به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ر کنا، مرجان همایونی در صفحه حوادث روزنامه ایران نوشت : ۱۲ روز پس از قتل رئیس اسبق سازمان پزشکی قانونی کشور مقابل خانهاش راز این جنایت در حالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی فاش شد که قاتل مدعی است در ازای دریافت ۵۰ میلیون تومان و یک خودرو از سوی مردی اجیر شده بود.
صبح یکشنبه ۳۰ مرداد امسال نگهبان کوچه یکم خیابان ایران زمین در شهرک غرب با پلیس تماس گرفت و گفت: صبح امروز برای آبیاری درختان خانه دکتر علی محفوظی، رئیس سابق پزشکی قانونی کشور رفته بودم. وقتی در خانهاش بودم دکتر از خانه خارج شد تا به محل کارش برود اما چند لحظه بعد از کوچه صدای شلیک دو گلوله شنیدم وقتی بیرون دویدم دکتر غرق در خون روی زمین افتاده بود و مرد جوانی که صورتش را با ماسک سیاه و کلاه پوشانده بود اسلحه به دست متواری شد.
به دنبال این جنایت به دستور سرپرست دادسرای امور جنایی تهران و رئیس پلیس آگاهی پایتخت رسیدگی ویژه به این پرونده آغاز شد.
در نخستین گام؛ دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت مورد بازبینی قرار گرفت. گرچه عامل یا عاملان جنایت هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاشته بودند اما کارآگاهان جنایی روی فرضیههای متفاوتی متمرکز شدند. در یکی از شاخهها، به سراغ افرادی رفتند که با مقتول اختلاف داشته و در این میان به مهران، سرپرست یکی از پروژههایی رسیدند که مقتول مدیریت آن را به عهده داشت.
مهران، سال گذشته به خاطر اختلافات مالی که با دکتر داشت از این پروژه اخراج شده بود. بنابراین تحقیقات روی او متمرکز شد. در ادامه مشخص شد که وی چندین بار دکتر را تهدید کرده است. با کنار هم قرار دادن مدارک و شواهد پلیسی، مهران بازداشت و تحقیقات از او صورت گرفت.
وی در تحقیقات اولیه منکر ماجرا بود اما با گذشت یک هفته از دستگیری، بالاخره لب به اعتراف گشود: «مدتها بود که مقتول را میشناختم و باهم کار میکردیم. اما در یکی از پروژهها با دکتر به اختلاف برخوردیم و همین مسئله باعث اخراج من به دستور دکتر شد. بعد از آن هم مجبور شدم آپارتمانی را که در اختیارم بود تحویل دهم. همه این کارها باعث شد کینه او را به دل بگیرم و به فکر انتقام بیفتم.»
او ادامه داد: به همین دلیل موضوع را با دو نفر از همشهریهایم در میان گذاشتم و آنها هم پذیرفتند در ازای مبلغی پول نقشهای را که در سر داشتم اجرا کنند.
بدین ترتیب کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی وارد عمل شده و مخفیگاه دو متهم اجیر شده به نام حامد و شاهین را در اطراف تهران و یکی از شهرستانهای غربی کشور شناسایی کردند.
سردار حسین رحیمی رئیس پلیس پایتخت با اشاره به دستگیری سه نفر در رابطه با وقوع این قتل گفت: دو نفر از عاملان این جنایت در شهرهای تهران و ملارد دستگیر شدند. فرد دیگری که ضارب بود نیز به یکی استانهای غربی کشور متواری و مخفی شده بود که او نیز با تحقیقات پلیس شناسایی و دستگیر شد. این افراد علت و انگیزه خود را اختلافات مالی با مقتول عنوان کردند.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ نیز گفت: متهمان پس از انتقال به اداره آگاهی به قتل اعتراف کرده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
حامد، همان مرد جوانی است که با ماسک مشکی و کلاه ساعت ۷ صبح مقابل خانه رئیس سابق پزشکی قانونی کشور رفت و با شلیک دو تیر، او را به کام مرگ کشاند. مرد جوانی که اهل و ساکن یکی از شهرستانهای غربی کشور است.
از کی تصمیم به قتل گرفتید؟
یک ماه قبل بود که مهران موضوع را به من و شاهین گفت. اوایل قبول نمیکردیم، کار خلاف میکردیم اما آدمکش نبودیم. اما مشکلات مالی و بیکاری علتی شد که در نهایت پیشنهاد مهران را قبول کردیم و شاهین اسلحه کلتی را تهیه کرد.
مقتول را چطور میشناختید؟
مهران تمام اطلاعات دکتر را داده بود. از عکسش گرفته تا آدرس و زمان رفت و آمدهایش. به تهران آمدم و روز حادثه شاهین مرا تا میدان آزادی رساند. بعد از اینکه از ماشین پیاده شدم با خودروهای عبوری خودم را به خیابان ایران زمین رسانده و در کمین دکتر ماندم. به محض اینکه در را باز کرد و بیرون آمد از فرصت استفاده کرده و قبل از اینکه راننده شخصی او بیاید، دو تیر شلیک کردم.
بعد از قتل چه کردید؟
پای پیاده فرار کردم و با مهران و شاهین تماس گرفتم. به مهران گفتم کار تمام شد و از شاهین هم خواستم همان جایی که در میدان آزادی مرا پیاده کرده سوار کند. بعد هم به شهرستان رفتم و از این موضوع به کسی چیزی نگفتم.
برای این کار قرار بود چقدر بگیرید؟
۵۰ میلیون تومان علیالحساب با یک خودروی پراید گرفته بودم. باقی پول هم قرار شد بعد از اجرای نقشه پرداخت شود.
با مهران چطور آشنا شدی؟
مهران و شاهین هر دو همولایتیام بودند و مدت زیادی بود که آنها را میشناختم.
فکر میکردی دستگیر شوید؟
حتی اگر یک درصد هم احتمال میدادیم دستگیر شویم، دست به این کار نمیزدیم. ما نقشه را خیلی حرفهای اجرا کردیم و هیچ ردی از خودمان به جا نگذاشته بودیم، فکرش را نمیکردیم به این زودی دستگیر شویم.