به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، صنایع دستی هر کشور را میتوان بازتابی از تمدن و فرهنگ مردم آن کشور دانست، نقدهدوزی یکی از هنرهای دستی و سنتی اصفهان است که قدمتش به زمان هخامنشیان برمیگردد و در دوره اشکانی و ساسانی رواج داشته است.
در دوره اسلامی نیز برای تهیه پرده خانه خدا و روپوش مقابر متبرکه، استفاده میشده است، این هنر با استفاده از نخهای زرین و سیمین دوخته میشود و اگرچه در گذشته جنبه تزئینی داشته ولی این بانوی سوزندوز اصفهانی آن را کاربردیتر کردهاست.
این هنر اصیل به دلایل مختلف، روبه فراموشی است به طوری که کمتر کسی از نسل امروز نام آن را شنیده است، اما محبوبه پورقدیری تمام تلاش خود را به کار گرفته تا نگذارد این هنر رو به فراموشی برود؛ او دارای مدرک کارشناسی مدیریت و برنامهریزی آموزشی است و از ۱۴ سالگی فعالیتهای هنریاش را آغاز کرده است و برای آنکه نقدهدوزی را به دیگران آموزش دهد تا این هنر فراموش نشود، با سختیهای فراوان آموزشگاه میزند.
نقده دوزی، هنری گره خورده با تار و پودی از طلا و نقره
پورقدیری سابقه ۳۵ ساله تحقیقاتی آموزشی در زمینه دوختهای سنتی در حال زوال دارد و سعی کرده با حضور در جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره بینالمللی میراث فرهنگی ناملموس(ICCN ۲۰۱۴) و جشنواره بین المللی رضوی نقدهدوزی را به معرض دید بگذارد و صدایش را به گوش همه برساند که این هنر را نجات دهید.
محبوبه پورقدیری، احیاگر هنر نقدهدوزی اصفهان متولد ۱۳۴۳ در اصفهان است، در خانواده هنری مذهبی به دنیا آمده، پدرش جزو پیشکسوتان منبت و مادرش در زمینه گلدوزی و خیاطی فعال است، دو خواهر و دو برادر دارد که یکی از برادرهایش نیز در کنار سایر فعالیتهای اقتصادی، خطاطی میکند، او میگوید علاقهاش به هنر به حدی بوده که در اوج حکومت نظامی و در زمان شروع انقلاب اسلامی، کلاس نقاشیاش ترک نمیشده؛ این بانوی کارآفرین که برخی کارهایش به واسطه مشتریها به خارج از کشور نیز راه پیدا کرده، ۱۵ نفر را به طور مستقیم مشغول به کار کرده است.
یادگیری هنر در اوج حکومت نظامی
وی با اشاره به فراگیری هنر نقاشی در در اوج حکومت نظامی میگوید: مدارس تعطیل شده بود و حکومت نظامی بود، کلاس ساعت ۶ شروع میشد تا ۸ و ساعت ۸ شروع حکومت نظامی بود، استادم آقای زرگر به زور ما را از آموزشگاه بیرون میکرد تا دستگیر نشویم و خود را به خانه برسانیم، البته فاصله آموزشگاه تا خانه کم بود ولی چون مدارس تعطیل بود و آدمی نبودم که یک جا بنشینم و آرام بگیرم، آن موقع کلاس نقاشی میرفتم.
پورقدیری در ادامه توضیح میدهد که چون پدر و مادرش انسانهای هنردوستی بودند، او را درک میکردند و حتی در برخی موارد در زمینه هنری به او راهنمایی و مشورت میدادند و در اینباره میگوید: پدرم با اینکه در زمینه نقاشی فعالیت نمیکرد ولی توصیهاش این بود که از روی مدل نکشم و طرحهای ذهنم را روی کاغذ بیاورم؛ علاوه بر نقاشی با تکنیک رنگ روغن، سیاه قلم و ویترای را هم کار میکردم، تا اینکه قرار شد برای دانشگاه انتخاب رشته کنم، استادم آقای زرگر به من پیشنهاد داد اگر درسم خوب است، هنر را در کنار درسم ادامه دهم.
احیاگر هنر نقدهدوزی اصفهان تعریف میکند که تربیت معلم رشته علوم تجربی قبول شده و در کنارش دانشگاه خوراسگان علوم تربیتی خوانده اما عشق به هنر هر روز در او بیشتر میشده، عاشق موزهها و نمایشگاههای هنری بوده و همیشه با ماردش به نمایشگاهها میرفته، تا اینکه در یکی از نمایشگاهها با هنر نقدهدوزی آشنا میشود.
ادامه میدهد که یک بار با مادرم رفتیم نمایشگاه موزه هنرهای تزئینی در خیابان استانداری که دوختهای قدیمی و سنتی را به نمایش گذاشته بودند و آن جا نقدهدوزی را دیدم، وقتی مادرم این هنر را دید، گفت:«این هنر را قبلاً دیده بودم، قدیم نقدهدوزی میکردند.» اگر تشویق پدر و مادر نبود من شاید این هنر را ادامه نمیدادم.
به دنبال نقدهدوز در پس کوچههای اصفهان
او در ادامه خاطر نشان میکند: این هنر نادر بود و آقای فولادگر آن زمان زنده بود و نخهای گلابتون را میساخت، آمده بود نمایشگاه، آدرس آقای دانشور را داد تا نخ نقده را از او بخرم، او تنها کسی است که نخ نقده تولید میکند و تنها کارگاه تولیدی نخ نقده را دارد، سپس دنبال شخصی بودیم که نقدهدوزی را یاد بدهد، با معرفی حاج خانم پاکروان که از آشنایان یکی از دوستانم بود، با پدرم در کوچه پس کوچهها میرفتیم تا منزلش را پیدا کنیم، حاج خانم گفته بود نقدهدوزی کار کرده ولی چندین سال این هنر را کنار گذاشته و یادش رفته بود؛ تجربی برایم کمی دوخت و شکافت، تا کمی یاد گرفتم و کمی برای جهیزیهام نقدهدوزی کردم.
پورقدیری ادامه داد: وقتی زندگی پیش رفت و در این هنر ماهر شدم، اولین سفارشم که یک روتختی نقدهدوزی بود را گرفتم و بابتش دستمزد خوبی نصیبم شد، این اتفاق باعث شد انگیزهام بیشتر شود و به دیگران نیز این هنر را آموزش دهم، تصمیم گرفتم آموزشگاه بزنم، از طریق فنی حرفهای اقدام کردم، برای مجوز آموزشگاه نیاز بود دوختهای سنتی و کار با چرخ را یاد میگرفتم، برای یادگیری دوختهای سنتی از افراد مختلف، موزهها و کتابها کمک گرفتم و برای یادگیری چرخ، هر روز چرخم را میبردم هلال احمر تا پیش یک نفر یاد بگیرم، آن زمان بچههایم بزرگ شده بودند، دخترم دبستان میرفت و پسرم کوچکتر بود، چرخم را میبردم و فقط میگفتند این کارها را انجام بده و من در خانه تمرین میکردم.
هدفم از زدن آموزشگاه احیای هنر نقدهدوزی بود
احیاگر هنر نقدهدوزی اصفهان در ادامه ماجرای آموزشگاه زدن اینطور تعریف میکند: بعد از کار کردن فشرده و قبول شدن، جواز آموزشگاه را گرفتم، جواز زدن آموزشگاه آن زمان خیلی سخت بود، خانهای که میخواستیم آموزشگاه بزنیم دو طبقه بود و خودم بالای سر بچهها بودم، طبقه پایین را آموزشگاه کردیم و بچهها که طبقه بالا بودند را سر میزدم، هر چند بعد از مدتی منزلمان را عوض کردیم و طبیعتاً آموزشگاه بسته شد ولی هدفم از زدن آموزشگاه احیای هنر نقدهدوزی بود تا به بقیه آن را آموزش دهم، از طرفی این هنر مورد توجه هموطنان کلیمی بوده و هست و از این هنر به عنوان چادر سفره عقد، استفاده میکردند و این هنر را به اسم خودشان کرده بودند؛ در حالی که نقدهدوزی مربوط به دوران هخامنشیان است و کاملاً ایرانی است.
نقدهدوزی، هنری به ارث رسیده از هخامنشیان
وی تعریف میکند در جشنوارهای یکی از هنرپیشههای ایرانی لباس نقدهدوزی پوشیده بود که عدهای و به دلایلی میگفتند که هنر نقدهدوزی روی این لباس، مربوط به یهودیان است و حاصل این تفکر بیم سرقت این هنر را زیاد میکرد و در اینباره اینطور توضیح میدهد: چنین هنرهایی که با نخهای زرین و سیمین بوده، به زمان هخامنشیان برمیگردد، در سنگ نوشتهها و حکاکیها مشخص شده که از آن موقع برای تزئینات لباس از این نوع نخ استفاده میکردند، برای همین تمام سعی خود را بر این هنر در حال فراموش و در حال سرقت توسط سایر اقوام، گذاشتم و اگر نمایشگاهی بود فقط کارهای نقدهدوزی شده را میآوردم، زدن نمایشگاه هزینههای سنگینی برایم داشت، مواد اولیه این هنر گران بود و این هنر از جمله دوختهای سخت است که مزد دوخت بالایی دارد.
پورقدیری در ادامه میگوید: اوایل در نمایشگاهها غاز میچراندم، اوایل کارم بود و تجربه چندانی نداشتم، عموم مردم با این هنر آشنا نبودند و دستدوختهها و قابهای نقدهدوزی در ابعاد بزرگ و با قیمتهای بالا را در معرض دید میگذاشتم، از اول نمایشگاه تا آخر نمایشگاه مجبور بودم در مورد نقدهدوزی توضیح دهم؛ پس از آن تابلوهایی با ابعاد کوچکتر با مضامین مختلف، بر طبق سلایق عموم مردم آماده کردم، در جشنوارههای مختلفی شرکت کردم تا کمی این هنر شناخته شود، حضور در جشنواره بینالمللی رضوی، زمینه آشناییام با آستان قدس رضوی را فراهم کرد و باعث شد یک روپوش برای مضجع شریف امام رضا(ع) را نقدهدوزی کنیم.
نقدهدوزی روپوش برای مضجع شریف امام رضا(ع)
احیاگر هنر نقدهدوزی اصفهان درباره دوخت این روپوش میگوید: ۵ سال دوخت روپوش طول کشید، ابعادش ۲.۲۰ در ۱.۴۰ متر بود و ۵ نفره رویش کار میکردیم، یکی از روشهای ابداعی بنده کتیبهدوزی با نخ نقده بود که روی این روپوش با روش چرخش قلم کار شد که واقعاً کار سختی بود، دکتر دلیلی طراحی و استاد بهارزاده خطاطی این پروژه را انجام دادند.
او در مورد نحوه بردن روپوش به مشهد مقدس اینطور میگوید: وقتی میخواستیم روپوش را به مشهد ببریم، آن را مثل فرش لوله کرده بودیم و با هماهنگیهای انجام شده با حراست فرودگاه، بردیم داخل هواپیما، خلبانها متوجه این قضیه شده بودند و از من خواستند وارد کابین شوم، یکی از خلبانها به نام سید بهمن زمردیان به من گفت: «باعث افتخار من است که دارم این روپوش را به مشهد میبرم.»
پورقدیری درخصوص کاربردهای نقدهدوزی به انواع تابلوها با مضامین مختلف، روتختی، سرویس عروس، رومیزی، سیسمونی، تزئینات لباس، نقدهدوزی روی چرم، اشاره میکند و میگوید: در گذشته این دوخت حالت تجملی داشته و برای لباس و تزئینات اعیان و اشراف استفاده میشده، کاربردی نبوده که عموم مردم از آن بتوانند استفاده کنند، اخیراً نقدهدوزی یک اصطلاح شده و به دوختی که با هر نخ ظریف و باریک طلایی انجام شود را نقدهدوزی میگویند، ولی این درست نیست، یزد هم نوعی نقدهدوزی دارد ولی با اصفهان متفاوت است، این مدل نقده که ما کار میکنیم، از نخهای عریض از جنس طلا و نقره است و بیشتر روی تور و مخمل و ترمه دست بافت دوخته میشود و خاص اصفهان است.
نقدهدوزی در راهروی انتظار ثبت جغرافیایی شدن
احیاگر هنر نقدهدوزی اصفهان برایم تعریف میکند که برای ثبت جغرافیایی این هنر ۵ سال پیش اقدام کرده ولی هنوز به نتیجهای نرسیده و در این باره گفت: ۵ سال پیش رفتم معاونت صنایع دستی و درخصوص سرقت این هنر هشدار دادم، گفتم برای ثبت جغرافیاییاش اقدام کنید، رزومهای از این هنر حتی به لاتین به اتحادیه صنایع دستی ارائه دادم، پس از دوندگیهای بسیار بهانه کمبود بودجه را آوردند، آن زمان ۵۰۰ هزار تومان برای این کار لازم بود تا تهران این هنر را ثبت جغرافیایی کند؛ زمانی هم که میخواستم سبک کتیبهدوزی با نخ نقده را که ابداع کرده بودم به ثبت برسانم، باید از طرف ارشاد اقدام میکردم، هر روز صبح از تهران پیگیری میکردم و همه پیگیریهایش با خودم بودم؛ ارشاد اصفهان از پیگیری من تعجب کرده بود.
وقتی از او میپرسم چرا احیا این هنر اینقدر برای شما مهم بود، این چنین پاسخ میدهد: چرا شهرمان برای ما اهمیت دارد؟ این هنر سنتی اصفهان است حیف است از بین برود، اگر نسبت به این موضوع بیتفاوت باشیم یکی یکی هویتهای ما از بین میرود و در آینده چیزی برایمان باقی نمیماند، الان خیلی از پزشکان و مهندسان مهاجرت کردهاند و تازه هنرمندان هم به آنها اضافه شدند و در حال مهاجرت هستند، اگر اینها بروند دیگر چه چیزی باقی میماند؟ دوست دارم این هنر که خاص اصفهان است زنده بماند.
نقدهدوزی، دوخت مشکلی دارد
پورقدیری در پاسخ به این سؤال که غیر از نقدهدوزی، چه هنری رو به فراموشی و از بین رفتن است، میگوید: غیراز نقدهدوزی، هنر دَه یِک دوزی و گلابتوندوزی با نخ اصل هم رو به فراموشی است ولی نخ این دو هنر بدلش در بازار است، ولی نخ بدل نقدهدوزی در بازار نیست، نقدهدوزی دوخت مشکلتری دارد و حوصله زیادی میخواهد، اگر افراد مشهور و مورد توجه مردم، لباسی با این هنر بپوشند در جامعه گسترش پیدا میکند و اگر صدا و سیما از این هنر بگوید تبلیغ میشود و مردم آگاهی پیدا میکنند.
به سفرا، نقدهدوزی هدیه دهید
احیاگر هنر نقدهدوزی اصفهان معتقد است نقش اصلی حفظ این هنرها را متولیان هنر باید برعهده بگیرند، و اظهار میکند: به شهرداری گفتم این هنر، هنر اصیل اصفهان است به جای آن که به سفرا صنایع دستی از جنس میناکاری و قلمزنی که دیگر شناخته شده را هدیه بدهید، نقدهدوزی هدیه دهید ولی هنوز این همکاری صورت نگرفته، یادم است در جشنواره میراث ناملموس، گروهی از خانمهای هنرمند حضور داشتند، من نیز نماد اصفهان را نقدهدوزی کرده بودم و پیشنهاد دادم از این تابلوها به عنوان هدیه استفاده کنید، اما قبول نکردند.
وی درخصوص بازخورد مردم در مواجهه با هنر نقدهدوزی بیان میکند: تمیز بودن کارها باعث میشود بعضی از مردم باور نکنند این هنر با دست انجام میشود، بعضی شک دارند که در نخ نقده واقعا طلا به کار رفته باشد ولی عدهای که از قبل این هنر را میشناسند، ذوق کرده و خرید میکنند.
تنها هنرمند زرکش ایران
پس از خانم پورقدیری سراغ حسن دانشور، هنرمند زرکش که خانم پورقدیری نخهای نقده را از او میگیرد و تنها تولیدکننده نخ نقده است رفتیم، او متولد سال ۱۳۳۷ است و شغلش زرکشی است که شامل ملیلهسازی، طلاکشی، نقرهکشی و نقدهسازی میشود و در این کار سابقه ۵۵ ساله دارد.
دانشور میگوید با علاقه وارد این کار شدم ولی امروز نقده خیلی کم شده، اجناس بدلی از خارج وارد میشود و باعث شکست کار ما میشود، در نخهای ما ۹۸.۵ درصد نقره و ۱.۵ درصد طلا به کار میرود.
هنرمند زرکش در خصوص نحوه ساخت این نوع نخ توضیح میدهد: اول نقره را آب میکنیم بعد به صورت شمش درآورده، گِردش میکنیم، یک لایه نازک طلا که با پتک و چکش نازک شده، دورش میگیریم سپس با استفاده از حدیده، حدیدهکشی میکنیم و آنقدر این کار را میکنیم تا نخ نقده یا گلابتون حاصل شود؛ حدیده وسیلهای آهنی است که روی آن چند سوراخ به ابعاد مختلف است.
دانشجوها زرکشی برای نقدهدوزی یاد بگیرند
وی میگوید از بس کار ما سخت است و آهنگری و پتککاری و نوردکشی دارد کسی زیر بار آموزش دیدنش نمیرود، چند کارگر داشتیم که به خاطر سختی این کار از آن دست کشیدند، زرکشی همه جا است ولی این کار را نمیکنند، برای زرگرها کلفت درست میکنند نه سیم باریک، البته دانشجوها زیاد میآیند و فیلم میگیرند ولی توصیهام به دانشجوها این است که این کار را یاد بگیرند.
دانشور برایم توضیح میدهد که کاربرد نخهای زرین در نوشتههای علمهای هیأتهای عزاداری و دوختهای مثل گلابتون و نقدهدوزی است، هنرمند زرکش از داخل کمدش چند روزنامه میآورد تیترهایش واقعاً ناراحتکننده است، از سال ۹۲ که در رسانه منتشر شده بود که او تنها هنرمند زرکش ایران است، افراد کمی او را میشناسند، حتی در خیابان مسجدسید وقتی دنبال آدرس مغازهاش بودم، افراد کمی آدرسش را بلد بودند، شاید میراث فرهنگی و مسؤولان هم آدرسش را گم کرده باشد!
در فیلم زیر برخی مراحل زرکشی وجود دارد:
انتهای پیام/۶۳۱۲۴/