سرویس سیاست مشرق- برگزاری دو دادگاه در فاصله زمانی کم از یکدیگر یکی در استکهلم سوئد و دیگری در تهران نگاه بسیاری را به خود جلب کرده است. در دادگاه تهران حبیب اسوید سرکرده گروهک تروریستی اهوازیه که در روز روشن بیش از ۲۵ نفر را کشته رو به قاضی ایستاده و از نقش سرویسهای خارجی برای اجرای نقشه ترور و جنایت علیه مردم میگوید؛ هزاران کیلومتر آنسوتر حمید نوری که روزگاری کارمند ساده دادگستری بوده در میان هلهله گروهکهای تروریستی به دادگاه آمده تا از روایت مظلومیت انقلاب اسلامی در دهه شصت دفاع کند.
سرنوشت حمید و حبیب جالبتوجه است، در یک سو رهبر گروهک تجزیه طلب حرکت النضال به عنوان یک تروریست حرفهای و شناختهشده با لباس مرتب همراه با وکلا با اسکورت ویژه و نیز رعایت همه تشریفات قضایی و اسلامی در برابر قاضی دادگاه حاضرشده؛ چشم در چشم مادران داغدیده به تشریح عملیات تروریستی میپردازد، اما دیگری بالباس زندان، بدون وکیل در حالی که آثار شکنجه روی بدنش مشخص است و حتی اجازه استفاده از عینک نیز ندارد باید در برابر روایت دروغین دشمن از خود دفاع کرده و درنهایت با سنگینترین حکم ممکن روبرو شود.
در شرایطی که رسانههای ضدانقلاب سعی دارند با بایکوت دفاعیات حمید نوری جای جلاد و شهید را عوض کنند؛ فرزندان حمید نوری تمامقد برای دفاع از پدر خود به صحنه آمدهاند؛ مجید نوری در روایتی ناگفته از دادگاه قرونوسطایی اروپاییها به «مشرق» از شرح بیش از ۱۱۰۰ روز حضور پدرش در سلولهای انفرادی میگوید. مجید نوری از حال و روز پدر و تغییرات احوال او در سالهای مظلومیت و اسارت در زندان میگوید.
در ادامه گفتگوی مشرق با فرزند حمید نوری را میخوانید:
**شما بهتازگی با پدرتان بهصورت تلفنی صحبت کردهاید، آخرین وضعیت آقای حمید نوری در زندان ظالمانه سوئد چگونه است؟
پدرم در حال حاضر در زندان انفرادی به سر میبرد.
** ارتباط ایشان با بیرون قطعشده است؟
بله، پدرم بههیچعنوان ارتباطی با بیرون نداشته و رابطهاش با خانواده کاملا قطع شده است.
** ایشان دسترسی به تماس تلفنی هم ندارند؟
هفته گذشته موفق شدیم پس از مدتها با کمک کنسول گری جمهوری اسلامی ایران در سوئد با ایشان تماس بگیریم. البته این نوع از ارتباط کاملاً خلاف قانون است؛ زیرا قاضی پرونده دستور داده است که از ۱۴ اردیبهشت آقای نوری هیچ محدودیتی برای تماس با بیرون نداشته باشد؛ اما ۴ ماه پسازآن دستور همچنان ارتباط با ایشان قطع است.
** در این ۴ ماه هیچ محدودیتی برطرف نشده است؟
حدود ۴۰ روز قبل مادرم توانست با پدر ملاقات کند.
** ملاقات حضوری داشتهاند؟
بله در یک اتاق اجازه ملاقات دادند؛ تماس تلفنی هم در این مدت تنها سه مورد بوده که با کمک کنسول گری انجامشده است. البته همان ارتباط با کمک خط دیپلماتیک هم در حدود یک ماه است که قطعشده است.
** در آخرین تماسی که آقای نوری با خانواده داشتند چه مسائلی را مطرح کردند؟
پدرم در آخرین تماس توانستند با مادرم مکالمه کنند؛ ایشان گفتند که وکیل ندارند و وکیل قبلی را عزل کردهاند. در شرایطی که دو هفته دیگر مهلت دادگاه تجدیدنظر تمام میشود، اما پدرم هنوز از داشتن وکیل و دسترسی به حقوق اولیه خود محروم است زیرا دادگاه وکیل جدید ایشان را تائید نکرده است. پدرم حتی دسترسی به کتابی که از روی آن لایحه بنویسد و از خود دفاع کند را نیز ندارد.
** آقای نوری در دادگاه بارها گفتند که حتی عینک لازم برای مطالعه متن کیفرخواست ادعایی را نیز ندارد؛ آیا دولت سوئد اقدامی در این زمینه انجام داده است؟
پدرم عینک دارند؛ اما نمره این عینک برای دو سال قبل است، هیچ چشمپزشکی ایشان را معاینه نکرده و چشم ایشان متأسفانه نمیبیند.
** رسانهها از زندانهای غربی یک تصور فانتزی ایجاد کرده گویی زندانی در یک هتل ۵ ستاره اقامت دارد؛ آیا این تصویرسازی با واقعیت آنهم در کشوری مثل سوئد که ادعای زندگی استاندارد و حقوق بشر دارد مطابقت داشت؟
خیر بههیچعنوان؛ هر چیزی که غربیها برای خود بد میدانند برای خودشان خوب میدانند. مثلاً اینجا(در ایران) یک زندانی در انفرادی در حال شکنجه شدن است؛ اما تا به خودشان میرسد با ادعایی مضحک میگویند پدر شما را در انفرادی بردهایم تا کسی به او آسیب نزند! این حرف آنقدر خندهدار است که اساتید حقوقی را نیز به واکنش واداشته است.
** تصوری از این سلول انفرادی پدر به شما دادهاند؟
بله؛ این زندان یک اتاق کوچک به مساحت یک متر و نیم در دو متر است؛ یک در بزرگ دارد و از زیر آن غذا به پدر داده میشود؛ در کنار در ورودی نیز یک سرویس بهداشتی فرنگی قرار دارد؛ این هتل ۵ ستاره که غربیها ادعا میکنند تنها یکتخت کهنه داشته و این اتاق تنها یک پنجره کوچک دارد تا نور کمی وارد اتاق شود.
** در مورد مسائل بهداشتی چطور؟
پدرم میگوید این سلولهای انفرادی بسیار کثیف بوده و غذای زندان غیرقابلخوردن است.
** همین دولت سوئد در برخی مواقع بیانیه ضد حقوق بشری علیه مردم ایران امضا میکند.
جالب است که دولت سوئد یک اتاق زندان را مرتب کرده و میگوید استاندارد زندانها بالا است؛ اما واقعیت با آن تصویرسازی غربیها بسیار فاصله دارد.
** رفتار پلیس چگونه است، بحث شکنجه آقای نوری نیز مطرحشده است.
مهمترین شکنجهای که پدرم شده است، مربوط به مسائل روانی است.
** درواقع ایشان را شکنجه سفید میکنند...
بله مثلاً یک امکانی مانند تماس با خانواده در اختیار ایشان قرار داده و مدتی بعد آن را قطع میکنند. حتی گاهی مواقع به ایشان یک نوشیدنی مانند چای داده اما بهیکباره آن را چند ماه قطع میکنند. این قطع و وصل کردنهای روانی بهمراتب بدتر از شکنجه جسمی است و فرد زندانی را دچار تشویش روحی شدید میکند. البته پدرم را شکنجه جسمانی نیز کردهاند سال گذشته پلیس در جریان بازجوییها پدرم را ضرب و شتم کرده و سر ایشان آسیب میبیند.
نمایی از بی دادگاه حمید نوری در استکهلم
** پزشک ایشان را ملاقات کرده است؟
خیر؛ این موضوع باعث شده است تا پدرم سردردهای شدید داشته باشد. فایل صوتی از دادگاه پدرم وجود دارد که ایشان میگویند مرا ضرب و شتم کرده و هیچ پزشکی مداوایم نکرده است.
** چرا آقای نوری به بند عمومی منتقل نمیشود؟
دولت سوئد ادعا میکند پرونده ایشان خاص است و باید در سلول انفرادی بماند.
** آقای نوری در زندان مترجم دارند؟
یکی از مهمترین مشکلات پدرم در انفرادی نداشتن مترجم است. ایشان به دلیل آنکه زبان سوئدی را بلد نیستد با مشکلات زیادی در زندان روبهرو هستند.
** پیگیریهای وزارت امور خارجه و کنسولگری درباره آقای نوری چگونه است؟
در حال حاضر و با آمدن دولت جدید و استقرار آقای امیر عبداللهیان در وزارت امور خارجه پیگیریها بسیار افزایش داشته و ملموس است.
** در دولت قبل انگار رسیدگی لازم صورت نگرفته است؟
نمیدانم... اما با استقرار دولت جدید مدل همکاری وزارت خارجه تغییر کرد. در دولت قبل پرونده پدرم پیگیری نمیشد! برخی میگویند یکی از مواردی که باعث شد پرونده آقای نوری دچار این مشکلات شود مدل مواجه سفارت ایران در سوئد بوده است، در حال حاضر سفارت همکاری صمیمانه داشته و بهصورت شبانهروزی در حال کار است.
** آقای نوری با چه روشی با شما تماس میگیرد؟
قبلاً پلیس سوئد به سراغ سلول پدر رفته و با یک شماره واتساپی تماس برقرار میشد؛ اما بعد از حکم دادگاه برخی محدودیتها به اصطلاح برداشتهشده است، اما این به معنا بود که دیگر تلفنی وجود نداشت تا پدر با خانواده در ارتباط باشد. در حال حاضر باید کنسول با دادگاه تماس گرفته تا تلفن سفارت به داخل سلول فرستاده شود تا امکان یک تماس تلفنی محیا گردد؛ درواقع ارتباط ما با پدرمان کاملاً قطع است.
** دادگاه آقای نوری یک ماجرای جالب دارد، پدر شما باوجود همه نا ملایمتیها و شکنجههای روحی و جسمی در برابر بی دادگاه اروپاییها بهخوبی از خود دفاع کرده و نقشه ضدانقلاب را به هم زد، احتمالاً این دفاع بسیار خوب باعث کینه طرف غربی شده است...
من به پدرم میگویم شما اسب تروا جمهوری اسلامی هستید.
** توصیف جالبی است...
بله؛ پدرم میگوید دشمن فکر میکرد با پرونده نوری به جمهوری اسلامی ضربه میزند. منافقین و سرویسهای اطلاعاتی غربی تحلیل داشتند کهحمید نوری علیه نظام سخن خواهد گفت؛ اما ایشان با ایستادگی در برابر دشمن منافقین را به لجن کشید.
حضور اتوبوسی منافقین و ضد انقلاب در برابر دادگاه حمید نوری/ تعداد این افراد کمتر از ۲۰۰ نفر بوده و روزی ۱۰۰ یورو دستمزد فحاشی آنها است!
** آقای نوری یک مانیفست مقاومت در دادگاه خوانند که بسیار قابلتأمل بود.
دقیقاً همینگونه است؛ ایشان با دفاع تمامعیار از انقلاب اسلامی و یادآوری خدمات شهیدان بهشتی، لاجوردی؛ رجایی و باهنر یک مانیفست درست از صحنه نشان دادند؛ آنهم در شرایطی که دادگاه حتی اجازه نمیداد ایشان متن خود را خوانده یا مستندهای تهیهشده نمایش داده شود. پدرم در شش جلسه بحث فلسفه انقلاب اسلامی را پیش چشم منافقین و دشمنان ارائه دادند.
** دادگاه میخواست با مطرح کردن فایل دروغین از منتظری در دهه شصت جای جلاد و شهید را عوض کند؛ اما ناکام ماند...
پدرم با دقت وارد بحث حسینعلی منتظری شده و گفتند قائممقام رهبری با اشتباهات خود و نفوذ منافقین در دفترس از صحنه انقلاب محو شد، من در دادگاه پدرم دیدم که امام (ره) چه فرزندانی تربیتکرده است. پدر آنقدر قوی ظاهر شد که همه محاسبات دشمن به خورد تا جایی که ایشان به ما توصیه میکرد که صبور باشید و هیچگاه ذرهای تردید یا ترس به دل خودتان راه ندهید. پدرم میگفت شما باید نماز شکر بخوانید که بین تمام خانوادههای انقلابی خداوند ما را برای این آزمون انتخاب کرده است.
** این سطح از ایستادگی نشاندهنده اعتقاد ایشان به مسیر طی شده است.
من با یک ایرانی که در زندان سوئد در حدود یک ماه انفرادی کشیده است صحبت کردم، او به من میگفت حتی یک روز انفرادی آن زندان قابلتحمل نیست، باوجوداینکه آن فرد زبان سوئدی نیز میدانست! حالا بیش از هزار و صد روز است که حمید نوری در انفرادی مانده اما حسرت یک آخ را به دل دشمنان انقلاب گذاشته است.
** نکته جالب در مورد دادگاه آقای نوری آن است که در ایران حتی تروریستی جنایتکار مثل حبیب اسوید (رهبر گروهک الاهوازیه) را با رعایت همه تشریفات قضائی به دادگاه آمده و بدون کوچکترین مزاحمت از خود دفاع میکند، اما رسانههای غربی درمورد دادگاه حمید نوری لال شده و کلاً مسئله حقوق بشر و تشریفات دادگاه را فراموش میکنند، از سویی ضد انقلاب با فحاشی و رقاصی روی دادگاه جلوی دادگاه نمایش راه انداخته تا دادگاه به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد.
بگذارید من یک خاطره ناگفته برای شما بگویم، یک روز خانمی بانام آرمیده که خودش را خبرنگار میخواند با دوربین پشت سر ما حرکت میکرد و فیلم میگرفت.
** حمیده آرمیده خبرنگار صدای آمریکا...
بله من به ایشان گفتم که گرفتن این فیلم از اتاقی که ما در آن حضور داشته و قصد خواندن نماز داریم ممنوع است و مادر و خواهر من علاقه ندارند که در این محل شما از ما فیلم بگیرید؛ ایشان و حتی پلیس سوئد به این مسئله توجه نکردند؛ خانواده ما نیز بدون توجه به اقدام این خبرنگار شروع به نمازخواندن کردند، بعدازآنکه نماز ما تمام شد من به این خبرنگار گفتم کار شما جرم است و تلویزیون صدای آمریکا برای ما یادآور جنایت آمریکا در شهادت حاج قاسم است، چرا شما حداقل به موازین حرفهای خودتان عمل نمیکنید!
تبدیل جلاد به شهید توسط خبرنگار تلویزیون سازمان سیا(صدای آمریکا)
** پاسخش چه بود؟
بهجای این خانم به اصطلاح خبرنگار؛ فیلمبرداری که همراه ایشان بود، از ما عذرخواهی کرد. جالب اینکه این خانم بهجای اینکه این صحبتها را پخش کند؛ یک صحنه دیگر را پخش کرده و ادعا میکند ما فیلمبردار توهین نژادی کردهایم، به همین سادگی دادگاه را منحرف کردند. طبیعتاً از چنین افراد دروغگویی نمیتوان انتظار داشت که دادگاه را بهصورت واقعی پخش کنند.
** عوامل ضدانقلاب هم در اطراف محل برگزاری دادگاه بساط به پا کرده بودند.
خاطره جالبی از یکی از این افراد دارم، یکی از آنها معروف به «غلام» بود، او دائم جلوی دادگاه آمده و دائم الفاظ رکیک به کار میبرد و فحاشی میکرد، جالب است که بدانید همین خبرنگار صدای آمریکا در تهیه گزارش دادگاه دستهگل به دست او داده تا از او یک شخصیت معصوم و مثبت بسازد.
** همان فردی که معروف است به غلام پیکاری و از اعضای گروهک تروریستی پیکار (شاخه جداشده از گروهک تروریستی فدائیان خلق) است.
بله، این آقا غلام پول میگرفت و هرروز کارش این بود جلوی دادگاه آمده و الفاظ رکیک بهکاربرده و فحاشی کند. این فرد را بهعنوان نماد مظلومیت با اتوبوس جلوی در دادگاه میآوردند.
** شما در حاشیه یکی از جلسات دادگاه با یکی از خبرنگاران بیبیسی فارسی گفتگو کردید که پرحاشیه بود...
بعد از بارها اصرار من حاضر شدم با خبرنگار بیبیسی گفتگو کنم؛ از او خواستم جلوی در دادگاه دوربین را روشن کند تا جهان فحاشی ضد انقلاب و منافقین علیه ما را ببینند، جالب است بدانید که جلوی در دادگاه منافقین حتی به بیبیسی فارسی هم فحش میدادند!
** اینها باهم زاویهدارند.
بله ما به خبرنگار آنها گفتیم که این فحاشیها را پخش کند که نکرد.
** خبرنگار بیبیسی در آن گفتگو فردی به اسم امید منتظری فرزند معدوم حمید منتظری از اعضای گروهک تروریستی فدائیان خلق است، درواقع این اصرار او هم گفتگو آن بود که در این مواجهه پروژه خود را پیش ببرد. بی بیس برای این گفتگو از فردی استفاده کردند که اصلاً خبرنگار نیست و کار حرفهای خبر را نمیداند؛ او شخصیت متزلزلی داشته و تا جایی که یادم هست در ایران مسکنهای قوی اعصاب خورده و حتی پدرش را محکومبه تروریست بودن میکرد!
من به همین فرد گفتم چرا شما به خانواده ما توهین میکنید! فضای دادگاه بهقدری بد بود که فردی چون گیسو شاکری که رقاصه گروهک منافقین است راه میرفت و به خانواده ما توهین جنسی میکرد. رسانههای ضدانقلاب این توهینها را پخش نمیکنند.
اصرار خبرنگار بیبیسی برای گفتگو باخانواده حمید نوری و فحاشی ضد انقلاب(فیلم اختصاصی از مشرق)
** پاسخ امید منتظری خبرنگار بیبیسی به فضای موجود در دادگاه چه بود؟
او جوابی نداشت، بعدها متوجه شدم مدیر خبر بیبیسی منتظری را به خاطر آنکه مصاحبه به اهداف خود نرسید توبیخ کرده است.
** رسانه ضدانقلاب به دنبال روایت جهتدار از دادگاه بود.
من به ژیارگل (خبرنگار بیبیسی) گفتم چرا شما مستند دروغ از پدر من ساختهاید، گفت من اینها را درباره پدر شما شنیدهام اما برایش سندی ندارم!
** درباره فضای اطراف دادگاه صحبت کنیم و تجمعاتی که ضدانقلاب انجام میداد؛ در میان مصاحبه گفتید که برخی از اینها پول میگرفتند و درواقع اجارهای بودند، برداشت شما از این افراد چه بود؟
سه گروه دربرابردادگاه بساط راه انداخته بودند، یک گروه چپهای قدیمی مثل تودهایها؛ فدائیان و پیکاریها بودند که دنبال آن بودند که غرامت بگیرند. اینها افرادی بدبخت و فقیر هستند، طبق آمار ما در سوئد ۲۰۰ هزار ایرانی داریم از این جمعیت نزدیک به ۶۰ هزار ایرانی در استکهلم زندگی میکنند اما فقط ۲۰۰ نفر جلوی در دادگاه میآیند، این افراد اکثراً از شهرهای مختلف جمعآوریشده و جلوی در دادگاه میآمدند. قیمت هرروز ایستادن جلوی دادگاه صد یورو بود؛ حتی برخی آفریقایی تبارها نیز در این تجمعات بودند که لباس پاکبانی بر تن داشتند، اینها با پول اجارهشده بودند.
گروه بعدی سازمان منافقین است و دنبال پرونده نیست بلکه به دنبال شوآف(نمایش) رسانهای است.
گروه سوم نیز بخش بریده از منافقین بود که بهشدت فقیر هستند و حدود ۱۰ تا ۱۲ نفر هستند.
** مثلاً ایرج مصداقی نمونه گروه سوم است.
او ته خط استکهلم در منطقه آکالا زندگی میکند که آخرین ایستگاه مترو در آنجا متوقف میشود. ایرج مصداقی صریح میگوید من میخواهم خودم را مطرح کنم، این معروفیت فقط به خاطر پول است.
** شهادت این افراد در دادگاه بهشدت نیز متناقض بود.
پدرم ۱۸۰ مورد تناقض از این افراد پیدا کرده و به دادستان ارائه داد.
** سناریونویس اصلی هم سرویسهای خارجی هستند.
من میگویم با توجه به نوع شکنجه پدرم؛ موساد روی این پرونده نفوذ دارد و با توجه به مدل حاکمیت سوئد و نفوذ یهودیان در این کشور ماجرای کشاندن حمید نوری به سوئد با هدایت موساد صورت گرفته است. یکی از دستهای مرموزتر این ماجرا فردی به اسم آرین است.
** هرِش صادق ایوبی معروف به آرین! جالب اینکه دادستان سوئد روایت او را از زندگی آقای حمید نوری از مسیر دادگاه حذف کرده است؟
این از نکات مهم این دادگاه است، دادستان افرادی که به کمک دادگاه نمیآمد یا به ضرر خط دادگاه بود حذف کرده است، در حدود ۲۲ فرد را دادستان در این دادگاه حذف کرده است؛ اما بیبیسی این روایت دروغین را بهعنوان روایت غالب مطرح میکند.