به گزارش اقتصاد آنلاین، بخشی از ترسهای کودکانه هستند، که قطعا بزرگ ترها به این ترسها میخندند، شاید شما هم به آن خندیده باشید، اما این خنده نشان از فراموشی دوران کودکی و تخیلات کودکانه دارد. زمانی که موقع خواب هر وسیله خانه شکل یک حیوان درنده یا هیولا میشد، هر تکان و صدا از پنجره نشان از آمدن دزد یا در زدن هیالو یا جادوگر داشت. البته شاید عدهای این ترس را تجربه نکرده باشند که این نشان از مدیریت و آگاهی صحیح پدر و مادرشان دارد، اما اغلب افراد این تخیلات را در دوران کودکی پرورش داده و خیلی چیزها از حیوانات و حشرات تا اشیاء، اشکال و تصاویر فیلم و سریال و عکسها باعث ترسشان شده است.
گاه پیش میآید این ترسها در کودکی تشدید شده و به یک اختلال تبدیل میشود، اینطور است که میبینیم برخی بزرگسالان از یک مورد خاص مثل یک وسیله، یک شی، یک حیوان، حشره، جنازه، ارتفاع یا هر چیز دیگری میترسند و مجبور میشوند برای درمان این فوبیا، اقدام کنند یا تا آخر عمر با این ترس زندگی کنند.
حال تصور میکنید والدین برای مدیریت ترسهای کودکانه که با تخیلات بچهها عجین شده است، چطور میتوانند رفتار صحیح داشته باشند که هم به ترس بچهها دامن نزنند و هم باعث رفع این ترس در آنها شوند و حتی چطور از شکل گرفتن آن میتوانند جلوگیری کنند.
گاه پیش میآید که والدین برای آرام کردن لحظهای بچهها یا جلب توجهشان، آنها را از موجودات خاص مثل حیواناتی، چون سگ و گربه، حشرات، هیولا یا افراد خاص در آشنا و غریبهها میترسانند، اما غافل هستند که این ترس در ناخودآگاه بچهها تا بزرگسالی خواهد ماند. کودک، چون فرقی بین خیال و واقعیت نمیداند، ترساندن یا آگاهی دادن به او درباره بچه دزد یا هر چیز دیگری تنها باعث وحشت و ترس شدید و اضطراب و عدم اطمینان او میشود. دکتر «ماندانا اکبری نژاد»؛ مشاور و روانشناس کودک و نوجوان درباره ترس در کودکان میگوید: «کودکی که از سگ میترسد تا بزرگسالی این ترس در وجودش باقی خواهد ماند یا در تاریکی نمیتواند بیرون از منزل برود یا داخل اتاق خواب خود بخوابد. اینطور است که شاهدیم خیلی بچهها در سنین بالای ده سال به تنهایی نمیخوابند و حتما باید برق اتاقشان روشن باشد، یکی از والدین نزد آنها بخوابد یا در کنار پدر و مادرشان بخوابند.
راهکار این است که برای جلب توجه بچهها از روشهای دیگری استفاده کنید و سعی کنید آنها را از افراد یا حیوانات نترسانید، بلکه احتیاط در برقراری ارتباط را به آنها آموزش دهید.»
برخی پدر و مادرها اجازه نمیدهند بچهها درباره ترس هایشان صحبت کنند، به همین خاطر این مسائل مسکوت میماند و در تخیلات و ناخودآگاه بچهها تبدیل به غولهای هیجانی منفی بزرگ میشود. چه باید کرد؟ دکتر اکبری نژاد میگوید: «پدر و مادر باید اجازه دهند، بچهها درباره تخیلات و ذهنیت هایشان صحبت کنند، از ترس هایشان بگویند، حتی اگر خنده دار باشد. به این مثال توجه کنید:
ـ مامان من میترسم... ـ از چی میترسی عزیزم؟ ـ از مومو؟ ـ مومو چه شکلیه عزیزم؟ بیا عکسشو با هم بکشیم.
ـ اها این خانومه مومو هست، به نظرم لازمه یک کم به موهاش و سرو وضعش برسیم. نظرت چیه موهاشو کوتاه کنیم؟ لباس قشنگ تنش کنیم؟ بیا با هم درستش کنیم.
گاه لازم است ترسهای بچهها را روی کاغذ نقاشی کنید. زمانی که درباره اش صحبت میکنند. از آنها بخواهید که شکل ترس هایشان را بکشند و بعد به آن یک شکل با مزه و خنده دار بدهید.
مثلا فرزند شما از جادوگر در یک سریال میترسد، شکل آن را با هم بکشید، قدری روی سرو وضعش کار کنید و لباس هایش را مرتب کنید یا رنگ بزنید، بعد هم به فرزندتان بگویید که حالا این جادوگر از ما تشکر میکند که به او رسیدیم و نجاتش دادیم.
مثال دیگر فرزند شما میگوید که از دزد میترسد. شما هم به او بگویید که بیایید دزد را نقاشی کنیم. بعد به او بگویید که «دزد از کجا به خانه ما میآید؟ او هم به طور مثال میگوید: «از پنجره». بعد از او سوال کنید: «حال اگر دزد از پنجره بیاید، ما چه کار میتوانیم بکنیم؟» فرزندتان هم میگوید: «زیر نردبان خانه سوزن میریزیم تا دزد پایش روی سوزنها برود و به زمین بخورد، بعد هم فرار کند. یا اینکه میگوید برق به درب اتاق وصل میکنیم تا وقتی دست به دستگیره زد، برق او را بگیرد» بعد هم شما به او میگویید که حالا بیا، اینها را نقاشی کنیم. اینها بخشی از تخیلات بچهها است که با ترس آمیخته شده، اما اگر قالب طنز به خود بگیرد، درجه هیجان منفی اش کاهش پیدا میکند»
نکته آموزشی اینجا این است که به همراه فرزندانتان، ترسهای آنها را روی کاغذ بیاورید و نقاشی کنید و با کمک هم آن را تبدیل به یک موضوع خنده دار کنید، همین باعث میشود که وقتی آن تصویر یا نگرانی به ذهن او برسد، همراهش قصههای خنده دار ما هم ضمیمه شده و در ذهنش بالا بیاید و بار هیجانی ترس او کاهش پیدا کند.
نکته دیگر، بدتر از بی تفاوتی به احساس ترس کودکتان، پاسخ غلط به او است. دکتر اکبری نژاد در این خصوص میگوید: «این جمله: «دیگه نمیخوام چیزی درباره جادوگر یا دزد بشنوم!» را به فرزندتان نگویید. ترس از واکنش پدر و مادر، کودک را قطعا عذاب خواهد داد. در مقابل کودکی که میداند، میتواند آزادانه از احساسات خود بگوید، این پیام را از پدر و مادر میگیرد: «احساسات تو برای من مهم است، هر وقت خواستی من در کنارت هستم، تو برای من مهم هستی» در نتیجه توصیف احساسات، امکان صحبت درباره آن موقعیت و یافتن راه حل فراهم میشود.»
خیلی از ترسهای بچهها ناشی از ترسهای پدر و مادر هایشان است. مادرهای زیادی هستند که خودشان از حیوانات میترسند و همین ترس به فرزندانشان هم منتقل میشود.
دکتر اکبری نژاد میگوید: «چندی پیش مراجع بزرگسالی داشتم که میگفت فوبیای سوسک رهایش نمیکند و مدام احساس میکند که در زندگی و بدنش ساری و جاری است. وقتی او را روان درمانی کردیم، متوجه شدم که مادرش در دوران کودکی به شدت از سوسک میترسیده و حتی زمان جنینی هم چندین بار پیش آمده بوده که سوسک ببیند و بترسد، همین ترس به کودکش نیز منتقل و باعث فوبیای این دختر شده است.»
حال شاید پدر و مادری بگوید که وقتی از چیزی میترسند، چه کار باید بکنند؟ در بسیاری از اوقات بزرگسالها میتوانند ترس هایشان را کنترل کنند و بر آن سرپوش بگذارند، به طوری که بچهها متوجه آن نشوند و اگر هم این ترسها شدت زیاد دارد، لازم است که به متخصص مراجعه کنند تا ترس هایشان از هر چیزی کاهش پیدا کند.
مثال دیگر اگر یک زنبور وارد خانه شما شد، نگویید: «وای وای، زنبور آمد» این به کودک ترس از زنبور یا هر موجود دیگر را القا میکند و رابطه صحیح کودک با حیوانات و طبیعت را مختل میکند. بهتر است بگویید: «اخی چه زنبور زیبایی به خونه ما اومده، یا عجب کفش دوزک یا جیرجیرکی، اما خونش که اینجا نیست، اشتباهی از پنجره ما باز بوده، اومده. باید هدایتش کنیم بره بیرون، برسه به خونش».
گاه لازم است برای اثبات اینکه هیچ مورد ترسی در زمان تاریکی و شب وجود ندارد، ساعتی در رختخواب همراه فرزندتان باشید تا احساس امنیت بگیرد یا با هم زیر تخت یا کمد را وارسی کنید تا متوجه شود که چیزی برای ترسیدن نیست و یا اینکه یک شب خواب کوچک کنار تختش روشن بگذارید تا اتاقش کامل تاریک نباشد.
ترس از خدا مطلقا نباید برای بچهها ایجاد شود، سنین کودکی، زمان شناساندن زیبایی، عظمت و جلال خداوند است، هر تفکری که خدا را از بچهها بگیرد، به انسان و بشریت خیانت کرده است؛ بنابراین بهترین حالت این است که پدر و مادر در کودکی از مهربانی، رحمت و زیبایی خداوند بگویند، بچهها نباید از عتاب و خشم خداوند وحشت کنند. دکتر اکبرنژاد میگوید: «برخی والدین برای اینکه به اصطلاح خودشان فرزندانی مومن تربیت کنند، آنها را از خدا میترسانند، مثلا میگویند: «اگر به حرف پدر و مادرت گوش ندهی، خدا جهنم میبرت، آتیش تو دهنت میریزه یا میسوزونتت!»
بهتر است پدر و مادر با گفتن جملاتی مثل «نترس، شجاع باش، دیگه بزرگ شدی، برای تو زشته، بقیه میبینن و.» سعی در حذف ترس کودک نکنند. چرا که این جملات نه تنها مشکلی حل نمیکند بلکه خطر پاک کردن صورت مسئله را دارد. ترس کودک را اعم از اینکه به جا و درست یا نادرست و نابجا باشد، بپذیرید و در پی راه حلی برای درمان آن باشید. در صورتی که این ترس تبدیل به یک اختلالی شده باشد که باعث آزار او و شما شده، بهتر است از یک درمانگر کودک و نوجوان کمک بگیرید.
دیدن فیلمهای ترسناک بدون هیچ محدودیتی یا حضور در هر مکانی یا خواندن کتابهای ترسناک، میتواند در تشدید ترسهای فرزندتان اثرگذار باشد. حواستان به این نکات هست؟ مخصوصا که تابستان سرگرمی بسیاری از کودکان آپارتمان نشین تماشای انیمیشنها و فیلمها هست. روانشناس کودک در این خصوص میگوید: «شاید بهتر باشد در این زمینهها به والدین سختگیر تبدیل شویم و با وضع قوانینی محدود کننده و سفت و سخت، مانع پدید آمدن ترسهای ریشهای و ماندگار در او شویم. گاهی خواندن یک کتاب یا دیدن فیلمی ترسناک، جرقهای برای خیال پردازیهای گسترده و ترسناک در کودک است و به مرور نیز تشدید میشود. ممانعت و کنترل شما در این زمینه مانع بروز ترس در کودکتان شده و به او کمک میکند تا دوران خردسالی بدون ترسی را تجربه کند.»