هزار بار طواف کعبه کردن و ضریح منور پیامبر را بوسیدن، صدها بار قبر مطهر امام حسین را زیارت کردن و دهها بار با پای پیاده به زیارت اربعین رفتن ثوابش با ثواب حفاظت از جان یک انسان برابری نمیکند.
هنوز ما مردم عادی نمیدانیم درباره مرگ ناگهانی «مهسا امینی» کدام روایت مقرون به صحت است. آنچه فیلم منتشر شده توسط نیروی انتظامی نشان میدهد، یا اینکه گفته شده در حین انتقال به محل گشت ارشاد مورد ضرب و شتم قرار گرفته، یا دارای سابقه بیماری قلبی بوده و یا چیز دیگری که هنوز نشنیدهایم. مهمتر از اینها اینست که اعتماد مردم دچار لطمه شده است. یکی از ویژگیهای نظام جمهوری اسلامی در آغاز تاسیس این بود که هرچه مسئولین این نظام در هر ردهای میگفتند همه آن را باور میکردند ولی اکنون چنین نیست. این بیاعتمادی، خسران بزرگی است که در وقایعی از قبیل مرگ مهسا امینی خود را نشان میدهد آنهم چه نشان دادنی!
از اینها همه که بگذریم، موضوع مهمتر اینست که حضرات مسئولین همواره در وقایعی که غافلگیرشان میکنند، به دنبال معلول میگردند و حداکثر کاری که انجام میدهند – اگر واقعاً انجام شود و به فرجام برسد – مبارزه با همان معلول است. این روش، هرگز عامل اصلی این رویدادها که علت به وجود آورنده این معلولهاست را از بین نمیبرد. دستورهائی که برای پیگیری مرگ این دختر ۲۲ساله کردستانی صادر شدهاند، همگی ناظر بر روشن ساختن چگونگی حادثه و چرائی مرگ او هستند. این اقدام هم لازم است ولی با انجام آن، ریشه این قبیل حوادث خشکانده نمیشود.
این روزها به خاطر اینکه ممکن است یک یا دو مامور گشت ارشاد مرتکب خطائی شده باشند، عدهای نیروی انتظامی را زیرسوال میبرند و آنهمه تلاش و خدمت این نیرو را و آنهمه فداکاری و شهید دادنهای این مجموعه برای حفاظت از امنیت کشور و مقابله با اشرار و خائنین را به فراموشی میسپارند. تردیدی نیست که آن یک یا چند نفر خاطی گشت ارشاد باید مجازات شوند ولی خطای آنها را نباید به حساب کل نیروی انتظامی گذاشت. از یک پزشک اگر خطائی سر بزند، نمیتوان جامعه پزشکی را خطاکار دانست. مهمتر اینکه در چنین حوادثی، نیروی انتظامی را زیرسوال بردن نیز نوعی برخورد با معلول و به فراموشی سپردن علت است. با چنین روشی نهتنها هرگز به نتیجه مطلوب که خشکاندن ریشه برخوردهای غیرمنطقی و غیرانسانی با پدیدههائی از قبیل بدحجابی و بیحجابی است نخواهیم رسید، بلکه بر حجم چنین مشکلاتی افزوده خواهد شد.
بیشتر بخوانید :
در اینکه امر بمعروف و نهی از منکر یک واجب دینی است، تردیدی وجود ندارد، انجام این واجب نیز در صورتی که شرایط آن فراهم باشد لازم است اما سوال اساسی اینست که آیا ما شرایط لازم را فراهم کردهایم؟ وقتی شرایط امر بمعروف و نهی از منکر فراهم نباشد، مبارزه با منکراتی از قبیل بدحجابی و بیحجابی و عوارض مربوط به آنها در چارچوب مبارزه با معلول قرار خواهد داشت که هرگز به جائی نخواهد رسید. اگر شما به قانون در تمام زمینهها عمل کنید، عدالت را در بسترهای اقتصادی، قضائی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اخلاقی اجرا نمائید، مردم را از فقر و بیکاری و تنگناهای معیشتی نجات بدهید و با مردم صادق باشید بطوری که هیچ تضادی میان گفتارها و رفتارهایتان احساس نکنند، در چنان شرایطی مطمئن باشید مردم به شما اعتماد خواهند کرد، نه فقط به قانون بلکه حتی به خواستههای معقول و منطقی شما عمل خواهند نمود و به احکام شرع با جان و دل پایبندی نشان خواهند داد. حتی به مرحله بالاتر از این نیز میتوانید برسید و آن اینکه بدون دخالت شما، مردم اگر مشاهده کنند کسی به قانون یا حکم شرعی عمل نمیکند، خودشان با او برخورد خواهند کرد و مانع گسترش اقدامات خلاف در جامعه خواهند شد. مبارزه با علت یعنی این. ولی اگر مبارزه با علت را کنار بگذارید و به سراغ معلول بروید و آن را به نیروی انتظامی بسپارید، نهتنها این نیرو نمیتواند از پس آن برآید، بلکه اگر ارتش و سپاه و بسیج را هم به صحنه بیاورید و از ارتشهای کشورهای همسایه هم کمک بگیرید توفیقی در وادار کردن مردم به انجام قانون و احکام شرعی به دست نخواهید آورد.
نتیجه این نیست که اجرای قانون و امر به معروف و نهی از منکر را کنار بگذارید، بلکه اینست که ابتدا نگاهتان را به مردم و نوع حکمرانی تغییر بدهید، سپس از مردم بخواهید به قانون و احکام دین عمل کنند. مردم، ذاتاً خواهان قانون و شرع و اخلاقند و جامعه سالم را دوست دارند. آنها اگر حکمرانانی مقید به اجرای عدالت داشته باشند، خودشان به انجام امر بمعروف و نهی از منکر قیام خواهند کرد و قرآن کریم هم به همین دلیل است که این فریضه بسیار مهم را برعهده مردم دانسته است «کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّهٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَامُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر…» صدقالله العلی العظیم.
۲۱۲۲۰