هفت دهه سلطنت « الیزابت دوم »، شامگاه ۱۷ شهریور، (۸ سپتامبر) به پایان رسید و ملکه انگلیس در سن ۹۶ سالگی درگذشت. بریتانیا در این هفتاد سال شاهد فراز و نشیبهایی در روابط خود با جهان بود که مرور این روابط با ایران ، میتواند هفت دهه تقلای انگلستان در دوران ملکه برای سلطه بر ایران را نشان دهد و مشخص کند که چرا از دیدگاه بسیاری از ایرانیان «کار،کار انگلیس است!»، چندان هم بیدلیل نیست. در بررسی این هفتاد سال گرچه رویدادهای متنوعی وقوع یافته و میتواند محل بحث باشد اما به طور مشخص روابط ایران و بریتانیای دوران الیزابت دوم را میتوان به دوران پهلوی اول و دوم و جمهوری اسلامی تقسیم کرد. ملیشدن صنعت نفت، کودتای ۲۸ مرداد، شکلگیری انقلاب مردم ایران، جنگ تحمیلی، برنامه هستهای ایران و مذاکرات مربوط به آن، از مهمترین نقاط تاریخی در روابط ایران و انگلستان در دوران الیزابت دوم است.
«الیزابت الکساندرا مری ویندزور» در حالی ۱۶ بهمن ۱۳۳۰ ملکه انگلستان شد که یک سال پیش از آغاز سلطنتش، یکی از مهمترین پروندههای روابط کشورش با ایران گشوده شده بود و تهران پس از دههها باج به لندن، تصمیم گرفته بود تا صنعت نفت خود را از چنگال بریتانیا آزاد و آن را ملی کند. رهبر این جنبش استقلال خواهی در ایران؛ محمد مصدق بود که میتوان پذیرش با اکراه وی در مقام نخستوزیری از سوی «محمدرضا پهلوی» را نخستین شکست، انگلستان در دوران پهلوی دوم دانست.
مصدق ۳۰ خرداد ۱۳۳۰ یعنی سه ماه پس از اعلام ملی شدن صنعت نفت در ایران، در پیامی رادیویی ضمن اعلام خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران خطاب به ملت ایران گفته بود: «امروز روزی است که ما ایرانیان میتوانیم صفحه جدید و مقدسی در حیات سیاسی – اجتماعی خود باز کنیم و پس از ۵۰ سال سلطه انگلستان دوره نوینی را در برابر جهانیان و نسل آینده آغاز نماییم».
به هر روی کشمکشهای پرونده ملی شدن صنعت نفت ایران با شکایت بینتیجه بریتانیا از ایران به دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه هلند به اوج خود رسید. دادگاه لاهه حقانیت استدلالهای مردم ایران در ملی کردن صنعت نفت خود را روز ۳۱ تیر ۱۳۳۱تایید کرد و مدیریت «شرکت نفت ایران و انگلیس» که در عمل همان سلطه و نه مدیریت انگلستان بود، محدود شد. این حق طبیعی مردم ایران و استقلالخواهی آنها به یکی از مهمترین چالشهای وقت انگلستان با ایران تبدیل و در نهایت عامل این استقلال یعنی محمد مصدق را از نخست وزیری برانداخت.
مصدق، تاوان مقابله با استعمار انگلستان دوران ملکه الیزابت را با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پس داد . روزی که رمز کودتا از رادیو بیبیسی اینگونه اعلام شد: «اینجا لندن است و اکنون ساعت دقیقا ۱۲ نیمه شب است» این پیام رمز عملیات آژاکس برای سرنگونی دولت محمد مصدق بود؛ سرنگونی که برای همیشه سرنوشت یک ملت را تغییر داد و مسیر توسعه و استقلال آنها را دههها عقب انداخت. مصدق تمام پیشنهادات بازگشت سلطهطلبانه انگلستان به صنعت نفت ایران را رد کرده بود و «آنتونی ایدن» وزیر خارجه وقت انگلستان، دستپاچه به واشنگتن سفر کرده بود تا روزولت را قانع کند که مصدق گزینه خطرناکی برای نخستوزیر ایران است و در مسیر این اقناع، وی را مهره کمونیسم در ایران جلوه داده بود! ۱۵۰ هزار دلار اختصاص یافته سرویسهای جاسوسی بریتانیا در ایران به امثال شعبان بیمخ رسید و دولت محمد مصدق سرانجام سقوط کرد.
یکی از ماموران برجسته انگلیس که با تلاش بسیار در پی راضی کردن و همراهی آمریکا با انگلیس بود، «مونتی وودهاووس» سرهنگ ۲۷ ساله انگلیسی بود که با اعلام قطع روابط با بریتانیا از سوی مصدق در ۳۰ دی ۱۳۳۱ راهی ایران شد. وودهاووس متوجه این قضیه بود که براندازی مصدق بیمشارکت و دستیاری آمریکا میسر نمیشود. آنها نقشه براندازی مصدق را که نام رمزی «عملیات چکمه» بر آن گذاشته بودند با سیا در میان گذاشتند.
وودهاوس پس از واشنگتن به سوی قبرس رفته و پس از ملاقات با ماموران انگلیسی پایگاه نظامیبریتانیا در قبرس، دفتری تاسیس کرد و ترتیب ارتباط با عمال خود در تهران را داد و به لندن بازگشت. وودهاوس میگوید: «چون نمیخواستم این گونه تلقی شود که ما قصد داریم آمریکا را آلت دست قرار دهیم و در پی منافع خود هستیم، در مذاکره با آمریکاییها از پرداختن به مسئله نفت خودداری نمودم و به جای آن بر خطری که از جانب کمونیست متوجه ایران بود، تاکید مینهادم. استدلال من چنین بود که اگر هم احتمال ضعیفی برای حصول توافق با مصدق بر سر مسئله نفت وجود داشته باشد، دکتر مصدق در وضعی نیست که بتواند در برابر کودتا مقاومت کند».
با سقوط دولت مصدق راه برای تداوم سلطه انگلستان بازتر شد و این بار آمریکا هم جدیتر از همیشه در صحنه سیاست و اقتصاد ایران حضور یافت و تمام قد پشت محمدرضا پهلوی و اقدامات او ایستاد. نخستین بار ملکه الیزابت دوم، اردیبهشت ۱۳۳۸ میزبان پهلوی دوم بود و محمدرضا در این سفر از تلاش سرویس جاسوسی بریتانیا (MI۶) برای نجات حکومتش از ملکه انگلستان تشکر ویژه کرد و خطاب به الیزابت دوم گفت: مناسبات صمیمانهای که اکنون بین ایران و کشور شما وجود دارد، هیچگاه برپایهای مستحکمتر از اساس کنونی نبوده است». ملکه انگلستان هم دیپلم افتخاری مارشال نیروی هوایی به شاه اهدا کرد.
روابط پهلوی و الیزابت دوم در اواخر دهه ۳۰ شمسی به گونهای صمیمانه پیش رفت که گویا آن دولتی که پدر شاه جوان ایران را آواره جزیره سنتلوییس کرد؛ جز بریتانیای کبیر بود. در پی این صمیمیت، ملکه انگلستان هم سال ۱۳۳۹ به تهران و اصفهان سفر کرد، انگلیسیها بسیاری از صنایع ایران را به عهده گرفتند و عامل اصلی سرمایهداری کمپرادور( سرمایهداری وابسته و دلال) در اقتصاد ایران تبدیل شدند. اوج این صمیمت زمانی بود که پهلوی بهسازی آب لندن را بر عهده گرفت و این در حالی بود که بسیاری از شهرهای ایران به آب آشامیدنی دسترسی نداشتند. روابط تهران-لندن در بالاترین سطح ممکن و تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت اما انقلاب مردم ایران، لندن را بار دیگر در پیگیری نگاه منفعتطلبانه به ایران ناکام گذاشت.
اگر خرداد ۱۳۴۲ را به گفته بسیاری از پژوهشگران، نقطه آغاز انقلاب اسلامی مردم ایران بدانیم، همان تاریخ را هم میتوان آغاز کارشکنیهای انگلستان در مسیر این خواست تاریخی ایرانیان دانست. گرچه برخی با کنار هم چیدن شماری از اتفاقات این دوران در کنار هم توسل به نظریه توطئه این کارشکنیها را انکار میکنند اما رفتار دولتهای مختلف بریتانیا در دوران سلطنت الیزابت دوم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خوبی انگیزه و اقدام آنها را درباره انقلاب را نشان میدهد. گرچه دولت انگلستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن را به رسمیت شناخت اما در دوران نخستوزیری «مارگات تاچر» لندن از تصمیم پیشین خود برگشت و روابط دو کشور ۱۱ سال در سردترین حالت خود بود.
فشارها بر جمهوری اسلامی از همان ۲۲ بهمن ماه سال ۵۷ آغاز شد و به شهریور ۱۳۵۹ رسید که غرب با تمام قوا پشت دیکتاتور بعث جمع شد و جنگی تمام عیار علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. در این هشت سال سرزمین ملکه، از خدمات جاسوسی تا به روزترین تسلیحات نظامی را در اختیار صدام حسین قرار داد. اطلاعات محرمانه دفاعی و نظامی ایران در اختیار رژیم بعث عراق قرار میگرفت. خدمات هوایی ویژه (A.A.S) و آموزش واحدهای ویژه هوابرد عراق تنها بخشی از حمایتهای انگلیس از عراق در هشت سال جنگ بود. تحویل تانکهای چیفتن به عراق (به قیمت یک میلیارد) یعنی همان تانکهای که به ایران فروخته و مبلغ آن را دریافت کرده بود، فروش هواپیماهای جنگنده «هاوک» (به مبلغ ۲ میلیارد دلار)، تحویل قطعات یدکی تانک، قرارداد فروش جتهای جنگنده «آلفا» نشانههای آشکار همان حمایت تمام قد است.
در توصیف پشتیبانی تمام قد غرب و انگلیس از صدام حسین اظهارات «جیووانی دی استفانو» وکیل ایتالیایی صدام، درباره تلاش صدام برای بدست آوردن مواد شیمیایی، قابل تامل است: «بهطور مشخص شرکتهایی از انگلیس، آلمان، ایتالیا، هلند و فرانسه در چهارچوب تضمین مالی آمریکا به عراق کمک کردند. انگلیس از جنگ میان عراق و ایران خوشحال بود زیرا در جریان این جنگ قیمت نفت خام برنت شمال به اوج رسیده بود». سازمان ملل متحد نیز در گزارشی صراحتا تصریح کرده که عراق تسلیحات خود را از ۱۵۰ شرکت آلمانی و آمریکایی و انگلیسی تهیه کرده است. دولت عراق از سال ۱۹۷۵ توسط ۸۰ کمپانی آلمانی، ۲۴ شرکت آمریکایی و حدود ۱۲شرکت انگلیسی و چند شرکت سوئیسی، ژاپنی، ایتالیایی، فرانسوی، سوئدی، برزیلی و آرژانتینی تجهیزات دریافت کرده است».
پایان جنگ تحمیلی، آغاز دور جدیدی از زیادهخواهیها علیه جمهوری اسلامی بود و این بار بهانه فعالیتهای صلحآمیز هستهای و ابزار هم تحریمهایی که هر روز به بهانهای به فرماندهی آمریکا و همراهی انگلیس وضع میشد. پذیرش حضور ایران در جمع معدود کشورهای دارای فناوری غنیسازی اورانیوم و تولید سوخت هستهای، با وجود تحریمها، جنگ و دیگر فشارهای پنهان و پیدا، برای کشورهای غربی و انگلیس به دلیل تمامیتخواهی ناتمام آنها، چندان خوشایند و قابل قبول نبود. این چالش جدید در نظم مورد نظر آنها خیلی زود به زنگ خطری برای آنها تبدیل شد. برای مقابله با این توان جمهوری اسلامی، انگلیس و آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی بسیج شدند تا با صدور انواع قطعنامهها و تحریمهای حداکثری ایران را از دستیابی به این حق مسلم خود محروم کنند. در کنار این قطعنامههای تحریمی انگلیس در حمایتهای آشکار و پنهان از رژیم صهیونیستی، ترور دانشمندان هستهای و خرابکاری در تاسسیات ایران را دستور کار قرار داد.
اشغال ایران وچشم طمع به تمامیت ارضی، ایجاد قحطی و جنگ داخلی، تحریک دولتهای خارجی و مخالفان داخلی به منظور هجمه علیه ایران، سلطه بر مهمترین منبع اقتصاد ایران یعنی نفت، نقشآفرینی در کودتای ۲۸ مرداد، کارشکنی در مسیر انقلاب و فشار بر ایران پس از آن، حمایت از صدام حسین در دوران جنگ تحمیلی، همراهی در اعمال فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی در پرونده هستهای، مهمترین پاسخهایی است که ایرانیان در جواب پرسش بالا میتوانند اعلام کنند. روابط با انگلیس برای مردم ایران در دوران ملکه الیزابت دوم؛ با خاطرات تلخی همراه شده است که چارلز سوم برای از بخشیده شدن این اشتباهات لندن در قبال تهران، راه دشواری را پیش رو دارد، راهی که شواهد نشان میدهد، انگلستان چندان عزمی برای گام نهادن در آن از خود نشان نمیدهد و تداوم این بدبینی و خصومت به عنوان سیاستی همیشگی برای آنها تعریف شده است.
جمهوری اسلامی ایران اما با وجود تمام این فشارها و زیادهخواهیها، راه خود را میانه جهان گشوده و حتی تعریف جدیدی از نظم بینالملل ارائه داده است، مسیر آمده و خصومتهای رفته بر مردم ایران از سوی بریتانیا، همگی در حافظه تاریخی ایرانیان حک شده، نه فراموش میشوند و نه بخشیده. تکرار سیاستهای منفعت طلبانه الیزابت دوم و مارگارت تاچر علیه مردم ایران از سوی چارلز سوم و لیز تراس این تلخیها را دوچندان کرده و تاریخ اشغال و کودتا و جنگ را برای مردم ایران بار دیگر زنده خواهد کرد.