«یادت باشد» روایتی ساده از آدمهایی بزرگ

خبرگزاری مهر یکشنبه 05 بهمن 1399 - 12:29
قزوین - کتاب «یادت باشد» را میتوان روایتی ساده از زندگی آدمهایی ساده اما بزرگ دانست که در کنار ما اما با منشور و سبکی متفاوت زیست می‌کنند.
«یادت باشد» روایتی ساده از آدمهایی بزرگ

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها، مژگان صلاحی: اسطوره سازی از شهدا و دست نیافتنی کردن این الگوهای اصیل زندگی یکی از بزرگترین آفت‌هایی است که می‌تواند در مسیر معرفی این بزرگ مردان روی دهد.

نسل امروز در شرایطی زیست می‌کند که معرفی الگوهایی دست یافتنی برای زیست مومنانه و تقویت بنیه داخلی انسان برای مقابله به تهاجم خصمانه فرهنگی و معنوی دشمن بیش از هر زمانی احساس می‌شود.

در این بین شهدا بهترین منبع برای معرفی به نسل امروز هستند اما لازمه این معرفی، استفاده از روش‌های صحیح و قابل دسترس کردن آنها است.

کتاب «یادت باشد» کتابی از همین جنس است. نگارنده این کتاب در بیانی زیبا و ساده اما دلنشین به خوبی توانسته عاشقانه‌هایی از یک زندگی شهدایی را به تصویر بکشد و کمتر کسی است که با خواندن صفحات ابتدایی این کتاب به ادامه خواندن آن تشویق نشود.

رسول ملاحسنی به قدری در این کتاب توانسته شهید حمید سیاهکلی زیبا به تصویر بکشد که مقام معظم رهبری نیز به خوبی از این کتاب و محتوای آن برای الگوسازی یاد می‌کند.

مصاحبه زیر، گفتگویی است با رسول ملاحسنی نویسنده کتاب «یادت باشد». شما را به مطالعه این گفت‌وگو دعوت می‌کنیم.

ضمن تشکر از شما برای وقتی که دادید ابتدا این‌طور شروع کنیم که اصلاً چرا شما تصمیم گرفتید خاطرات شهدای مدافع حرم را جمع آوری و ثبت کنید و تبدیل به کتابی شود که افرادیگری نیز در جریان این خاطرات قرار گیرند؟

من معتقدم هنر وقتی به جایگاه خودش می‌رسد که به لحاظ محتوا و فرم به سمت ارزش‌هایی که در جامعه خودمان یک ارزش است صرفاً هنر برای من هویت و ماهیت ندارد یعنی صرفاً نوشتن برای من یک ارزش نیست وقتی ارزش پیدا می‌کند که ما از مقوله‌ای صحبت کنیم که با باورها و ارزش‌های ما همخوانی داشته باشد فلذا شاید من به عنوان یک نویسنده بتوانم هر مطلبی که دلم می‌خواهد بنویسم ولی طبیعتاً حداقل برای من این شکل است که برم سراغ سوژه‌ها و موضوعاتی که روی زمین مانده و ما برای اینکه در ادبیات انقلاب بتوانیم اثرگذار باشیم مجبوریم سراغ این موضوعات برویم که یکی‌اش شهدای مدافع حرم است ازاین‌جهت که بالاخره ما یک دوره‌ای از ادبیات پایداری‌مان به دوره‌ای از دفاع مقدس بازمیگشت کتاب‌های خوبی بود که ما هم خیلی اثر گرفتیم مجموعاً شاید بتوان گفت این ادبیات پایداری بود که ما را به اینجا رساند که از این زندگی‌ها درسی بگیریم.

به نظر می‌رسد نسل امروز با توجه به فاصله زمانی که از دهه شصت و زمان جنگ دارد باورپذیری‌اش نسبت به اسطوره‌ها و شهدایی که می‌شود گفت که محور ادبیات پایداری ما بودند فاصله گرفته بود و خیلی مسائل باورش سخت بود و این سوال که اگر شهدا امروز بودند این‌طور رفتار نمی‌کردند پرداختن به شهدای مدافع حرم پاسخ به این سوال بود که ارزش‌ها همان ارزش‌ها هستن و سبک زندگی همان است در قالب جدید دارد ارائه می‌شود.

من همیشه گفته‌ام که این شهدا و اساساً ادبیات پایداری و شهدای مدافع حرم یک منشوری از زندگی‌است که به شما یک دید جدید می‌دهد از موضوعات مختلف که می‌توانید نگاه کنید و از آن درس بگیرید این شهدا مثل ما بودند دید و بازدید می‌رفتند ایام عید بودند سیزده‌به در می‌رفتند در بازار خرید می‌کردند هیئت می‌رفتند و فعالیت اجتماعی و خانوادگی خودشان را داشتند. حتی اختلافات خانوداگی داشتند ولی همه این‌ها را در آن منشور اخلاقی که در ذهن خودشان داشتند را سعی می‌کردند به نوعی رفتار و اخلاق و کلامشان را با منشور اخلاقی که در موضوعات داشتند یکسان شود و از منشور اخلاقشان درس بگیرند.

اگر در ادبیات پایداری دنبال این آدم‌ها می‌رویم فقط دنبال این هستیم که این موضوع را رقم بزنیم و بتوانیم وقتی مخاطب کتاب را خواند و به انتهای کتاب رسید این منشور را دریافت کند حالا یک وقت ظرف عاشقانه‌ای مثل یادت باشد را انتخاب می‌کند یک وقت ظرف مادرانه‌ای مانند کاش برگردی این‌ها شکل کار است و شاید چندان موضوعیت نداشته باشد آنچه باقی می‌ماند آن منشور است شیوه نامه یا الگو که این‌ها باعث می‌شود که وقتی کتاب را خواندیم بتوانیم در موضوعات مختلف یک الگو و شیوه و روش داشته باشیم.

من مثال می‌زنم مثلاً شهید سیاهکالی در بحث خریدش چند دستورالعمل برای خودش داشت سعی می‌کرد از نزدیک‌ترین مغازه به خانه خودش خرید بکند یا چانه نزند و تا جایی که ممکن است از جنس ایرانی استفاده بکند که این‌ها الگوی شهید بوده در خرید یک موضوع عادی که همه ما درگیرش هستیم حالا شاید شهدای دیگر این پازل را کامل کنند ازاین‌جهت شهدای مدافع حرم برای من مهم بود که احساس کردم که جوان امروز ما راحت‌تر می‌تواند الگو بگیرد و این ارتباط برای من موضوعیت داشت برای همین شاید خیلی اصرار کردم که مجموعه نوشتاری من به این سمت برود.

کتاب اولم شهید سیاهپوش استاندار بصره است آنطور که باید و شاید دیده نشد ازاین‌جهت که شاید خوب معرفی و توزیع نشد. شاید یک علت دیگرش این باشد که شهدای مدافع حرم به جهت اینکه مردم ارتباط راحت‌تری برقرار می‌کنند استقبال بیشتری است و ماهم دنبال اثرگذاری هستیم طبیعتاً باید دنبال موضوعی برویم که امروز مردم راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کنند یا نوع ادبیات و ورودمان به آن موضوع هم علتش بود که سراغ موضوع شهدای مدافع حرم اولین شهید سیاهکالی و دومی شهید شیری رفتم.

ان‌شاءالله ادامه خواهد داشت؟

طبیعتاً اگر خودشان بخواهند و توفیق بدهند. معتقدم سفره شهدای مدافع حرم شاید یک رزق است گاهی برنامه‌ریزی می‌کنم دوماه آینده کتاب کارش تمام می‌شود می‌بینم دوماه می‌شود یکسال چون احساس می‌کنم گره‌هایی پیش می‌آید نهایتاً خودشان باید این رزق را بدهند. خیلی دوست دارم این مسیر را ادامه دهم تا حدی که بشود. الان هم مشغولیم چون معتقدم هر شهیدی یک کتابی دارد و آن زمانش برسد حالا به دست هر نویسنده‌ای اتفاق خواهد افتاد ان‌شاءالله

کتاب یادت باشد چه ویژگی دارد که همچنان مورد استقبال مخاطبان قرار می‌گیرد و جز کتاب‌های پرفروش کتاب‌فروشی‌های کشور محسوب می‌شود؟

معتقدم بیان حضرت آقا در خصوص ادبیات پایداری که می‌فرمایند عین واقعیت را روایت کنید نه شهدا را خیلی آسمانی و دور از دسترس معرفی بکنیم و نه خیلی دم دستی که من در برخی کتاب‌ها دیده‌ام که از این طرف بام افتادند برخی حرف‌ها و شوخی‌ها که شاید وجاهت معنوی نداشته باشد ما بخواهیم راجع به آن کتاب بنویسیم.

این‌ها آسیب است اما اگر قاعده کلی شهید را آنطور که هست روایت کنیم موفق شدیم برخی از کتاب‌ها این موارد را دارند اما آنطور که باید در بازار دیده نمی‌شوند که آسیب شناسی خاص خودش را لازم دارد. ولی در خصوص کتاب یادت باشد وارد حیطه‌ای از زندگی شهدا شدیم که شاید خیلی جای بحث دارد که در جایش می‌توان مفصل پرداخت.

معتقد بودم که این مدل ورود به زندگی شهدا به جهت اینکه نیاز امروز جامعه ما هست نیاز است. گاهی دنبال حماسه و یا رزم آوری و قهرمانی شهدا هستید. هر کتابی زندگی کامل یک شهید نیست و هر چقدر هم سعی کنید نمی‌توانید به تمام ابعاد زندگی یک شهید ورود کنید مثلاً کتاب خداحافظ سالار شهید همدانی همه شهید همدانی نیست و مطمئناً یادت باشد شهید سیاهکالی هم همه شهید حمیدسیاهکالی نیست حالا اینکه از چه زوایه‌ای ورود کنیم به این موضوع شاید به سلیقه نویسنده برمیگردد که سلیقه هم برگرفته از نیاز مخاطب است.

سوال نسل جوان امروز ما این است که این راه را چطور رفتند که به اینجا رسیدند ولی گاهاً در ادبیات پایداری ما رفتیم سراغ انتهای کار از معنویت زمان شهادت و لحظات آخر شهید حرف زدیم درحالی‌که این شهید قبلاً اهل بازار رفتن و مهمانی رفتن و… بوده ولی خیلی مسائل را رعایت کرده و همین رعایت کردن یا الگو و منشور است که اهمیت دارد که روایت شود.

احساسم این است در موضوع محبت و روابط خانوادگی شهدا امروز به شدت نیاز داریم که این شهدا را در معرض دید نسل جوانمان قرار دهیم البته آسیب زیاد داریم در این زمینه باید حل شود ولی اصل قضیه را نمی‌توان منکر شد

ما نیاز داریم امروز در این فضا ورود کنیم و بگوییم که شهدای ما اهل زندگی بودند و برایشان زندگی کردن و رفاه خانواده مهم بوده است ما روی شهید مدافع حرمی داریم کار می‌کنیم که حتی برای خرید نان خانواده بعد از شهادت خودش هم فکر کرده بوده است به نانوایی سپرده بود مثلاً روزی ۵ تا نان تا یکسال آینده شما می‌بری به این آدرس و پولش راهم داده بوده است.

گاهاً از روایت‌های ما این‌طور برداشت شده که شهدای ما افرادی بودند که از زندگی بریدند و اصلاً اهل زندگی نبودند و فقط دنبال شهادت بودند و هیچ‌چیز از زندگی نفهمیدند ولی وقتی میگوییم شهید سیاهکالی دنبال این بوده که مثلاً زندگی با رفاه‌تری را برای خانواده‌اش داشته باشد و اهل محبت بوده است برای برخی دور از ذهن به نظر می‌رسد.

جشن امضای کتاب یادت باشد در دانشگاه شهید چمران اهواز جمعی از دانشجوها بودند من به آن‌ها گفتم شهید سیاهکالی در متن خاطراتشان هست و همسرشان تعریف می‌کنند که هر بار می‌رفته مأموریت شاید هر چند ماه یک‌بار شاید سالی یک‌بار ولی همسر شهید می‌گویند هر بار که مأموریت می‌رفته و هر بار که پاس‌بخش شب بوده گل تهیه می‌کرد و اولین چیزی داخل خانه می‌آمد گل بوده که شهید ابتدا گل را می‌گرفته بعد وارد خانه می‌شده وقتی من این را گفتم تعدادی از دانشجویان بلند شدند گفتند که شما راست نمی‌گویید مگر شهدا بلد بودند اصلاً محبت کنند.

انقدر از این حرف‌ها نزدیم از شهدای ما آدم‌های زمخت که فقط دنبال مرگ، تیر و ترکش و شهادت است ساخته شده در حالی آنچه مهم است و هویت دارد سبک زندگی شهید است وگرنه شهید شدن انتهای مسیر است ما باید یک مسیری را برویم که به شهادت برسیم صرفاً از انتهای راه حرف زدن ما را مجاب نمی‌کند که این راه را برویم.

سوال نسل جوان امروز ما این است که این راه را چطور رفتند که به اینجا رسیدند ولی گاهاً در ادبیات پایداری ما رفتیم سراغ انتهای کار از معنویت زمان شهادت و لحظات آخر شهید حرف زدیم درحالی‌که این شهید قبلاً اهل بازار رفتن و مهمانی رفتن و… بوده ولی خیلی مسائل را رعایت کرده و همین رعایت کردن یا الگو و منشور است که اهمیت دارد که روایت شود.

احساسم این بود که ما دنبال ظرفی باشیم که عام‌پسند تر باشد که ظرف عاشقانه یادت باشد خیلی کمک کرد به این موضوع که خیلی‌ها کتاب را می‌خوانند مثلاً طرح جلد کتاب اصرار داشتم خیلی طرح‌های مرسوم شهدایی نباشد حتی طراحی نامواره و اتفاقی که در جلد کتاب می‌افتد حتی شروع کتاب که فضای عامیانه و فضای آشنایی شهید و همسرش را شروع می‌شود و در دل داستان تلنگرهایی که باید به مخاطب بزند. این اصولی است که ما به آن رسیدیم اما اینکه بتوانیم چقدر انجام بدهیم مثلاً اینکه با ادبیات ناخودآگاه آدم‌ها حرف بزنیم و مستقیم گویی نکنیم.

شاید یکی از دلایل اصلی بود که من کتاب را به شکل رمان درآوردم اول تکه خاطره بود مثلاً پنجاه خاطره از شهید را تکه‌تکه روایت می‌کردیم بعد به ذهنمان رسید رمانش کنیم و از یکجایی شروع و به یکجایی ختم شود ولی همه این‌ها به نظرم اتفاقاتی است که در خیلی از کتاب‌ها می‌افتد ولی اینکه چرا یادت باشد دیده شد شاید برای خود منم سوال بود یک روز از مسئول انتشارات شهید کاظمی پرسیدم آن‌ها گفتند که خود شهید باید بخواهد یعنی گاهاً شهدا رزقشان در دیده شدن است یا مسیری که فارغ از نگاه و اراده ما هست مثلاً شهی حججی تا لحظه‌ای که آن عکس از ایشان پخش شد هیچ‌کسی ایشان را نمی‌شناخت ولی انگار رزق این شهید بوده که بلافاصله بعد از شهادت عکس ایشان پخش شود و بعد آن اتفاقات و تشییع میلیونی شکل بگیرد. یا شهدای کربلای چهار که بعد از چندین سال تفحص شدن تشییع با شکوه در تهران که ۱۴۵ شهید غواص دست‌بسته آمدند و یک موجی ایجاد شد در کشور انگار رزقشان بوده که بعد از بیست‌وچند سال از شهادت یکهو گل بکند و شکوفا شود و یا امثال شهید همدانی که در خاطراتشان می‌خوانیم که این شهید بارها تا مرز شهادت رفته و گویا رزق این آدم این بوده که سال‌ها بگذرد و نهایتاً در سوریه به شهادت برسد

این‌ها شاید در اراده ما نباشد ما باید زحمتمان را بکشیم و تلاشمان را بکنیم به بهترین شکل ممکن این ادبیات را جاری کنیم و کتاب را به دست مخاطب برسانیم احساسم این است که باید خود شهید عنایت کند ضمن اینکه من در دل کار عنایت شهید را بارها دیدم کار سنگینی بود بارها کار قفل شد ولی به نظر می‌رسید تمام مشکلاتی که وجود داشت را خود شهید دارد مدیریت می‌کند و نهایتاً به کتاب یادت باشد که دیده شد منجر شد.

برخی از منتقدان ادبی یکسری ایرادات فنی و ویرایشی و حتی محتوایی به برخی ازاین‌دست کتاب‌ها و حتی کتاب یادت باشد وارد دانستند؟ نظر شما در رابطه با این نقدها چه هست؟

من معتقدم در ادبیات نوشتاری هر نویسنده‌ای ادبیات خاص خودش را دارد و اساساً مقایسه اشتباه است. ما یک مضمونی را داریم و در قالب ادبیات یا نوشتار داریم مضمون را منتقل می‌کنیم من معتقدم نسبت به مخاطبان زیادی که داریم طبیعتاً باید سلایق مختلف در این ادبیات را بپذیریم ضمن اینکه هر نوشتاری ممکن است ایراد داشته باشد که بحث تخصصی را می‌طلبد.

هر نویسنده را باید با قلم خودش مقایسه کنند شده است که یک کتاب را با کتاب قبلی یک نویسنده مقایسه کنند. در یادت باشد همین بود سعی کردیم ادبیات را نزدیک به ادبیات مخاطب کنیم و خیلی عامیانه حرف بزنیم قلم من خیلی سبک‌تر از این است افرادی که مطالب بنده را در صفحات مجازی دنبال می‌کنند متوجه شدند قلم من متفاوت از قلم کتاب یادت باشد است ازاین‌جهت کتاب یک ظرفی است که برای اینکه با مخاطب صحبت کنیم ولی اگر به دست من بود و مخاطب را نادیده می‌گرفتم کتاب من به یک‌شکل دیگری بود.

اعتقادم بر این است قلم نویسنده باید حذف شود و آنچه که بیشتر اثرگذار است لحن راوی است مثلاً کتاب یادت باشد یک دختر بیست‌ساله در اوج عواطف و احساسات که همسر خودش را از دست داده همسری که همه امید و آرزوی اش بوده که ازدست‌رفته ما در این ادبیات روایت می‌کنیم من خیلی باید کلام و نگاه و قلم را تلطیف کنم تا به آن نگاه برسم حالا اینکه چقدر موفق بودم یا نه مخاطب می‌تواند ارزیابی کند.

کاش برگردی رواین یک مادر پنجاه‌ساله است که ادبیات یادت باشد در کلام راوی کاش برگردی نمی‌گنجد که صحبت کند ضمن اینکه باید به لحن راوی خیلی توجه کرد زیرا در ادبیات شفاهی به لحن راوی وفادار باشیم زیرا ما امانت‌دار این خاطره هستیم سعی کردم تا جایی که ممکن است خودم را نبینم و راوی من حرف بزند حالا شاید در بعضی صفحات کتاب موفق شدم بازخوردها این را نشان می‌دهد اواخر کتاب یادت باشد به نظر می‌رسد همزادپنداری خیلی زیاد است شاید به‌جایی کمتر است و شاید در کتاب مجموعه خاطرات طبیعی باشد با توجه به اینکه زمان ما محدود است برای اینکه کتاب را نهایی و به دست مخاطب برسانیم من معتقدم اگر رسیدیم به اینکه هفتاد درصد کار قابل‌قبول است نمی‌توانیم معطل شویم.

شاید اگر یادت باشد را امروز به من بدهند بعضی صفحات را حذف کنم و یا تغییر دهم به فراخور تجربه که این‌ها طبیعی است ما باید سعی کنیم اثری که برای انتشار می‌رود مخاطب بتواند ارتباط برقرار کند و همزادپنداری را داشته باشد شاید برخی خاطرات درست پرداخته نشده باشد و برعکس برخی به‌درستی پرداخت شده باشد که طبیعی است شاید در ویراست‌های بعدی فرصتی باشد بتوان قلم برخی خاطرات را تغییر داد من معتقدم نویسنده و قلم را باید به فراخور زمان و محتوا و کتاب و اتفاقاتی که مجموعاً رخ داده ببینیم تا بتوانیم قضاوت خوبی داشته باشیم.

کتاب یادت باشد به معرفی فرهنگ و آداب و رسوم قزوین بسیار کمک کرد که بسیار اتفاق مبارکی بود این اتفاق خودآگاه بود یا ناخودآگاه؟

در ادبیات تاریخ شفاهی طبیعتاً یک از مؤلفه‌های مهم زمان و مکان است زمان به جهت نزدیکی اتفاقاتی که رخ می‌دهد در مورد شهدای مدافع حرم اثرگذار است مثلاً شهید سلیمانی ماه پیش، سال پیش در این مکان حضور داشته طبیعتاً احساس شما نسبت به آن زمان و مکان عمیق تراست تا زمانی که بگویند سی سال پیش در اینجا حضور داشته‌اند و مکان هم به این شکل اینکه ما در جایی نفس بکشیم که این افراد بودند و بالاخره شرف المکان بالمکین.

امروز اگر ما می‌رویم دوکوهه نفس می‌کشیم می‌بینیم و احساس می‌کنیم که شهدا اینجا بودند مناجات می‌کردند نماز شب می‌خواند و ورزش صبحگاهی می‌کردند و صبحگاه برگزار می‌شده برای ما یک معنای دیگر پیدا می‌کند طبیعتاً در کتاب یادت باشد به چهار انبیا یا حتی مزار شهید اشاره می‌کنیم که به‌ندرت مبینم که کسی سر مزار ایشان نباشد از راه‌ها و جاهای مختلف می‌آیند و به‌واسطه آشنایی و مطالعه کتاب ارادتی که پیدا می‌کنند ترغیب می‌شوند بیایند و مزار شهید را زیارت کنند.

اساساً در تاریخ شفاهی این اتفاق بدیهی است ولی اینکه در برخی از بخش‌ها غلیظ‌تر می‌شود به واسطه نوع اثرگذاری کتاب است که مخاطب یک احساس علاقه می‌کند و خودش را آنجا می‌بیند که دوست دارد این تجربه را داشته باشد در همان‌جاها قدم بزند و ببیند و خاطرات را مرور کند. اساساً در تاریخ شفاهی این اتفاق بدیهی است ولی اینکه در برخی از بخش‌ها غلیظ‌تر می‌شود به واسطه نوع اثرگذاری کتاب است که مخاطب یک احساس علاقه می‌کند و خودش را آنجا می‌بیند که دوست دارد این تجربه را داشته باشد در همان‌جاها قدم بزند و ببیند و خاطرات را مرور کند.

در حوزه گردشگری ساخت ادبیات معرفی شهر که البته باید متخصصان امر به این فضا ورود کنند مثلاً شهر زنجان از قدیم بنده یادم است که به شهر غواصان دریادل معروف بوده که اساساً در همین جهت خیلی از نمایشگاه‌ها، موزه‌ها و فضاسازی شهر و ادبیات پایداری‌شان که به این سمت رفته شهر را در این حوزه دفاع مقدس معرفی کند و یا شهر شور و شعور حسینی که ادبیات تولید می‌کنند در حوزه شعر و موسیقی و مستندسازی کار انجام می‌دهند.

به نظر می‌رسد برای شهر قزوین هم می‌توانیم استفاده کنیم اگر پایتخت خوشنویسی کار می‌کنیم باید این را تکثیر کنیم در موضوعات مختلف که شهر قزوین نماینده خیلی از حوزه‌های معنوی باشد اگر از من بپرسند میگویم که شهر قزوین را پایلوت شهدای مدافع حرم می‌توان قرار داد هم شهیدی مثل شهید حمید محمدرضایی داریم که این شهید در حوزه نظامی فرد خیلی مهمی بوده در سطح کشور هم شهیدی مثل شهید سیاهکالی را داریم که حضرت آقا به زندگی ایشان ارادت خاصی داشتند که در جملات خودشان گفتند که باید در تاریخ ثبت شود.

کنار این‌ها شهید حجت اسدی را داریم که یک شخصیت فرهنگی جهادگر فعال بودند در این عرصه‌ها حتی در خارج از کشور در ایام اربعین و راهیان نور این شهید بسیار اثرگذار بودند وقتی این‌ها را کنار هم می‌گذاریم می‌شود شهر شهدای مدافع حرم معرفی کرد که طبیعتاً نیاز است همه متولیان شهر از استانداری تا شهرداری و شورای شهر تا وزارت ارشاد مجموع مختلف بنیاد شهید و سپاه ادبیات و کار تعریف شود و این موضوع را جا بیندازیم پایگاه و شهر شهدای مدافع حرم گفته شود.

از اینکه این فرصت را در اختیار ما گذاشتید ممنون و متشکریم.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.