که سنم بالا رفته و به لحاظ جسمانی نسبت به سابق ضعیف شدهام ولی همه کارهای خانه را خودم انجام میدهم.
فارس: این نحوه مدیریت برای نسل کنونی ناملموس است چگونه آن را به این نسل تفهیم میکنید؟
یوحنایی: آدم وقتی انگیزه داشته باشد، میفهمد تواناییهایش بیش از آن چیزی است که تصور میکرده، آدم وقتی در شرایط خاصی قرار بگیرد متوجه تواناییهایش میشود، مرزهای تواناییها ناشناخته است ولی پس از تجربه میبینیم از عهده بسیاری از کارها بر میآییم، از طرفی سختیهایی که نسل ما کشیده برای نسل کنونی ناآشنا است و آن شرایط ما را پخته کرده است.
بیشتر از همه، مسأله مدیریت و باورهای غلط به نمیتوانمهای نسل جدید دامن میزند؛ زمانهای زیادی وجود دارد که زمان مرده است، من سعی کردهام همیشه این مسأله را رعایت کنم و مثلا شب که همه میآیند دور هم باشیم و با هم صحبت کنیم و با هم شام بخوریم همیشه این مسأله را حفظ کردهام که ساعتهایی ساعت خانواده است اگر هر چیزی را آدم به موقع برنامهریزی داشته باشد به همه کارهایش میرسد.
فارس: از خاطرات زمان جنگ و کارکردن در آن دوران بگویید.
یوحنایی: من حتی زمانی که در سپاه بودم دو شیفت کار میکردم صبحها در سپاه بودم و عصرها در مدرسهای درس میدادم؛ چون آن زمان نیروی کار بسیار کم بود و من احساس
برخی میگویند ما نمیتوانیم و به همین دلیل بچه دار نمیشوند یا کار را رها میکنند؛ ولی با برنامهریزی و البته تفاهم همسر به بسیاری از کارهایشان میرسند، همسر من برای بیشتر از اینها هم مشوقم بوده ولی من به خاطر خانواده کار بیشتری انجام ندادم
وظیفه میکردم حتی پنجشنبه جمعهها به باغ میرفتیم و سیب میچیدیم و مربا برای جبهه میپختیم و تمام وقت سرمان به کار گرم بود.
برخی میگویند ما نمیتوانیم و به همین دلیل بچه دار نمیشوند یا کار را رها میکنند؛ ولی با برنامهریزی و البته تفاهم همسر به بسیاری از کارهایشان میرسند، همسر من برای بیشتر از اینها هم مشوقم بوده ولی من به خاطر خانواده کار بیشتری انجام ندادم، من خودم هم احساس میکنم تواناییام نسبت به ۳۰ سال پیش خیلی کمتر شده ولی وقتی الان هم در موقعیتی قرار بگیرم، برای تحویل کار، شبها حتی بیدار میمانم.
فارس: چه چیزی شما را در دانشگاه ماندگار کرد؟
یوحنایی: من هیچوقت به تدریس در دانشگاه بهعنوان یک شغل نگاه نکردم و به آن علاقه داشتم و چون وظیفه دارم در دانشگاه حضور داشته باشم در آن به عنوان خانمی که حجاب را تا جایی که میتواند رعایت میکند، ماندم که دانشجویان ما ببینند که میشود اعتقاداتی داشت و کار علمی نیز کرد.
فارس: بازخورد دانشجویان شما از محجبه بودن شما چه بوده؟
یوحنایی: در سالهای اول که تعداد کمی از امثال من در دانشگاه بود، چون کمسن هم بودم وقتی وارد کلاس میشدم بچهها گمان میکردند من دانشجو هستم و وقتی میدیدند من استادم و محجبهام و با انگلیسی غلیظ صحبت میکنم، خیلی تعجب میکردند.
اما با گذشت زمان که انقلاب تاثیر خود را گذاشت و تعداد خانمهای محجبه در هیات علمی بیشتر شد، برای بچهها عادت شد و در رشتههای علمی غیر از معارف خیلی برای بچهها جالب است که استاد خانم با حجاب ببینند.
فارس: خاطرهای از تحول دانشجویان به دلیل رفتار یا ظاهر شما دارید؟
یوحنایی: من سالهای اول، نامههای زیادی از دانشجویان داشتم که برایم مینوشتند ما خوشحال شدیم خانم باحجابی مثل شما استاد ما شده است و اثرات مثبتی داشت به خصوص که آن زمان، زمان جنگ بود و در صحبتهایی که با دانشجویان میکردیم خیلی متحول میشدند، من دانشجویی داشتم که بعد از ده سال به من گفت که من تازه به حرف شما رسیدم.
انتهای پیام/۶۳۱۰۶/ص۱۰/و