در جنگ یمن به وضوح، ناکارآمدی سلاحها و نیز سامانههای پدافندی آمریکایی (مانند پاتریوت و تاد) مستقر در عربستان در برابر حملات انتقامجویانه ارتش یمن اثبات شد، علاوه بر آنکه عقبنشینی سریع آمریکا از افغانستان و انفعال در لیبی و سوریه همه مصداقهایی از افول قدرت آمریکا در عرصه نظامی جهان بود که روسها بخوبی آن را تماشا کردند.
با علم به این ناتوانی آمریکا بود که مسکو ایستادگی در برابر گسترش ناتو در مرزهای روسیه را برنامهریزی کرد. عملیات نظامی در اوکراین هر چند، محدود طراحی شد اما در اصل اقدام روسیه را میتوان گامی بزرگ برای سد کردن پیشروی مستمر ناتو به شرق ارزیابی کرد.
آمریکا در جهان امروز تنها ۲ ابزار فشار در اختیار دارد؛ اول دلار در عرصه اقتصادی و دوم پیمان ناتو در میدان نظامی اما هیچ کدام نمیتواند مانع افول سراسری آمریکا شود. در مقابل روسها در کنار قدرت اتمی، دارای توان گسترده تولید حاملهای انرژی هستند که از اورانیوم، زغال سنگ و چوب تا نفت و گاز را دربرمیگیرد. آمریکا برای اورانیوم و اروپا برای گاز روسیه جایگزینی ندارند.
با شعلهور شدن جنگ در اوکراین برای همیشه پیشروی ناتو به شرق متوقف شد و به علت اتمی بودن آمریکا و روسیه، احتمال نبرد میان آنها دور از انتظار است اما آیا سطح تنش میان مسکو و اعضای ناتو به صورت دیگری بروز یافته است؟ این بخش نیاز به بررسی عمیقتری دارد؛ ترور نافرجام «الکساندر دوگین» استاد فلسفه و بنیانگذار حزب اوراسیا در روسیه حاوی یک نکته بسیار مهم است؛ دوگین از نخستین استادان دانشگاه است که چندقطبی شدن جهان و پایان استیلای دلار و ناتو بر دنیا را تئوریزه کرده و معتقد است غرب باید قدرت را با تمدنهای اسلام، چین، اوراسیا و آمریکای لاتین تقسیم کند اما این تئوری هرگز مورد پسند غرب نیست و تقویت فاشیسم در اوکراین توسط ناتو دلیلی بر تلاش آنها برای جلوگیری از این تقسیم جهانی قدرت است.
نه ناتو به کریمه نیاز داشت و نه روسیه به دونباس اما نبرد ناهمگون آنها از مدتها قبل آغاز شده بود؛ گفتار رهبران غرب، تحریم شدید اقتصادی روسیه و نحوه تجهیز ارتش اوکراین توسط ناتو که بیشتر بر مبنای نبرد چریکی در حالتی فراگیر بود، از این راهبرد حکایت داشت. ناتو دوشپرتابهایی مانند استینگر، جاولین و NLAW و پهپادهای بیرقدار، سوئیچ بلید و گری ایگل در اختیار اوکراین قرار داد و قصد داشت آن کشور را صحنه نبرد نیابتی (Proxy War) علیه روسیه به سود خود کند.
واضح است هدف ناتو فرسوده کردن ارتش روسیه در باتلاق اوکراین است، به نحوی که با وارد کردن تلفات بسیار بالا به روسیه در جنگ زمینی موجب شود پوتین در سیاست داخلی عرصه را واگذار کند و توانی برای رویارویی با غرب در مسکو باقی نماند اما پوتین راهبرد روسیه را تغییر داد تا بتواند عناصر زمان، تلفات و هزینهها را به سود روسیه و به زیان غرب تغییر دهد. مؤلفههای این راهبرد به این شرح است.
الف) ارتش روسیه تلاش کرده به صورت نقطه به نقطه با موشکهای کروز کینژال خا 47 و کالیبر و... گردانهای آزوف و سختافزار سنگین ارتش اوکراین را هدف بگیرد تا آنها توان رزمی و انسانی خود را از دست بدهند.
ب) پوتین نیروی زمینی کشورش را تا حد امکان از جنگ دور نگه داشت و بیشتر از اعضای واگنر و نیروهای متحدش (چچنی، صرب، چینی، قزاق و مردان دونتسک و لوهانسک) در جنگ استفاده کرد.
پ) میدان جنگ از حالت فراگیر به فرسایشی تغییر کرد تا زمان به سود روسیه عمل کند، هر چند از سرعت پیشرویها کاسته میشود.
مسکو عجلهای برای اعلام پیروزی ندارد. تغییر میدان جنگ از فراگیر به فرسایشی سبب شد کارایی تاکتیکهای چریکی اوکراین از بین برود و تلفات روسیه بهسرعت کاهش یابد. به همین دلیل ناتو شروع به ارسال سلاحهای سنگین هیمارس، هویتزر 777، بالگردهای می 28 و جنگندههای سوخو 27 و میگ 29 به اوکراین کرد. هر چه میگذرد هزینه حمایت از زلنسکی برای غرب بیشتر میشود؛ همان آمریکا و اروپایی که باید هزینه انرژی و تورم بالا را هم تحمل کنند که پیامد آن فشارهای سیاسی داخلی است، آن هم بدون هیچ توجیه منطقی یا موفقیت میدانی.
همچنین حضور نیروهای واگنر- که مانند یک «ارتش مخفی» و البته بشدت کارآمد و جنگآزموده هستند- در اوکراین به سپر بلایی برای ارتش رسمی روسیه تبدیل شد. هرگز اسم و چهره نیروهای واگنر افشا نمیشود.
از سوی دیگر تلفات نیروهای متحدان غیرروس با مرگ نیروهای ارتش اصلی روسیه متفاوت است، چرا که خانواده آن داوطلبان در سیاست روسیه تاثیرگذار نیستند و فشاری بر کرملین وارد نمیآید. بنابراین در این راهبرد، هم عنصر زمان به نفع مسکو تغییر کرد و هم توان اصلی ارتش روسیه برای مقابله با ناتو حفظ شد. تا اینجا تغییر راهبرد جنگی پوتین به سود وی و به زیان ناتو تمام شد اما در مقابل غربیها چه کردند؟
اواسط ماه آگوست انفجارهای نامشخصی در انبار مهمات ارتش روسیه در روستای مایسکویه رخ داد، سپس انفجار دیگری در پایگاه هوایی گواردیسکویه در شمال سیمفروپل، مرکز کریمه اتفاق افتاد. ارتش روسیه در این پایگاه 2 اسکادران جنگنده سوخو ۲۷ و سوخو ۲۴ و سوخو ۲۵ داشت که همه نابود یا غیرقابل استفاده شدند. شدت خسارت وارد شده به این پایگاه در تصاویر ماهوارهای قبل و بعد از انفجارها آشکار است.
مقامات روس علت این انفجارها را مشکلات فنی یا خطای انسانی و اوکراینیها حمله پهپادی بیان کردند. علل دیگری هم بشدت مطرح است از جمله خیانت کارکنان در پایگاههای روسی که در ارتباط با کشورهای غربی هستند. چند ماه قبل در زمان غرق شدن رزمناو مسکوا هم فرضیههای متفاوتی از شلیک موشک پی360 و موشک هارپون تا استفاده از پهپاد و حتی احتمال حمله جنگندههای ناتو مطرح بود اما مسکوا داخل بندر بوده و بندر و خود ناو مجهز به انواع پدافندها و دفاع ضد موشکی بودند، بنابراین معقول نیست به این راحتی موشک به آن اصابت کرده باشد اما خیانت از داخل ناو همیشه محتمل است. بخش خطرناک ماجرا تلاش اوکراینیها برای آسیب زدن به نیروگاههای اتمی است. ترور داریا دوگین در داخل روسیه نشان داد از درون بهتر میتوان به مسکو ضربه زد تا از خطوط مقدم جنگ در اوکراین.
در سوی دیگر میدان روسیه به بهرهمند شدن از زمستان مانند یک نیروی قدرتمند نزدیک میشود؛ نیرویی که در کنار نیروی نظامی همواره پیروزی را برای روسها به ارمغان آورده است، مانند غلبه آنان بر مغولان، ناپلئون و هیتلر. اکنون هم مسکو از این نیرو برای فشار به غرب بهرهبرداری خواهد کرد تا دست از حمایت از نئونازیهای اوکراین بردارد.
در حقیقت، اروپا برای واردات گاز طبیعی و آمریکا برای خرید اورانیوم در مقیاس گسترده جایگزینی به جای روسیه ندارند و زمینههای همکاریهای فنی غرب و مسکو (مثلا در ارسال محموله به ایستگاه فضایی آلفا) براحتی قابل تغییر نیست.
بدترین بخش آوار درگیری میان آمریکا و روسیه بر سر اتحادیه اروپایی و انگلیس فرود میآید که از نظر فناوری و علمی به آمریکا وابستهاند اما از لحاظ انرژی بشدت نیازمند روسیه هستند. در اصل این اروپاست که از نبرد میان واشنگتن و مسکو آسیب میبیند.
«روسیه سال ۲۰۲۱ پنجمین شریک اقتصادی اتحادیه اروپایی در واردات کالا از ۲۷ کشور این اتحادیه و سومین شریک تجاری آن در صدور کالا به اعضای اتحادیه اروپایی بود. میزان صادرات اتحادیه اروپایی به روسیه سال گذشته ۸۹ میلیارد یورو و میزان واردات از همین کشور ۱۵۸ میلیارد یورو بوده است».
نکته مهم این است که روسیه برخلاف پروپاگاندای غرب از صادرات انرژی به اروپا هرگز به عنوان سلاحی برای پیروزی بر ناتو استفاده نمیکند به این علت که یقین دارد میتواند فاشیستهای اوکراینی را کاملا سرکوب کند و قصد دارد برای زمان بعد از پیروزی در اوکراین بازار صادراتی خود را در اروپا تضمین کند و تا زمان تحقق صادرات گاز از خط لوله «نورد استریم 2»، فشار به اروپا حفظ شود. برعکس خواست آمریکا این است که این پروژه به ثمر ننشیند و دیگر کشورها جایگزین روسیه شوند.
آمریکا و اروپا به دست خود موجب بالا رفتن قیمت انرژی نسبت به سال قبل شدند که زیان خود و سود روسیه را به دنبال داشته است، در نتیجه هر روز بهتر میتوان دید که پوتین بخوبی از ۲ عنصر زمان و هزینه برای غلبه روسیه بر ناتو استفاده میکند.
محمدپارسا نجفی