زینب کیامنفرد: میترا ناظم، ۲۹ سال است که بهعنوان مربی در مراکز کانون فعالیت دارد و در حال حاضر در مرکز فراگیر فدک تهران مشغول است. ۱۴۰۰۰ جلد کتاب که مناسب سنین کودک و نوجوان است در کتابخانه این مرکز وجود دارد. تعداد این مراکز در کشور به ۳۹ عدد رسیده است که پنج مرکز در سطح تهران و در هر استان حداقل یکی از آنها وجود دارد. میترا ناظم درباره این مرکز و فعالیتهای آن میگوید: «مرکز فراگیر، جدا از اینکه مانند بقیه مراکز «کانون پرورش فکری» فعالیتهای فرهنگی و هنری انجام میدهد به کودکان کمشنوا، ناشنوا، کمبینا و نابینا و معلول جسمی_حرکتی، خدمات ارائه میدهد. کودکان و نوجوانانی که عضو مراکز فراگیر هستند، چه دارای معلولیت خاص و چه عادی در کنار یکدیگر آموزش میبینند. وقتی در استانی احساس شود که تعداد افراد دارای معلولیت خاص زیاد است؛ اگر یکی از مراکز کانون در نزدیکی مؤسساتی که به معلولین خاص خدمات میدهند قرار داشته باشد، آن را به مرکز فراگیر تغییر میدهند.»
مرکز شماره ۲۱ کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان که به اسم فدک هم شناخته میشود از سال ۱۳۵۱ در پارک فدک تهران آغاز به کار کرد. سال ۱۳۸۰ این کتابخانه در طرح کتابخانههای فراگیر قرار گرفت و به عنوان نخستین کتابخانه از این مجموعه مجهز به منابع و تجهیزات مناسب برای ارائه خدمات کتابخانه ای به کودکان و نوجوانان ویژه در کنار کودکان و نوجوانان عادی شناخته میشود.. این کتابخانه در کنار مجموعه کتاب های چاپی به خط بینایی دارای کتاب های پارچه ای حسی- لمسی، کتاب بریل، کتاب گویا، کتابهای ساده نویسی شده، نوارهای ویدئویی کتابخوانی به زبان اشاره و تجهیزاتی همچون بهدید برای کم بینایان و برجسته نگار است. ناظم درباره امکانات کتابخانههای کانون که برای کودکان خاص طراحی شده میگوید :«بخش عمدهای از کتابها به خط بریل هستند. بخش دیگر کتابها، پردهای هستند. کتاب پردهای برای افراد ناشنوا است که به دلیل نشنیدن، دایره لغات آنها برای برقراری ارتباط کم است. لغات سخت برای این افراد در کتاب پردهای سادهسازی شده است و چون به وسیله کاغذ به کتاب اضافه شدهاند چنین اسمی دارد. افراد ناشنوا با استفاده از آن میتوانند به آسانی با تعداد کلمات بیشتری آشنایی پیدا کنند.»
این مربی باسابقه کانون هدف از تشکیل این مراکز را آموزش کودکان عادی و کودکان با نیازهای ویژه در کنار هم میداند: «هدف از تشکیل این مراکز این است که کودکان عادی و دارای نیازهای ویژه، در کنار هم قرار بگیرند و در فعالیتها به یکدیگر کمک کنند. مقصود، ایجاد این ذهنیت بوده است که آموزش دهیم تفاوتی بین کودکان عادی و آنها وجود ندارد. یکی از اهداف مهم دیگر، ایجاد روحیه کمکرسانی به هم نوع خود در کودک و نوجوان بوده است.»
به گفته ناظم مربیان این مرکز آموزشهای خاص و مرتبطی دیدهاند، تا بتوانند بنا به هدف و نوع فعالیت این کتابخانهها کار کنند: «اکثر مربیان و حتی کسانی که در این مراکز فعالیت ندارند؛ چون ممکن است در آینده به این مرکز بپیوندند، آموزش میبینند. مربیان اصلی این مراکز حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت آموزش دیدهاند که چگونه با این کودکان و نوجوانان ارتباط بگیرند، مانند زبان اشاره، آشنایی با خط بریل و دستگاه و تجهیزاتی که در روند آموزش به نیاز است. آموزشهایی که به مربیان داده میشود، خارج از این مراکز هم قابل استفاده هستند و مربی میتواند برای افراد دیگر نیز از آن بهره ببرد.»
اگرچه موج اعتراض به واگذاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانهها چنان گسترده شد که باعث شده مسئولان وزارت ارشاد بیانیه بدهند، اما همچنان این نگرانی وجود دارد که با واگذاری کتابخانههای کانون، فعالیت این مراکز متوقف شود. نکتهای که مربی فرهنگی و مسئول مرکز فدک آن را گونه شرح میدهد: «بیشک متوقف خواهد شد. هیچ فضای دیگری برای ادامه و ارائه این فعالیتها وجود ندارد؛ مگر اینکه مربیان به صورت خودجوش موسسهای مستقل راهاندازی کند.»
او وجود این مرکز کمک مناسبی برای خانوادههای دارای کودکان با نیاز خاص میداندن و در مورد واگذاری کتابخانه و در نهایت تعطیلی کتابخانهها و تاثیر آن برخانواده میگوید: «بسیاری از خانوادهها به ما میگویند که قبل از آشنایی با این مرکز بسیار مستأصل و ناراحت بودند؛ چراکه گمان میکردند فکری برای فرزندان آنها نشده است. تنها فضای مناسبی که برای افراد معلول فراهم است همان آموزشوپرورش استثنایی است که فقط امکان تحصیل در آنجا فراهم است، در صورتی که در مرکز فراگیر علاوه بر آموزش به جنبههای سرگرمی نیز توجه شده است. والدین برای حل مشکلات فرزندان خود نزد ما میآیند و از مشاوران مرکز برای رفع آن کمک میگیرند. جلساتی در اینجا صورت میگیرد که پزشکان برای آموزش خانواده کودکان و نوجوانان در آن حضور پیدا میکنند؛ با تعطیلی کتابخانه تمام امید خانوادهها برای فرزندانشان از بین خواهد رفت. خیلی از پدر و مادران، از ما تشکر میکنند و معتقد هستند که کانون اعتمادبهنفس و اعتماد به دیگری را در فرزندانشان ایجاد کرده است.»
این مربی باسابقه علاوه بر کودکان و نوجوانان عضو این کتابخانهها نگرانی دیگری درباره واگذاری کتابخانهها دارد: «مربیانی که عضو رسمی هستند، حتماً جایگزینی برای آنها تا زمان بازنشستگی در نظر گرفته شده است؛ ولی ۹۰ درصد کسانی که در کانون فعالیت دارند قراردادی هستند و بلافاصله با اجرای این طرح شغل خود را از دست خواهند داد.
در این موسسه کودکان عادی و دارای معلولیت خاص در کنار یکدیگر پرورش مییابند، ناظم در باره این سوال که این نوع پرورش چه نقش و اهمیتی در تربیت نسل آینده دارد؟ میگوید: «این اهمیت تنها مختص بخش فراگیر نیست؛ «کانون پرورش فکری» یک کارخانه انسانسازی است. افرادی که در گذشته عضو کانون بودند و بعدها از آن زمان یاد کردند، کانون و کتابهای آن را عامل تغییر و تحول خود دانستند و از علاقه خود نسبت به مربیان و مطالب آموزش داده شده گفتند. چرا راه دور برویم، مرحوم حسن جوهرچی، ایرج طهماسب و حمید جبلی همگی زمانی عضو کانون بودهاند و بسیاری از بازیگران از طریق کلاسهای کانون به تئاتر راه پیدا کردند. همه اینها به این خاطر است که اولین نهاد و موسسهای بود که به کودک و نوجوان اهمیت میداد. فعالیتهای کانون مانند مدرسه جنبه اجبار ندارد و بچهها اوقات فراغت خود را با کلاسهای کانون میگذرانند. این اتفاق لطمه بسیار شدید و بزرگی را به تربیت نسل آینده و در آخر به ایران وارد خواهد کرد.»
او نقش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به اندازهای میبیند که خانواده به خبر واگذاری کتابخانهها واکنش نشان دادهاند: «خانوادهها مدیریت صفحات مجازی مراکز را در دست گرفتهاند و اعتراض و نگرانی خود را در این رابطه اعلام میکنند. نگرانی و اضطراب برای تعطیلی کانون باعث شده است این موضوع تبدیل به یک دغدغه بسیار مهم برای آنها شود. والدین تمام تلاش خود را برای جلوگیری از این اتفاق میکنند، در حال امضا جمع کردن هستند و بسیار ناراضیاند.»
ناظم در جایگاه مربی و مدیر این کتابخانه به بودجه کانون اشاره دارد: «بودجهای که برای «کانون پرورش فکری» در نظر گرفته شده میتوانم بگویم، صفر است! ما خودگردان شدهایم؛ کلاس برگزار میکنیم و خانوادهها برای آن هزینه پرداخت میکنند و از همین طریق حقوق مربی را میدهیم. مناطقی هستند که به دلیل محرومیت بالا توان پرداخت هزینه اندک را هم ندارند. مراکزی در مناطق بالای شهر و ثروتمند قرار دارند، درآمد بالایی دارند و به همین جهت خودگردان شدند. وزارت فرهنگ و ارشاد از زیاندهی کانون میگوید و من بسیار تعجب میکنم. ما برای حفظ کانون بسیار تلاش کردیم و حتی از تبلیغ استفاده نکردیم؛ چون با تبلیغ مخالف بودیم. حمایت دولتی برای رسیدن به اهداف این نهاد خیلی نیاز بود و هست؛ چراکه ما امکاناتی برای رسیدن به آنها نداشتیم. حقوق اندک مربیان، انگیزه کاری را از بین میبرد؛ اما ناامید نشدیم و همچنان ادامه دادیم.»
او درباره زیاندهی کتابخانههای کانون نیز میگوید: «شما صداوسیما، سایپا و ایرانخودرو را در نظر بگیرید؛ همگی زیانده هستند و ضرری که اینها به دولت میزنند خیلی بیشتر و سنگینتر از آسیبی مالی است که کانون میتواند به دولت برساند.»
۵۵۲۲۶