در عملیات آفندی بیشتر از دستگاههای (پیآرسی۷۷) و به ندرت از دستگاههای (ویآرسی) استفاده میشد. بُرد این دستگاهها خیلی کم بود، طوری ساخته شده بود که ارتباط بین گردان و گروهانها را در آفند برقرار میکرد. همه این دستگاهها مکمل هم بودند.
نه؛ فاصله آبادان و ماهشهر حدود هشتاد کیلومتر بود. نمیشد این فاصله را سیمکشی کنیم؛ ولی ارتباط تلفنی و بیسیم میشد. میخواستم رمز کشف نشود. بیسیم رادیو رله، دستگاهی است که هیچکس به هیچ عنوان با هیچ وسیلهای نمیتواند آن را شنود و کشف کند.
اکیپهای تعمیر و نگهداری داشتم؛ زیرا هر لحظه ممکن بود اتصالی پیش بیاید، ارتباط (افام) قطع شود و دستگاه بیسیم از کار بیفتد.
در مخابرات بیسیمهایی داریم (پیامسی) که مخصوص دسته و گروههاست. بیسیمهایی هستند که بُردشان یک کیلومتر است. این مخصوص دستههاست. یک بیسیم هم داریم که به فاصله ۱۰کیلومتر بین گروهانها ارتباط برقرار میکند و یکی دیگر این بیسیمها با فاصله سه و نیم کیلومتر ارتباط بین گردانها را برقرار میکند. یک بیسیم و ارتباط مطمئن برای برقراری ارتباط بین فرمانده لشکر با بالادست و پاییندست هم در نظر گرفته بودم. یعنی ارتباط فرمانده لشکر را با فرمانده نیروی زمینی و ستاد نیروی زمینی و همچنین با واحدهای همجوار لشکر برقرارکرده بودم؛ مثل لشکر۹۲ خوزستان که در ارتباط بودیم.
اولویت ارتباط بیسیمی با فرماندهان تیپها و فرمانده لشکر بود که باید بین آنها ارتباط برقرارمیکردم؛ چون فرمانده لشکر هیچ وقت با فرمانده گردانها کاری ندارد.
گردان مخابرات یک گروهان دارد و این گروهان هم سه دسته دارد. هر دستهای به یک تیپ میرفت و موظف بود که ارتباط فرمانده تیپ را با رده پایین و بالا برقرار کند. ارتباط فرمانده تیپ و گردانهایش بهوسیله یک دستگاه بیسیم (پیآرسی ۷۷) بود. سازنده اصلی این بیسیم هم آلمانی بود.
۱۰کیلومتر بود و بهصورت کولهپشتی حمل میشد. کاری کردم که اگر فرمانده تیپ بخواهد با فرمانده دسته صحبت کند، میتواست؛ ولی هیچ احتیاجی نبود که فرمانده تیپ بخواهد با فرمانده دسته صحبت کند. ارتباطش فقط با فرمانده گردان بود. آنها هم وسایل ارتباط باسیم داشتند. در پدافند و درآفند با بیسیمهای (پیآرسی ۷۷) صحبت میکنند. البته بیسیمهای (ویآرسی) هم داریم که آنها روی ماشین نصب میشوند که مخصوص فرماندهان است. یک دستگاه بیسیم هم در هر تیپ داریم و هر تیپ هم سهگردان دارد. فرض کنید، تیپ یک، خط خود را بدهد به گردان. گردان هم یک خط به گروهان میدهد. علاوه بر بیسیم برای ارتباط، دستگاههایی با سیم یا تلفن هم داشتیم.
با پیک فوری پیامها را میرساندیم.
بله همینطور است.
بله، با کوچکترین اشتباه مخابراتی، اعصابی برای فرماندهان باقی نمیماند. موقعی که فرمانده لشکر آمد ماهشهر، گفتم: «با اعصابی راحت، میتوانید هر جا میخواهید تماس داشته باشید.»
مشکلات زیاد بود. فرض کنید، باید پیکی را به اهواز بفرستم تا نامههای طبقهبندیشده سری و محرمانهای برساند. ما مرکز پیامی در گردان داشتیم. نامههای مُهرشدهای که از مرکز نیروی زمینی یا از لشکر میآمد با نیروهای تایید صلاحیتشده، بر اساس آدرس تقسیمبندی میکردند و میفرستادند. فرض کنید یک نامه سری و خیلی ضروری را نمیشد با پیک بفرستیم. این را تلگرافچی میخواند. نامههایی هم داشتیم که از لشکر باید میرفت به اهواز، دزفول، تهران یا به لشکرهای دیگر. آنها را میفرستادیم به مرکز پیام تهران، آنها هم نامهها را به محل مورد نظر میفرستادند.