به گزارش مشرق،،سید یاسر جبرائیلی کارشناس مسائل سیاسی طی توئیتی نوشت:
یکی از استدلالهایی که در حمایت از طرح استقلال بانک مرکزی از حاکمیت ارائه میشود، این است که دولت برای تامین کسری بودجه خود، از بانک مرکزی استقراض میکند و این استقراض، باعث خلق پول پرقدرت شده و نهایتا منجر به افزایش نقدینگی و ایجاد تورم می شود. راقم این سطور در مقاله «اقتصاد سیاسی بانکداری مرکزی» به صورت مبسوط، بیپایه بودن این استدلال و دیگر استدلالهای مشابه را نشان دادهام و اینجا قصد بحث مجدد را ندارم. اما یک پرسش بسیار مهم که باید در مجلس مطرح شده و از حامیان نسخه استقلال، پاسخ مطالبه شود این است که اگر مسئله شما، تورم ناشی از کسری بودجه است، چرا به جای تصویب قانونی برای جلوگیری از ایجاد کسری بودجه، کسری بودجه را مفروض میگیرید و برای رفع کسری از طریق استقراض از بانک مرکزی قانون میگذارید؟ چرا به جای درمان علت، معلول را درمان می کنید؟ آیا اگر بانک مرکزی مستقل شود، اما کسری بودجه سرجایش باقی بماند و دولت نتواند با استقراض از بانک مرکزی کسری خود را برطرف کند، منابع مشکلدار دیگری جایگزین خلق پول توسط بانک مرکزی نخواهد شد؟
مصارفی که در بودجه تعریف شده و موجب کسری بودجه می شود، یا ضروری هستند یا غیرضرور. اگر ضروری هستند، باید منابعشان به درستی در قانون تامین شود. اما اگر مصارف غیرضرور کسری بودجه ایجاد میکند، باید جلوی تعریف مصارف غیرضرور در بودجه را گرفت. اگر ادعا این است که دستدرازی به جداول بودجه و ایجاد کسری، تبدیل به عرف شده، نمیتوان جلوی تعریف مصارف غیرضرور را گرفت و چارهای نیست جز اینکه منبع تامین پول برای مصارف غیرضرور یعنی بانک مرکزی را از حاکمیت مستقل کنیم، جسارتا آدرس را اشتباهی آمدهاید. برای نجات مضروب از دست قاتل، دسترسی مضروب به بیمارستان را قطع نمیکنند، دسترسی قاتل به آلت قتاله باید قطع شود. اگر چاره کار استقلال است – که قبلا نوشته ام نیست- جایی که باید از دولت و مجلس مستقل شود تا بودجه با کسری بسته نشود، سازمان برنامه و بودجه است، نه بانک مرکزی! اگر در ادعای خود صادق هستید که برای قطع ید دولت از خلق پول برای جبران کسری، بانک مرکزی را مستقل میکنید، سازمان برنامه و بودجه را مستقل کنید که توسط متخصصان اداره شود تا نه تحت فشار نمایندگان، در بودجه منابع کاذب و مصارف واقعی تعریف شده و کسری ایجاد شود، نه اینکه در خود دولت باب لابی دستگاهها برای افزایش ردیف بودجهشان یا حتی تخصیصهای ناعادلانه پس از ابلاغ بودجه، باز باشد.
حامیان استقلال هرگز سراغ استقلال نهاد مرتبط با علت کسری، یعنی سازمان برنامه نخواهند رفت چون اساسا مسئله این نیست. استقلال بانک مرکزی، طرح ابتکاری آقایان و محصول نبوغ آنان نیست! نسخهای است که در نهادهای استعماری بینالمللی تدوین شده و آن را نیز باید در ردیف همه نسخهها و قراردادهای استعماری دیگر دید که چوب لای چرخ پیشرفت کشور بودهاند و کسانی در اینجا برایشان سینه سپر کردهاند و کاسه داغتر از آش بودهاند. خائن بودهاند یا جاهل، دنبال خدمت بودهاند یا خیانت، نمیدانیم؛ اما نتیجه کارشان خائنانه بوده است.
استقلال بانک مرکزی، ایده «بانکداری به مثابه بنگاهداری» و قرار دادن نظام بانکی در عداد «صنایع» -صنعت بانکداری!- را تقویت خواهد کرد و این ایده، فاتحه قرار گرفتن نظام بانکی در خدمت پیشرفت کشور را خواهد خواند. ما در کشور بازار سرمایه عمیقی نداریم و تقریبا کل تامین مالی بنگاههای اقتصادی ما بر دوش شبکه بانکی است. نظام بانکی نه ابزار و نه صلاحیت این را دارد که اولویتهای کشور را برای تخصیص تسهیلات، تشخیص دهد؛ باید در خدمت برنامههای پیشرفت کشور باشد که توسط دولت و مجلس تدوین میشود. استقلال بانک مرکزی، سودآوری را تبدیل به اولویت نظام بانکی کشور خواهد کرد و مگر بر کسی پوشیده است که سود «صنعت مالی» با تولید در قیاس نمیگنجد و جریان یافتن تسهیلات به این صنعت! و محرومیت تولید از منابع مالی، فرجام طبیعی چنین رویکردی است. فرجام «مالیسازی اقتصاد» در غرب پیش چشم ماست. نکنید این کار را...
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.