زهره نوروزپور: می گویند تیم بایدن همگی از مردان دیپلمات هستند کسانی که در کار خود حرفهای و کهنه کار به حساب می آیند. چینش کابینه بایدن نشان از آمادگی او برای تعامل با جهان و خصوصا با خاورمیانه و ایران دارد. دکتر رضا نصری حقوقدان بین المللی و کارشناس سیاست خارجی درباره چینش کابینه دولت تازه نفس جو بایدن به خبرآنلاین می گوید: «آمریکاییها خودشان اصطلاحی دارند که میگوید Personnel is policy. یعنی سیاستگذاری تابع پرسُنل یا اشخاص است! در این گزاره حقیقت مهمی نهفته است. اگر این اصل را بپذیریم، از ترکیب تیم سیاست خارجهٔ آقای بایدن اینطور به نظر میرسد که او مایل به احیای چندجانبهگرایی، ظرفیت اجماعسازی و قابلیت مذاکرهٔ ایالات متحده است تا هم آسیبهای دوران ترامپ را ترمیم کند و هم در رسیدگی به چالشهای پیشِ رو با کارآمدی بیشتری عمل کند. البته در ایران نگاه غالب در بسیاری از نهادها این است که سیاست خارجهٔ آمریکا از «پیش تعیینشده» است و در لایههای پنهان حاکمیت تدوین میشود. اما شخصاً معتقدم سیاست خارجهٔ آمریکا محصول تضارب آرا و رایزنیها میان چند نهاد - از جمله کاخ سفید، وزارت خارجه، شورای امنیت ملی، پنتاگون، وزارت دارایی و نهادهای امنیتی - است و با تغییر اشخاص کلیدی در این نهادها سیاست نیز دستخوش تغییرات عمدهای میشود. به همین خاطر هم میبینیم وقتی شخصی مثل رابرت مالی - که فرد معتدلی محسوب میشود - نامزد تصدی امور ایران در وزارت خارجه آمریکا میشود، لابیهای ایرانستیز و اشخاص تندرو در درون و خارج از حاکمیت به تکاپو میافتند تا از انتصاب او جلوگیری کنند. یعنی آنها واقف به نقش «افراد» در سیاست خارجه ایالات متحده هستند. ما در تاریخ چند دهه گذشتهٔ روابط ایران و آمریکا نیز بعضاً شاهد بودهایم چگونه یک مدیرکُل یا یک معاون در وزارت خارجه - مانند ریچارد پِرل یا جان بولتون - موفق شدهاند از آغاز یک روند تنشزدایی یا از تداوم یک معاهده جلوگیری کنند. پس ترکیب کابینه و اشخاص مهم هستند و لازم است این نکته در تعیین واکنش و سیاستگذاری در برابر تیم بایدن نیز لحاظ شود.»
مشروح این مصاحبه را درباره چینش کابینه بایدن و افراد مهم و تصمیم آنها درباره ایران را در ادامه می خوانیم:
چرا انقدر هیاهو برای رابرت مالی؟ آمدن او به جای ابرامز و هوک چه تاثیری در روند روابط ایران و امریکا خواهد گذاشت و چرا تام کاتن می گوید اگر او بیاید از خوش شانسی ایرانی هاست؟ لطفا از دستاوردهای او بگویید و اینکه اگر او تایید به این منصب شود ممکن است چه نوع سیاستی را در پیش بگیرد برخی می گویند او خلاف جهت سیاست اسرائیل است.
جدا از سوابق کاری و خانوادگی او - که به نوع خود در ساختار سیاسی آمریکا استثنائی است - رابرت مالی در مورد ایران یک رویکرد واقعبینانه و معتدلی دارد که موجب عصبانیت جریان ایران ستیز شده است. اول اینکه رابرت مالی معتقد است دولت بایدن نباید از آنچه جریان ایرانستیز «دستاورد فشار حداکثری» میخواند به مثابه «اهرم» مذاکراتی علیه ایران استفاده کند. او در مصاحبههای خود همواره تاکید کرده اگر تحریمهای ترامپ کارکرد «اهرم» داشت، خود ترامپ میتوانست از آن برای کسب امتیاز بیشتر از ایران بهرهبرداری کند! در نتیجه، حضور او در صحنهٔ تصمیمسازی، در عمل گفتمان «از دستاوردهای ترامپ استفاده کنید» را - که امثال تام کاتن به آن قائل هستند - به حاشیه میراند. از سوی دیگر، او استدلال میکند که دوران ترامپ ثابت کرده آمریکا همواره قادر است فشارهای سنگینی به صورت یکجانبه علیه کشورها اِعمال کند و معتقد است علم به این حقیقت خود «اهرمی» است که برای مذاکره کفایت میکند! یعنی حفظ تحریمهای کنونی را برای حفظ فشار به ایران لازم نمیداند و به نظر او صرف اینکه ایران بداند آمریکا همواره قادر به بازگرداندن تحریمهاست، خود یک اهرم موثر روانی است. نکته مهم دیگر اینکه رابرت مالی معتقد است مذاکره بر سر موضوع «فعالیتهای موشکی» و سیاستهای منطقهای ایران - که ورد زبان مقامات دولت ترامپ بود - نمیتواند بدون پرداختن به مقولهٔ وسیعتر و پیچیدهترِ «ساختار امنیتی منطقه» انجام پذیرد.
به عبارت دیگر، او باور دارد موضوع موشکی و سیاست منطقهای ایران مستقیم به مقوله پیچیده «توازن قدرت» در منطقه گره خورده است و از این رو موضوعی نیست که بشود در زمان کوتاهی حلوفصل کرد. او حتی در جایی میگوید حل مسئلهٔ سیاستهای منطقهای ایران و «توازن قدرت» در منطقه موضوعی نیست که بشود در دور اول ریاستجمهوری بایدن میسر باشد! به همین خاطر، او گروگان گرفتن برجام در ازای حل مسائل منطقه را واقعبینانه و به مصلحت نمیداند.
سوم اینکه نگاه رابرت مالی به مذاکره به مراتب متوازنتر و واقعبینانهتر از اسلاف اوست. او حتی در جایی میگوید اگر آمریکا بخواهد موضوعِ «بندهای غروب در برجام» را مطرح کند، باید حاضر باشد در ازای آن، مطالبات و شروط ایران - از جمله رفع تحریمهای اولیه - را نیز مورد بررسی قرار دهد! یعنی باور دارد آمریکا نمیتواند بدون دادن امتیازهای قابل ملاحظه، امتیازهای مهمی از ایران مطالبه کند. طبیعتاً این رویکرد با رویکرد امثال مایک پوموئو و برایان هوک که «شروط دوازدهگانه» به ایران «ابلاغ» میکردند بدون اینکه عاملیتی برای ایران قائل باشند بسیار متفاوت است.
سوابق خانوادگی او، سوابق کاری او در پروندهٔ اسرائیل و فلسطین و همچنین مواضع اخیرش در مورد جایگاه اسرائیل و عربستان سعودی در پرونده ایران نیز به نوع خود در صحنهٔ سیاسی آمریکا منحصربهفرد است. او اخیراً در یک نشست تخصصی گفته بود اسرائیل و عربستان سعودی در این دوراهی قرار گرفتهاند که باید تصمیم بگیرند میخواهند با دولت بایدن در پرونده برجام همراهی کنند یا اینکه فضا را برای بایدن «مسموم» سازند! در صحنهٔ سیاسی آمریکا این نوع نگاه و بیان - به ویژه در مورد اسرائیل - کمتر دیده میشود و به همین خاطر هم احتمال انتصاب او بسیاری از لابیهای تندروی طرفدار این دو رژیم را نگران کرده است.
>>>بیشتر بخوانید:
چرا آمدن رابرت مالی به کابینه بایدن بسیارمهم است وچرا کاتن گفتکه مقاماتایرانی احساس خوششانسی میکنند!؟
وقتی که واشنگتن سیگنال مثبت میدهد،اقدامات مجلس چه معنایی دارد؟
اظهارات بلینکن را در جلسه استماعی کنگره درباره ایران چه طور ارزیابی می کنید البته که او هنوز رای اعتماد را نگرفته است با اینحال برخی مواضع او را نرم توصیف کرده اند.
اظهارات نامزدهای تصدی پستهای وزارت در جلسات استماع مجلس سِنا معمولاً بسیار محتاطانه و «سیاستمدارانه» است. در این جلسات، نامزدها عمدتاً تلاش میکنند از یک سو رأی و حمایت سناتورها را جلب کنند و از سوی دیگر هیچیک از آنها را به مخالفت شدید یا «لج» نیندازند تا کسی با استفاده از ترفندهای آئیننامهای فرایند انتصاب آنها را دچار مشکل نکند یا به تأخیر نیندازد. به یاد داریم آقای پومپئو نیز بخاطر جلب حمایت برخی سناتورهای دموکرات در جلسهٔ استماع خود حتی منکر برنامهای از پیش تعیینشده برای خروج از برجام شده بود و مدعی بود سرنوشت برجام به پایبندی ایران بستگی دارد! در نتیجه، در تحلیل گفتهها و نتیجهگیری از اظهارات آنها در این جلسات لازم است کمی احتیاط به خرج داد.
آقای بلینکن هم در جلسهٔ استماع خود تلاش کرد موضعی در مورد ایران بیان نکند که برای امثال سناتور لندزی گراهام و تد کروز بیش از حد حساسیتبرانگیز باشد! به همین خاطر، وعده به همکاری با کنگره در امور ایران داد؛ در این راستا، حتی به قانون INARA (با ذکر برخی ملاحظات) اشاره کرد؛ و حتی دفاع خود از برجام را با توسل به ادبیات آنها توجیه کرد. نکته دیگری که در این جلسه قابل توجه بود این است که هر چقدر در فضای جلسهٔ استماع آقای پومپئو موضوع «ایران» غالب بود و اولویت داشت، در جلسهٔ استماع آقای بلینکن بیشتر به موضوع «چین» پرداخته شد. این خود نشان میدهد سناتورهای آمریکایی به چالشهای موجود با چین حساستر شدهاند و به گرایش دولت بایدن به تمرکز بر رقابت با چین - و احیای سیاست موسوم به «چرخش به آسیای شرقی» - نیز واقف هستند.
همچنین دیگر مقامات از جمل آستین رئیس پنتاگون که به نظر می رسد او به دنبال جنگ نیست بلکه اینطور که از اظهارات و بر می اید تنها نگرانی اش نفوذ ایران در منطقه است. این به چه معناست فکر می کنید او چه سیاستی را منطقه پیش خواهد گرفت.
اظهارات آقای آستین را هم باید در همان فضای جلسات استماع بررسی کرد. او در مورد شرط بازگشت به برجام همان اظهارات آقای بایدن و همکاران خود در تیم سیاست خارجه دولت را تکرار کرد، ضمن اینکه به دلیل «شخصیت نهادی» وزارت دفاع، با ادبیاتی غالباً «نظامی» از ایران یاد کرد.
وزیر خزانه داری نیز که از سوی کنگره رای اعتماد را گرفته برای لغو تحریم های ایران شرط گذاشت که از نظر برخی در داخل ایران زیاد خوشایند نبوده. تحلیل شما از اظهارات او چیست و او چقدر در سیاست وزارت خارجه و امنیت ملی درباره ایران دخیل است؟
به دلایل سیاسی و تبلیغاتی، دولت بایدن میخواهد نشان دهد قصد ندارد مانند ترامپ هر آنچه سلفاش انجام داده - بی قید و شرط - نابود کند. در واقع، میخواهد این تصویر را از خود نشان دهد که دولتی است بالغ و مدبر که از سیاستهای «مثبت» دولت قبل - ولو دولت منحوس ترامپ - به نفع مردمش استفاده خواهد کرد! در نتیجه، در مورد تحریمهای ترامپ علیه ایران نیز این گفتمان را پیش گرفته که قصد دارد تکتک آن تحریمها را بررسی کند و پس از ارزیابی تاثیر و ضرورت آنها، تصمیم بگیرد کدامیک را حفظ و کدامیک را ملغی خواهد کرد! طبیعتاً، اگر از الان بگوید میخواهد یکجا همه تحریمها را - بدون طی کردن یک فرایند سنجش و ارزیابی - بردارد، بلافاصله از یک سو به «نشان دادن ضعف» در قبال ایران و از سوی دیگر به تکرار منش ترامپ متهم خواهد شد. در نتیجه، مقامات ارشد دولت بایدن در تشریح موضع خود در قبال تحریمها، از ادبیاتی مانند آنچه وزیر دارایی اتخاذ کرد، استفاده کرده و خواهند کرد. به احتمال زیاد، پیش از لغو تحریمها و بازگشت به برجام نیز تلاش خواهند کرد اینگونه القا کنند که تصمیمشان به لغو تحریمها در پی یک فرایند دقیقِ ارزیابی و سنجس و بازنگری صورت گرفته است!
بحث مهمی که بسیار توجه رسانه های خبری داخلی و همچنین اسرائیلی ها را جلب کرد امدن مرد پشت پرده مذاکرات معروف به دیپلمات در سایه ویلیام برنز است . او کسی بوده که از دولت احمدی نژاد تا روحانی هدایت مذاکرات را به عهده داشته است و به طور مفصل در کتاب خود به این موضوع اشاره کرده. نشستن او در صندلی بزرگترین نهاد اطلاعاتی امریکا را چه طور ارزیابی می کنید.
سازمان سی.آی.ای یکی از نهادهایی است که در فرایند تصمیمسازی و سیاستگذاری در حوزه سیاست خارجه وزن سنگینی دارد. در نتیجه، انتصاب ویلیام برنز به این سمت از اهمیت ویژهای برخوردار است. به کتاب او اشاره کردید. او در این کتاب ایران را یک قدرت «غیرقابل اغماض» در منطقه میخواند و مینویسد آمریکا باید در نهایت یاد بگیرد با ایران «همزیستی» کند. استفاده از واژهٔ «همزیستی» بارِ مهمی دارد! در ضمن، او معتقد است معضلات و ناامنیهای خاورمیانه «مُسری» است و نزدیکی بیش از حد به منطقه را به زیان آمریکا میداند. او از مدافعان سیاست «چرخش به شرق» و تمرکز بر آسیای شرقی و مدیریت رقابت با چین - به عنوان یک اولویت سیاست خارجه - است. به همین خاطر، از واگذاری تدریجی مسائل منطقه به بازیگران بومی منطقه دفاع میکند.
آیا آمدن او صلح منطقه ای میان ایران و کشورهای خلیج فارس را هموار می کند؟ برخی می گویند او یکی از حامیان گفتگوی ایران با کشورهای عربی است خواهان صلح منطقه ای با این توازن که قدرت منطقه دست ایران و عربستان باشد. اساسا او در چنین جایگاهی هست که این اتفاق بیفتد؟
ویلیام برنز معتقد است دولتهای سُنی منطقه باید «سبک زندگی» خود را با «حقیقتِ ایرن» - به عنوان «کشوری که حتی با تعدیل سیاستهای انقلابی، یک قدرت غیرقابل اغماض خواهد ماند» - تنظیم کنند. اگر این نگاه او به ایران و منطقه در دولت بایدن غالب شود، چه بسا ایران بتواند با سهولت بیشتری طرح گفتگوی مستقیم با دولتهای حاشیه خلیج فارس را پیش ببرد. یعنی همان طرحی که ایران دستکم از سال ۲۰۱۹ تا کنون - تحت عنوان «طرح صلح هرمز» - به کررات روی میز قرار داده است.
جیک سالیوان نیز در اولین روز کاری خود درباره ایران نیز موضع خود را اعلام کرده است با توجه به اینکه او هم در جریان تنش و مذاکرات هسته ای برجام بوده است اظهارات او و روند سیاستی که در قبال ایران در پیش گرفته را چه طور ارزیابی می کنید.
جک سالیوان همان فرمول رئیس و همکاران خود را تکرار کرده است. یعنی بازگشت طرفین به برجام، سپس مبادرت به «مذاکرات متعاقب» میان تهران و واشنگتن - با نقشآفرینی کشورهای منطقه - در مورد برنامهٔ موشکی و سیاستهای منطقهای ایران! ایران نیز در مقابل این طرح - در قالب مقاله اخیر دکتر ظریف در نشریه «فارن افرز» - فرمول خود را بیان کرده است: یعنی لغو تحریمها، بررسی احتمال ورود آمریکا به برجام، سپس مذاکرات منطقهای با حضور ایران و کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس، بدون مداخلهٔ غرب و آمریکا!
>>> این مطالب را هم بخوانید:
مقاله ظریف در فارن افرز:پنجره فرصت برای دولت جدید آمریکا تا ابد باز نخواهد بود/ابتکار عمل صرفا بر عهده واشنگتن است
معمارهستهای و مرد مذاکرات پشتپرده به کابینه بایدن آمد؛همه چیز مهیای تغییر...
در چه صورت تحریمهای ایران لغو خواهد شد؟
با تعریف این تیم درمیابیم که همه چیز مهیای بازگشت آمریکا به برجام است. چه طور می توان این فرصت را تبدیل به تهدید نکرد؟ شما چه راهکاری پیشنهاد می دهید. به عنوان کسی که به خاطر دارم از اول مذاکرات درجریان بحث حقوقی برجام و توافق هسته ای ایران بوده اید و بسیار ملاحظات و تحقیق داشته اید در نهایت توافق و رابطه ایران و امریکا با توجه به اوضاع داخلی دو کشور را چه طور ارزیابی می کنید ایا می توان به اینده امیدوار و خوشبین بود؟
از بررسی مواضع تیم بایدن در مورد ایران در مجموع چند گزاره قابل استخراج است:
اول اینکه تیم بایدن قائل به حفظ دستاوردهای سیاست فشار حداکثری نیست و معتقد است اِعمال فشار بیش از حد، ایران را به مسابقهٔ «اهرمسازی» در حوزه هستهای و منطقهای خواهد انداخت و این وضعیت را مطلوبِ هیچیک از طرفین نمیداند.
دوم اینکه برخی از اعضای متنفذ تیم بایدن پرداختن به مسئلهٔ فعالیتهای موشکی و سیاستهای منطقهای ایران - بدون ورود به مقولهٔ گستردهٔ «توازن قدرت» و «ساختار امنیتی منطقه» - را سادهانگارانه میدانند و معتقدند موضوع «توازن قدرت» و رسیدگی به نزاع ایران و عربستان در عراق و سوریه و یمن و لبنان نیز موضوعی نیست که بشود در عرض چند ماه یا چند سال به راحتی حلوفصل کرد. در نتیجه، تمایلی به گروگان گرفتن برجام ندارند و قائل به اخذ تعهد طرفین به ورود به یک سلسله مذاکرات زمانبر، طولانی و چندجانبه هستند. به بیان دیگر، رویکرد آنها در مورد برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای ایران با رویکرد زورگویانه و غیرواقعبینانهٔ دولت ترامپ - که در متن خود قائل به ابلاغ و تحمیل «شروط دوازدهگانه» بود - تفاوت اساسی دارد، هرچند به دلیل ملاحظات سیاست داخلی در زبان اشتراکاتی دارند.
سوم اینکه دولت بایدن رویکردی انتقادی و حتی «خصومتآمیز» نسبت به حاکمیت کنونی عربستان سعودی، شخص محمد بن سلمان و کارنامه او در منطقه دارد و مانند دولت ترامپ از جناح تندروی نتانیاهو در اسرائیل نیز حرفشنوی ندارد؛
و چهارم اینکه تیم دولت بایدن در مجموع قائل به سیاست «چرخش به آسیای شرقی» و تمرکز بر رقابت با چین است. از این رو، معتقد به «واگذاری تدریجی مسائل منطقه به منطقه» است و این خود مستعد ایجاد یک فضای تنفس و ابتکارعمل برای ایران است.
حال، سؤال این است که در مقابل چنین دولتی چه سیاستی میتوان پیش گرفت؟ یک راه این است که این مواضع و تفاوتها میان تیم بایدن و ترامپ را نادیده بگیریم و از اساس همه بازیگران صحنهٔ سیاسی آمریکا را «سر و ته یک کرباس» ارزیابی کنیم و از هرگونه تعامل با آنها - با شنیدن اولین اظهارات ناخوشایند - منصرف شویم. راه دیگر این است که ببینیم چگونه میشود در شرایط امروز از ظرفیتهای صحنهٔ جدید به بهترین شکل بهرهبرداری کنیم. معتقدم راه دوم بیشتر و بهتر منافع ملی را تأمین خواهد کرد.
از این رو، به نظر لازم است ایران هر چه سریعتر با دولت بایدن بر سر چگونگی لغو تحریمها و احیای برجام به توافق برسد. سپس، به جای رد قاطعانهٔ نفس مذاکره، یک تعریف جدید از «مذاکرات متعاقب» (Follow-on negotiations) ارائه دهد و حول محور آن ابتکارعمل را در صحنهٔ دیپلماسی بدست بگیرد. از نگاه ایران، «مذاکرات متعاقب» میتواند - نه میان تهران و واشنگتن بر سر فعالیتهای موشکی ایران - بلکه میان تهران و کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس - در یک چارچوب جامع و طی یک فرایند چند ساله - تعریف شود.
طبق این فرمول، ایران میتواند با ترغیب آمریکا به لغو تحریمها و احیای برجام برای اقتصاد خود یک فضای تنفسی ایجاد کند، سپس طی یک سلسله مذاکرات طولانی و جامع در دههٔ آینده، با دولتهای منطقه بر سر مسائل امنیتی و توازن قدرت به گفتوگو بنشیند.
به نظرم حذف کامل آمریکا از فرایند مذاکره میان ایران و دولتهای منطقه نیز امکانپذیر نیست. اما به پیشنهاد ایران، دولت آمریکا میتواند نقش محدودی ایفا کند. در واقع، نقش دولت بایدن میتواند نقش تسهیلکنندهٔ شروع مذاکرات باشد؛ به نحوی که از اهرمها و مساعی جمیله خود برای ترغیب دولتهای عربی به آغاز گفتوگوی مستقیم با تهران استفاده نماید. به طور خلاصه، پیشنهاد ایران به دولت بایدن میتوانند احیای برجام و همزمان کمک به احیای «طرح صلح هرمز» باشد!
به نظرم ظرفیتهای ایفای چنین نقشی در دولت بایدن وجود دارد.
البته برای رسیدن به چنین هدفی، مهم است همه بازیگران داخل ایران نیز در کنار دولت با اتخاذ چنین رویکردی همسو و متحد باشند. در چنین صورتی، میشود به رفع تنش، احیای تجارت بینالمللی و عادیسازی فضای اقتصاد و توسعه کشور امیدوار بود.
310 310