به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری فارس، بعد از جنگ سرد، جهانی تکقطبی، با محوریت ایالات متحده آمریکا به وجود آمد؛ جهانی که در آن دیگر سیاست «سد نفوذ»، «بازدارندگی»، «موازنه قدرت استراتژیک» مفهوم گذشته خود را از دست داده بود؛ جهانی که دیگر شوروی نداشت و پانزده جمهوری مستقل، ناشی از فروپاشی آن بهوجود آمده بود.
بعد از جنگ سرد آمریکا به قدرتی بلامنازع در جهان تبدیل شد. تغییر نظام بینالمللی سبب شد تا مفاهیم جدیدی مانند «جنگ پیشدستانه»، «تغییر رژیم»، «گسترش نظامی آمریکا به خاور میانه» بهوجود آید. در این میان شاید بتوان از ایران به عنوان تنها کشوری که به طور جدی مخالف سیاستهای استکبار طلبانه آمریکا بود، نام برد. اما سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا چندان دوام نیاورد و با اشتباه استراتژیک خود در حمله به خاورمیانه سبب شد تا به مرحله افول نزدیک شود.
آمریکا همچنین تلاش کرد در ادامه برنامه توسعهطلبانه خود از کشورهای بازمانده از اتحاد جماهیر شوروی استفاده کند. تا جایی که گرجستان را تحریک کرد تا به منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی حمله کنند. همواره این کشور تلاش میکرد تا از طریق دخالت در سیاستهای روسیه او را تضعیف کند و در نهایت به فکر تجزیه روسیه افتاد. به همین دلیل اوکراین را که دومین کشور وسیع بعد از روسیه در اروپا بود به عنوان حیات خلوت خود انتخاب کرد. اوکراین نه تنها از نظر وسعت برای فعالیت آمریکاییها و فرزند خلف آنها؛ یعنی رژیم صهیونیستی مناسب بود، بلکه هم مرزی این کشور در شرق و شمال شرقی با روسیه سبب شد تا آمریکا فکر دست درازی به آن کشور بیافتد. از همین رو تلاش کرد تا فردی را که فقط نقش رییسجمهور را در رسانه ملی آن کشور بازی کرده بود و از سیاست بهدور بود به قدرت برساند.
زلینسکی یهودی که در شانزده سالگی برای تحصیل به رژیم صهیونیستی رفته بود، توانست با کمکهای آمریکا و رژیم صهیونیستی بعد از بازی در سریال خادم ملت به عنوان نامزد رییسجمهور در اوکراین مطرح شود. بعد از آنکه او به کمک شبکههای اجتماعی توانست، رییسجمهوری شود، اوکراین را در اختیار رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار داد تا از طریق تاسیس و گسترش خود در آزمایشگاهها بیولوژیک، منطقه خاور میانه و روسیه را مورد تهدید قرار دهد. دخالتهای آمریکا در این منطقه به حدی رسید که روسیه را وادار کرد تا به این اوکراین حمله کند.
محمودرضا سجادی، سفیر پیشین ایران در روسیه درباره تحولات روسیه گفتوگویی را با خبرنگار سیاستخارجی فارس انجام داده است، که آن را میخوانیم.
با توجه به بحران اوکراین و حمایت کشورهای غربی و آمریکا از این کشور، به نظر میرسد که سیاست خارجی روسیه نسبت به قبل متفاوت شده است، سیاست خارجی این کشور قبل از بحران اوکراین چه بود؟
بعد از فروپاشی شوروی رویکرد روسها تنشزدایی با کشورهای غربی بود. زمانیکه من عازم روسیه شدم، استراتژی سالیانهای که در آنجا طراحی و به دوما و دولت روسیه فرستاده شد، این بود که ما در جهان دشمنی نداریم و فقط در حوزههای اقتصادی رقابت داریم. رویکرد روسها بعد از شکست سختی که در موضوع فروپاشی شوروی خوردند، این بود تا بتوانند رفتار مسالمتآمیز جهانی بهخصوص با کشورهای غربی داشته باشند. آنها تصمیم داشتند تا بازسازی اقتصادی انجام دهند. بنابراین، استراتژی روسیه بعد از فروپاشی شوروی هیچگاه درگیر شدن با کشورهای غربی و حرکتها نظامی نبود. اما غربیها نسبت به این رویکرد روسها واکنش خودشان را نشان دادند. کشورهای غربی میخواستند بگویند که جنگ سرد در عمل پایان پیدا نکرده است.
کشورهای غربی تصمیم داشتند تا روسیه به عنوان یک کشور قدرتمند مطرح نباشد، بنابراین، آنها در نخستین اقدام خود گرجستان را تحریک کردند تا به آبخازیا و اوستیا حمله کند. در نتیجه روسها مجبور به واکنش نسبت به این موضوع شدند. بعد از آن روسها آبخازیا و اوستیای جنوبی را به عنوان جمهوریها مستقل اعلام کرد. پس از این موضوع بود که ناتو به سرپرستی آمریکا تصمیم گرفت تا «سپردفاع ضد موشکی» را در اروپا و شرق ترکیه مستقر کند. این اقدام ناتو که در زمان مدودف اتفاق افتاد، سبب شد تا روسیه نسبت به این موضوع واکنش نشان دهد. آن زمان غربیها هدف خود از استقرار این سپر دفاع ضد موشک را مقابله با خطر موشکهای ایران عنوان کردند و حاضر نشدند در این باره به روسیه به صورت کتبی ضمانت دهند، که استقرار این سپر امنیت روسیه را به خطر نمیاندازد. این نخستین باری بود که مدودف، رییسجمهور غربگرای روسیه احساس کرد که از طرف کشورهای غربی بازی گرفته شده است. او در این زمان دستور داد تا موشکها بالستیک با برد کوتاه به نام «اسکندر ام» را در کالینگراد مستقر کنند. روسیه در این سالها تمام تلاش خود را انجام داد تا بتواند نقش سازندهای در برابر غربیها داشته باشد. کشورهای غربی در برابر رفتار مسالمتآمیز روسها، دست به حرکات خصمانهای زدند. این اقدامات غربیها، روس را وادار به تغییر استراتژی کرد.
روسیه مجبور شد از وضعیت مسالمتآمیز به وضعیت تهاجمی تغییر استراتژی دهد. به این دلیل که غرب و ناتو به تعهدات خود عمل نکردند. آنها نسبت به روسیه حالت تهاجمی دارند. غربیها بعد از فروپاشی شوروی در مصاحبهها و مقالات خود مطرح میکردند که روسیه بعد از فروپاشی هنوز کشور بزرگی است. بر اساس اظهارات مقامات غربی آنها تلاش میکنند تا قدرت نظامی و اقتصادی روسیه را تضعیف کنند.
اختلافات سیاسی میان روسیه و کشورهای غربی بر سر چیست؟
به نظر میرسد که بین شرق و غرب موضوعات ریشهای وجود دارد. صرفا موضوعات سیاسی باعث اختلاف میان این دو کشور نشده است. غرب تحت تاثیر کلیسای پروتستان و کاتولیک است، در حالیکه روسیه تحت تاثیر کلیسای ارتدوکس قرار دارد. کشیشان و کلیسای پروتستان و کاتولیک تحت تاثیر دیدگاه صهیونیسم فعالیت میکنند. کلیسای کاتولیک و پروتستان نسبت به فعالیتها و تجاوزگرها صهیونیستها منفعلانه عمل میکنند. احساس غرب و صهیونیستها از کلیسای ارتدوکس این است که آنها استقلال خود را حفظ کردهاند و روحیه وطنپرستی قوی دارند. در واقع ریشه خصومتها غرب با روسیه به طور عمده موضوعات صهیونیستی است.
از طرف دیگر غربیها برای تحریک و تضعیف روسیه به جمهوریهای تازه استقلال یافته از فروپاشی شوروی نزدیک شدند. و در اخرین مورد موضوع شبه جزیره کریمه و اوکراین مطرح شد.
روسیه اعلام کرده است که با تغییر شرایط بینالمللی قرار است، استراتژی سیاست خارجی خود را تغییر میدهد، با توجه به اینکه جنابعالی در دوران ریاست جمهوری دمیتری مدودف به عنوان سفیر در آن کشور حضور داشتید، چه تغییری در سیاست خارجی قبل و بعد از بحران اوکراین در روسیه بهوجود آمده است؟
از بعد از فروپاشی شوروری دو مشی فکری در روسیه به وجود آمد. نهضت اوراسیا و حرکت سیاسی آتلانتیستها دو خط فکری در روسیه به شمار میرفتند. آتلانتیستها؛ جریانهای غربگرا بودند. این افراد معتقد بودند روسیه برای توسعه و تعامل با دنیا باید به سبک و سیاق غربیها درآید. آتلانتیستها به طور کامل وابسته و رها شده در دامن غربیها بودند. گروه نهضت اوراسیا به دو دسته تقسیم میشدند، دسته نخست؛ افراطیها اوراسیایی، و دسته دوم معتدلهای اوراسیایی بودند. افراطیهای اوراسیایی؛ معتقد بودند که غرب با ما دشمن است و با فروپاشی و پایان ظاهری جنگ سرد اتفاق خاصی نیفتاده است. این دسته از افراد همچنین معتقد بودند که دژها و سنگرهای نرمافزاری و سختافزاری را باید در مقابل غرب حفظ کنیم به این دلیل که چیزی از دشمنی غرب با روسیه کم نشده است.
اوراسیاییهای دیگر معتدلها بودند. آنان معتقد بودند که این حرف درست است، غربی با ما دشمن هستند، اما در تعامل با دنیا نمیتوان نقش غرب را نادیده گرفت و باید با آنان سازش کرد. همان حالتی که اصلاحطلبان داخلی دارند. برخی از اصلاحطلبان داخلی نیز معتقدند که غرب مقدس و خوب نیست، اما باید با آنان زندگی کرد. این جریان فکری در روسیه از قبل از فروپاشی وجود داشت. اما در این 25 سال بعد از فروپاشی کم کم اوراسیاییهای افراطی توانستند تا گروه دوم را به این نتیجه برسانند که اگر ما در مقابل غرب کاملا دست بسته هم باشیم، غرب دشمنی با ما را کنار نخواهد گذاشت. اکنون هیچ آتلانتیستی در روسیه جرأت دفاع از همکاری با غرب را ندارد.
با توجه به اینکه در زمان ریاست جمهوری دمیتری مدودف سیاست غربگرای روسیه تقویت شده بود و مدودف یک سیاستمدار غربگرا بود، اما بعد از مدتی او از پست نخستوزیری استعفا داد، برخی از تحلیلگران اعتقاد دارند که اختلاف نظر میان این دو سیاستمدار سبب این استعفا شده است، تحلیل شما از استعفای مدودف از پست نخستوزیری در سال 1398 چیست؟
اقای مدودف، سرباز اقای پوتین است. در مقطعی که ایجاب میکرد تا بازسازی روابط با غرب صورت بگیرد، پوتین او را جلو انداخت. در آن سالها او چهره نظام روسیه شد تا بازسازی ارتباط با غرب را انجام دهد. در موضوع سپر دفاع موشکی که مشخص شد تعامل با غرب امکان ندارد، همان آقای مدودف از رسانهها روسی برای تهدید غرب اعلام کرد که ما در کالینگراد موشکهای بالستیک کوتاه برد «اسکندر ام» را مستقر میکنیم. برخی از تحلیلگران در آن زمان میگفتند، ممکن است که میان مدودف و پوتین اختلاف به وجود آید. به این دلیل که مدودف طرف غربیهاست. اما در عمل مشخص شد که واقعیت چیز دیگری است و اختلافی میان این دو سیاستمدار روسی وجود ندارد. به نظر میرسد که در تمام مراحل ریاست جمهوری و بعد از آن مدودف با پوتین هماهنگ بوده است.
در طول دوران نخستوزیری مدودف طرفداران اورسیای افراطی میگفتند که مدودف بهزودی برداشته خواهد شد. اما با توجه به اینکه پس استعفای مدودف از پست نخست وزیر پوتین او را به سمت معاون شورای امنیت روسیه گذاشت، همه این تحلیلها درباره اختلاف میان این دو پایان یافت. پوتین هوای نیروهایی که به او وفادار هستند را دارد و اینگونه نیست که آنان را در مدت کم جابجا کند. اگر مدودف با رییس جمهوری کنونی روسیه مشکل داشت، پوتین میتوانست او را از صحنه سیاسی روسیه کنار بگذارد تا به طور کامل از این صحنه حذف شود. پوتین نیروهایش را تا زمانی که با او هماهنگ باشد جابجا نخواهد کرد. بنابراین، من اعتقادی ندارم که مدودف رویکرد متفاوتی از پوتین داشته باشد. اخیرا در گفتوگویی مدودف اعلام کرد که ما اشتباه کردیم، به غرب اعتماد کردیم و به سمت آنان رفتیم. چنین بیانی از آقای مدودف بعید بود. آنها بعد از 25 سال به بیان حضرت امام(ره) درباره اعتماد نکردن به غرب و آمریکا رسیدند.
با توجه به اینکه بعد از جنگ سرد بحران اوکراین جدیترین و طولانیترین جنگ روسیه تا کنون است و سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه اعلام کرده است که ما به طور عمد سرعت جنگ در اوکراین را کم کردهایم تا تعداد افراد کمتری در آنجا کشته شوند، با توجه به این موضوع دکترین روسیه در این جنگ را چطور ارزیابی میکنید؟
روسیه با جنگ به اوکراین قصد دارد با تا یکپارچگی کشورهای سی.آی.اس(کشورهای استقلال یافته از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق)، را تضمین کند. روسیه با حمله به اوکراین تلاش میکند تا به این کشورها بفهماند که آنان دارای منافع مشترک هستند. برداشتن آقای زلنیسکی یکی از رویکردهای روسیه است. روسیه تلاش میکند، در اوکراین جریانی را روی کار آورد تا برای کشورهای اروپایی و آمریکا و صهیونیستی جاسوسی نکند. سیاست روسیه این است که با کمترین تخریب و کشتار به اهداف خود برسد. اخیرا یکی از سناتورهای آمریکایی اذعان کرده است که روسها تعداد کمی از افراد و مراکز اوکراین را مورد هدف قرار دادهاند. پیوند اوکراین و روسیه بسیار قدیمی است. زمانیکه من در اوکراین سفیر بودم اگر به یک نفر در روسیه میگفتیم که شما در آینده با اوکراین جنگ خواهید کرد، خندهاش میگرفت، چرا که این دو کشور بسیار به یکدیگر نزدیک بودند. بنابراین، با توجه به پیوند قدیمی این دو کشور روسیه تلاش میکند تا در این جنگ کمترین آسیب را به اوکراین وارد کند. اگر در حال حاضر به روسیه سفر کنید مردمان آنجا جنگ را حس نمیکنند. آنهایی که قصد داشتند تا روسیه را به بحران بکشانند، به انرژی زمستان محتاج شدهاند. در حال حاضر کشورهای اروپایی در حال جمعآوری هیزم برای زمستان گذرانی هستند. اروپا با بحران وحشتناکی در زمستان روبرو است.
بعد از حمله روسیه به اوکراین و اعلام موضع رژیم صهیونیستی در حمایت از اوکراین و اعزام نیرو به این کشور، روسیه اعلام کرد که فعالیتهای آژانس یهود در این کشور را به حالت تعلیق در میآورد، سابقه روابط میان روسیه و آژانس یهود به چه زمانی برمیگردد و این آژانس در مناسبات سیاسی و اقتصادی روسیه چه جایگاهی دارد؟
روابط میان روسیه و یهود پیچیده است. شاید در تاریخ قومی به اندازه روسها از یهودیها بیزار نباشند. تاکید میکنم که روسها نه تنها از صهیونیستها، بلکه از یهود بیزار هستند. به طور مثال ما ایرانیها مخالف صهیونیسم هستیم، اما برای اتباع یهودی احترام قائل هستیم مانند سایر اقلیتهای مذهبی که به راحتی در ایران زندگی میکنند. مشکل میان روسها و یهودها به زمان تزارها برمیگردد. در حذف تزارها یهودیان نقش زیادی داشتند. روسها در بروز و ظهور کمونیسم یهودیان را مقصر میدانند. روسهایی که مخالف حکومت وقت شوروی بودند، از یهودیان نیز کینه به دل داشتند. گاهی برای برخی از یهودیان به اسرائیل فرستاده میشدند، آنان بعد از ورود به این ناحیه زمین را میبوسیدند و این موضوع برای روسها تحقیرآمیز بود.
بعد از فروپاشی شوروی، یهودیان و صهیونیستها همه ثروت و بانکها روسیه را در اختیار گرفتند. آنان حتی رسانههای روسی را نیز در اختیار گرفتند. یک کشوری در کشور دیگر اگر دارای اتباعی باشد برای کشور نخست نقطه قوت به حساب میآید. روسیه تصور میکرد که در اسرائیل یهودی روستبار در در آنجا زندگی میکنند. زبان دوم مردم اسرائیل روسی است. جنگ اوکراین نشان داد که یهودیان روستبار در اسرائیل بیشتر از روسیه سرمایه اوکراین هستند.
صهیونیستها در مناسبت روسیه به چه میزان تاثیر گذار بودند؟
واقعیت این است که کم صهیونیستها هم خطرناک است. 70 درصد از رسانهها روسی در اختیار یهودیان است. وقتی صحبت از مدیریت یهود بر رسانهها روسی میشود، منظور این است که این رسانهها بر ضد پوتین صحبت میکنند. برخی از رسانهها زرد و بیصلاحیت در ایران مقالاتی را ترجمه میکنند که به وسیله یهودیان روسیه انتشار داده شده است، این رسانهها از قول روسیه مواضعی را بیان میکنند. این در حالیست که روسیه برخی از مواضع را ندارد، بلکه این موضع رسانههایی است که ضد پوتین و مردم روسیه است و اهداف صهیونیستی خود را دنبال میکند. یهود بر ثروت و افکار عمومی در روسیه دست گذاشته و این نهادها را برای پیشبرد اهداف خود بهکار گرفته است. با اینکه بسیاری از مردم روسیه از یهودیها و صهیونیستها متنفر هستند، اما برای آنکه از کار اخراج نشوند، در مجامع عمومی از این موضوع صحبتی نمیکنند.
سیاست خارجی روسیه را بعد از این بحران چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من در سیاست خارجی روسها بر خلاف تصور عمومی سادهانگاریهایی وجود دارد که سبب میشود گاهی فریب بخورد. روسیه در باره اعتماد به غرب دچار سادهانگاری و اشتباه شد. به نظر میرسد که مقامات روسی برای جبران این اشتباه در تلاش است. اخیر سوریه به سمت جنگندههای اسرائیلی با موشکهای روسیه شکلیک کرده است. بنابراین، به نظر میرسد که روسیه سیاستهای خود نسبت به اسرائیل را تغییر داده است و این جنگ سبب شد تا این کشور نسبت به خطر صهیونیسم جهانی هوشیار شود. بنابراین در آینده شاهد تعدیل سیاستها روسیه نسبت به اسرئیل خواهیم بود.
به نظر شما جنگ اوکراین تله آمریکا برای تضعیف روسیه بود، یا به گفته برخی از کارشناسان هزینه کردن رژیم صهیونیستی برای این بحران بود؟
در اینکه هدف آمریکا از تحریک روسیه برای حمله به اوکراین تضعیف روسیه تا سر حد تجزیه مجدد بود، شکی نیست. اما در این بحران، روسیه خوب عمل کرد. این کشور توانست تا کشورهای دیگر را وادار کند که نفت روسیه را با روبل خریداری کنند. این اقدام باعث شد تا غربیها با بحران روبرو شوند. غربیها انتظار داشتند که بعد از ترک روسیه و تحریم این کشور روسیه با سهم دادن به این کشورها از آنان درخواست کند تا بمانند. روسها غرب را دچار چالش کردند. آنچه آمریکا قرار بود در این تله بر سر روسیه آورد بر سر همپیمانان خود آورد. کشورهای اروپایی نیز نسبت به سیاستها آمریکا انتقاد میکنند. امروز نه تنها اروپاییان، بلکه عربستان و دیگر کشورها معتقد هستند که آمریکا قابل اعتماد نیست. این کشورها دلیل بیاعتمادی به آمریکا را چنین بیان میکنند که ایالات متحده سناریو میسازد و خودش از دور نگاه میکند. سر موضوع اوکراین این سیاست آمریکا بیشتر از گذشته مشخص شد. دولتها انتظار داشتند تا آمریکا خود را درگیر این جنگ کند، در حالیکه این کشور تنها اقدامی که برای اوکراین انجام داد ارسال تجیهیزات متوسط برای اوکراین بود. در حقیقت باید گفت که آمریکا همانطور که در آنالیز درباره مسائل ایران اشتباه کرد در مورد روسیه هم دچار ارزیابی غلطی شد.
درباره اسرائیل معتقدم که آمریکا این رژیم را هزینه نکرد. اسرائیلیها تصور میکردند که روسها در این جنگ به تله افتادهاند، بنابراین از این موضوع خوشحال شد و اعلام موضع کرد.
با توجه به اینکه پنتاگون اعلام کرده است که گزینه ارسال جنگنده به اوکراین، روی میز است، نظر شما درباره این موضوع چیست؟
آمریکا، ممکن است برای رفع بی آبرویی یا به اصطلاح برای حفظ پرستیژ از دست رفته خود، هر اقدامی را انجام دهد، اما تاثیر زیادی در آینده جنگ روسیه با اوکراین نخواهد داشت؛ چراکه آنقدر سیستمهای ضدهوایی روسیه قوی است که هر جنگندهای را به ورطه سقوط میکشاند. اما این موضوع از نظر عملیات روانی شاید برای آمریکا نوعی پرستیژ باشد.
با توجه به اینکه شما در زمان ریاست جمهوری مدودف در آنجا حضور داشتید و پرونده هستهای ایران همچنان باز بود، نگاه روسها به ایران چگونه بود؟ با توجه به اینکه قرار بود سامانه موشکی اس 300 را به ایران تحویل دهد که در آن زمان از تحویل این سامانهها به ایران خودداری کرد؟
در آن زمان ملاقات سفیرهای ایران پایین آمده بود. در آن زمان به بنده که عنوان سفیر را داشتم، در حد مدیرکل وقت ملاقات داده میشد. گرچه بارها با معاونان وزارت امور خارجه روسیه ملاقات کردم، اما این موضوع در فضای ارتباطات دوستانه با آنان بود. البته شاید روسیه بهترین برخورد را با دستگاه دیپلماسی ما در آن زمان داشت. کشورهای اروپایی با سفیران در حد رییس یک اداره برخورد میکردند. در کل ساختار و سیستم آن زمان به ایران گرایش داشت. اما خواستار حاکمیت روسیه در آن زمان این بود که سطح ارتباطات با ایران را در سطح پایین نگه دارد. در آن زمان روابط اقتصادی ما کم شد. و بدترین حالت آن در زمانی بود که آقای مدودف تصمیم گرفت تا سامانه اس 300 را به ایران تحویل ندهد. تحویل ندادن این سامانه هیچ مستمسک بینالمللی نداشت. تنها بهانه برای تحویل ندادن این سامانه این بود که از طرف روسها به غرب سیگنال فرستاده شود که ما با شما هماهنگ هستیم.
در آن زمان من را وزارت امور خارجه روسیه فرخواند و گفت ما نمیتوانیم بر طبق قطعنامه شورای امنیت این سامانهها را به شما تحویل دهیم. همان زمان این موضوع را رد کردم و گفتم شما به صورت فردی تصمیم گرفتید که از تحویل این سامانه امتناع کنید. به آنها گفتم که رییسجمهور شما در این باره کار اشتباهی انجام داده است. حتی به آنان عنوان کردم که شما یک همسایه محترم را به آمریکا میفروشید و این کار شما یک اشتباره تاریخی است. همچنین به آنان تاکید کردم که این اشتباه شما در کنار اشتباههای تاریخی قلمداد خواهد شد. البته تقریبا همه کارگزاران سطح پایینتر در روسیه از این موضوع ناراحت بودند، اما چون دستور رییسجمهور وقت بود چارهای جز اطاعت نداشتند. حتی در وزارت دفاع روسیه از این تصمیم ابراز دلخوری میکردند. در آن زمان شرایط ناخوشایند بود. اما موضوع حائز اهمیت این است که در بدعهدی روسها نسبت به ایران نباید همه تقصیرها را گردن روسها انداخت، گاهی موضعگیریهایی از سوی یک رییسجمهور در مجامع بینالمللی گرفته میشد و همان سبب میشد تا بهانه به دست غربیها داده شود. آمریکاییها جملهای دارند که درسآموز و عبرتآموز است. آنان میگویند که دشمنان باید از ما بترسند و دشمنان بیشتر.
شما در صحبتهای خود به کشورهای غربی اشاره زیادی دارید،غرب و کشورهای غربی به چه کشورهایی گفته میشود؟
غرب؛ یعنی نژاد انگلوساکسن که عمدتا ساکن آمریکا و انگلیس هستند. این دو کشور هنوز در توهمات قرن نوزدهم هستند. آمریکا یک کشور در حال نابودی است. این موضوعات را میتوان در صحبتهای اخیر ترامپ مشاهده کرد. سیاستمداران آمریکایی هنوز در خواب قدرت به سر میبرند. متاسفانه برخی از افراد در کشورهای خاورمیانه از جمله کشور ما نیز آنان را بزرگ جلوه میدهند. آمریکا یک کشور به زمین خورده است. در حال حاضر اگر این کشور قدرت چاپ دلار را نداشت، از داخل دچار فروپاشی شده بودند. مردم آمریکا به اندازهای که مصرف میکنند، تولید نمیکنند. در این کشور کارآفرینی زیادی وجود ندارد. اگر راهکاری وجود داشت که به آمریکاییها اجازه ضرب پول بدون پشتوانه را نمیداد، تورم این کشور را نابود کرده بود.
واقعیت اینکه همه غرب روبه سقوط است، اما بیش از همه آمریکا رو به افول گذاشته است. به نظر من چیز زیادی از آمریکا باقی نمانده است. آمریکا از نظر سیاسی و اقتصادی و نظامی رو به سقوط است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در باره جنگ اوکراین فرمودند «در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمیگرفتید، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ میشد.» تحلیل شما درباره پیشبینی ایشان در این باره چیست؟
مقام معظم رهبری در این باره هم حرف حقی را زدهاند، هم حمایت قاطع خود از اقدام روسیه را به پوتین اعلام کردند. ما ابتدا باید ایران را از نظر پوتین بررسی کنیم. گاهی فشارهای اقتصادی در داخل کشور سبب میشود تا برخی از افراد نگاه سطح پایین به کشور داشته باشند. این در حالیستکه برداشت پوتین از ایران، به عنوان کشوری است که نظم مطلوب غرب را خدشهدار کرده است. ایران از نظر روسها یعنی کشوری که زیر سلطه و زورگوییها امریکاییها و کشورهای غربی نرفته است. بنابراین، نگاه پوتین به ایران یک نگاه بلند مدت است. دیدار با رهبر معظم انقلاب برای پوتین حائز اهمیت بود به این دلیل که در این برهه از زمان هیچ کشوری به اندازه ایران با قاطعیت از سیاست روسیه در برابر اوکراین دفاع نکرد. نحوه دفاع آقا از پوتین بسیار هوشمندانه بود. ایشان به پوتین نگفتند که کار خوبی کردید که به اوکراین حمله کردید. به ایشان گفتند اگر نکرده حمله انجام نداده بودید به ضرر شما تمام میشد. من اگر جای اقای پوتین بودم از تعبیر آقا خوشحال میشدم.
تحلیل شما از آینده جنگ در اوکراین چیست؟ این موضوع ادامه دار خواهد بود یا در آیندهای نزدیک به پایان میرسد؟
به نظر بنده غربیها به آسانی موضوعی را رها نمیکنند. روسیه نیز همین دیدگاه را دارند. در جنگ دوم جهانی لنینگراد ۹۰۰ روز در محاصره آلمانها بود. مردم در آنجا غذا نداشتند. روسها وطن پرست و مقاوم هستند. این موضوع را در گذشته ثابت کردهاند. بنابراین، اگر غربیها تصور کنند که روسها جنگ را رها میکنند، دچار خطای محاسباتی شدهاند.
به نظر شما دامنه جنگ گستردهتر خواهد شد؟
به نظر بنده اگر کشوری در اروپا خود را بخواهد در گیر این جنگ کند، خود را در معرض نابودی قرار میدهند. به این دلیل که هر یک از کشورهای اروپایی بخواهند در این جنگ وارد شود، از بین خواهد رفت. در روزهای نخست جنگ سارکوزی در مصاحبهای خود را از این نزاع دور کرد و در عمل تسلیم شد. از قدیم میگفتند که تفکر روسی این است که مورچه را با چکش میکشد. این ضربالمثل به این معناست که روسها واکنشهای سخت نشان میدهند. بنابراین، کشورهای اروپایی عاقلتر از این هستند که هر چه آمریکاییها آنها را تهدید کنند، وارد جنگ با روسیه نشوند.
نگاه روسیه بعد از بحران اوکراین نسبت به برجام چه خواهد بود؟ همچنین نگاه منطقهای این کشور را چطور ارزیابی میکنید، با توجه به اینکه به نظر میرسد روسها از غرب ناامید شدهاند و نگاه منطقهای و شرقی خود را بیشتر دنبال می کنند؟
از بعد از اینکه روسها متوجه شدند که نگاه غرب در جهت جذب روسیه نیست و آنها به منحدم شدن روسیه فکر میکنند، دیگر نیازی ندارند که اعتماد غربیها را جلب کنند. اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات برجامی در سازمان انرژی اتمی از نمایندگان ایران نسبت به موضوع هستهای کشورمان قویتر دفاع میکرد. در مصاحبهها اقای لاوروف هم دیدیم که موضع خیلی خوبی در باره موضوعات هستهای اتخاذ شد. در حال حاضر روسیه طعم تحریم را چشیده است، بنابراین، ایران را درک میکند و برخی از مواقع مسائل را بهتر تحلیل میکند. در گذشته آنها میگفتند که آمریکاییها را تحویل بگیرید و به آنها بیمحلی نکنید. روسها در گذشته مقامات ایران را ترغیب میکردند تا در مذاکرات هستهای با آمریکاییها نشستهای دو جانبه برقرار کنید. گروسها معتقد بودند که اهمیت ندادن مقامات ایرانی به آمریکاییها سبب تحقیر آنها میشود. روسها تلاش داشتند تا ایران را وادار به نرمش در برابر آمریکا کنند. روسها اکنون که طعم تحریم را حس کردهاند، ایران را درک میکنند.
با توجه به اینکه آمریکا تحرکاتی در تایوان داشته است، نزدیکی روابط میان روسیه و چین را چطور ارزیابی میکنید؟
تحرکات اخیر آمریکا در تایوان سبب شد تا چین و روسیه به یکدیگر نزدیکتر شوند. در دنیا فقط ما و چین در کنار روسیه ایستادهایم. اما چین کشوری نیست که اگر جنگ در روسیه گسترش پیدا کند، کنار این کشور بایستد. چین نگاه اقتصادی به موضوعات دارد، بنابراین منافع اقتصادی خود را دنبال میکند.
با توجه به اعلام موضع رژیم صهیونیستی علیه روسیه در جنگ اوکراین، موضعگیری روسها در سوریه علیه این رژیم را چگونه ارزیابی میکنید؟
روسیه تا قبل از اعلام موضع اسرائیل، در سوریه داعش را علیه خود میدید. در واقع تا قبل از این اسرائیل برای این کشور تهدید به حساب نمیآمد. حتی در سوریه دیدیم که گاهی روسها میتوانستند دخالت کنند و به حملات علیه روسیه پاسخ دهند. اما به نظر میرسد که اسرائیل از این به بعد برای روسها مخاطره آمیز خواهد بود. این موضوع باعث میشود که موضع روسیه در حمایت از سوریه قویتر شود.
انتهای پیام/ص