به گزارش ایرنا، چند روزی مانده به اربعین، پوسترها و بنرهای داخل شهر خبر از آمدن چهل چراغ به این خاک پاره را می دهند، با خودم می گویم چه شوری دارد این عاشورا، فرقی نمی کند هنرمند باشی یا ورزشکار، پیر یا جوان در مجلس عزای سردار کربلایی یا در خانه نشستی، هرجا و در هر موقعیتی که باشی این غلیان درونی همراه تو است.
غلیانی که دکتری را از مطبش، استانداری را از دفتر کارش، شهردار را از محل خدمتش و کارگر را از سرکارش به موکب ها برای خدمت به زوار حسین می کشاند و احمد سلیمانی کارگردان نمایش - موسیقی (چلچراغ) را برآن می دارد تا هنرش را وسیله ای برای ابراز این جوشش درونی قرار دهد.
چه حاجت ها که در پای چلچراغ محرم روا و چه دلها که در جوار این چراغ های روشن به خدا وصل شده و رسیده به امروز که در زیر سایه این سنت دیرینه هنرهای تاثیرگذاری چون تئاتر و موسیقی را به خدمت خاندان اهل بیت درآورده تا کیش را که سراپا شور عاشورای است به ساحل غم بار اربعین برساند.
یک شب مانده به اربعین، ابرِ غم در دلم رخنه کرده و باران اندوه بر پیکرم شروع به باریدن کرده به طوری که دنبال بهانه ام برای گریه کردنم که با زنگ گوشیم به خودم می آییم و پشت تلفن معاون فرهنگی و اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش ساعت اجرای نمایش - موسیقی چلچراغ را اطلاع می دهد.
به ساعت نگاه می اندازم هفت و نیم شب است و یک ساعت مانده به آغاز برنامه با همان حال و هوای گرفته، دوربین، ریکوردر، میکرفون و وسایلی که برای تهیه گزارش و فیلم لازم دارم را جمع می کنم و با خانواده راهی اسلکه تفریحی که پرترددترین نقطه جزیره است می شویم.
نزدیکی های اسکله تفریحی جای پارک برای ماشین پیدا نمی کنم و مجبور می شوم ماشین را در پارکینگ بازار ونوس پارک کنم و دقایقی را تا رسیدن به محل اجرای نمایش پیاده روی کنیم که البته این مساله توفیقی بود تا در مسیر با شنیدن صدای روضه ای که در موکبی در همان نزدیکی پخش می شود، بغض مانده در گلویم راهی چشمانم شود و دل و جان به کربلا و آقایم حسین بسپارم.
از حدود یک هزارمتری مانده به اسکله مسیر آسفالت تمام و سنگ فرشی برای رسیدن به ساحل زیبا و اسکله تفریحی آغاز می شود و در همان ابتدای این راه سنگ فرشی چل چراغی برپاست که با دیدنش انگار آب بر آتش دلم ریخته باشند، خودم را به صحنه می رسانم تا برای خدمت به حسین و یارانش رخت خبرنگاری به تن کنم.
نگاهی به صحنه می اندازم حوضی پر از آب که در وسطش دستی علم شده، کاسه های مسی چیده شده دورتا دور حوض، چلچراغی که هنر سنگ بنایش شده و سقاخانه ای پای این چلچراغ من را تا رویای نابودی ظلم و پرپایی عدالتی که امام حسین در کربلا دنبالش بود می کشاند.
چشم انتظاری مردم برای آغاز برنامه با دعوت موسیقی از بازیگران برای حضور در صحنه پایان می یابد و این آغاز که برداشتی از موسیقی معروف عزاداری های مناطق جنوب بود، شور و گرمای فضا را دو چندان و دلهای تماشاگران را به غوغای عزاداری ها هدایت می کند تا اینکه بازیگران به موسیقی جان بیشتر می بخشند و در قالب جاماندگان بعد از واقعه کربلا به این دشت وارد می شوند.
موسیقی ها به صورت میکس و مونتاژ از قطعه های مختلف است و علاوه بر افکت هایی که مربوط می شد به این فضا و فضای حسی کربلا در قالب موسیقی های مدرن تر فضای متفاوت تری را برای تماشاگران تداعی می کند.
نمایش پا به پای موسیقی جلو می رود و بازیگران در این دشت سوزناک و گرم با واقعه جانکاه کربلا روبرو می شوند و حرکات دست ها و پاها و میمیک صورتشان تماشاگر را مانند بازیگران غرق در دریای ظلمی که بر امام و یارانش شده می کند و آنها را همراه بازیگران که با کاسه ها در این دشت غریب سرگردان و پشیمان دنبال آب می گردن همراه می کند.
اینجا انگار تشنگی بیشتر معنا پیدا می کند چرا که با پایان اپیزود اول مردم به سوی موکبی که نزدیکی صحنه نمایش برپا است می روند و با گرفتن شربت خنک و چای خود را برای آغاز اپیزود دوم آماده می کنند و من نیز از فرصت استفاده می کنم و از خانمی که طی نمایش چند باری متوجه او شدم که خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود و داشت به بچه اش شربت می داد پرسیدم تشنگی یعنی چه؟ گفت بمیرم برای بانویم زینب فقط او می تواند این کلمه را معنی کند.
اپیزود دوم آغاز و این بار جاماندگان صحرای کربلا با موسیقی اسلام علیک یا اباعبدالله حسین و گذاشتن دست برسینه و خم شدن ارادت خود به امام حسین و یارانش را برای مردم به تصویر می کشند و شروع می کنند به گشتن دنبال آب تا آن را به خیمه برسانند، چه غوغایی در دلها به پا می کنند و چه جانی به احساس های خفته در دل تماشاگران می دهند که اینگونه نوجوانان و کودکان با اشتیاق به تماشا ایستاده اند.
کارگردان چه زیبا از حماسه ای که همه ساله در راهپیمایی اربعین حسینی خلق می شود غافل نمانده و اپیزود سوم را در فضای رئالیستی این راهپیمایی به تصویر کشیده تا موسیقی این بخش دل را پر دهد به حرم اقا حسین و حرکتات نمایشی بازیگران گویا کند آنچه در این مسیر برای راهپیمایان اتفاق می افتد.
وقفه ای نیست و اپیزود چهارم از دل اپیزود سوم بیرون می آید و نشان دست های علمدار کربلا تلاطم حادثه را سوار بر موج احساس می کند و با ساخت فضایی تلفیقی از تماشاگر و بازیگر که در آن بازیگران با هدیه دادن شمع به تماشاگران سنت دیرینه نذر و حاجت را روایت و آنها را برای تاثیرگذاری بیشتر به صحنه وارد می کنند، باعث می شود هرکسی با هر تیپ شخصیتی که هست دل به دریای حسین بزند و برای روای حاجت پای سقاخانه که در جوار چل چراغ علم شده شمعش را روشن کند.
موسیقی آرام و آرام تر مردم را بدرقه و من را مشتاق به گفت وگوی کوتاه با کارگردان و بازیگران می کند، خود را احمد سلیمانی کارگردان نمایش – موسیقی (چلچراغ) معرفی کرد و گفت: به عنوان کسی که در عرصه هنر فعالیت می کنم وظیفه دیدم برای آشنایی نسل جدید با آرمان های امام عاشقان و تاثیرپذیری از آنها کاری انجام دهم که به فضای ذهنی این نسل نزدیک باشد که همین موجب خلق موسیقی نمایش چلچراغ شد.
وی افزود: ن این نمایش موسیقی به صورت پرفورمنس در چهار اپیزود مجزا کار شده و هرشب ساعت ۲۰:۳۰ به مناسبت ایام سوگواره اربعین حسینی تا سوم مهر در اسکله تفریحی جزیره کیش در حال برگزاری است.
بازیگران که هنوز تب اجرا در صورتشان موج می زد، همراه مردم و هم نوا با حس و حال غریبانه ای که موسیقی به فضا داده بود انگار بودن در کربلا را تمنا می کردند که من شرایط را مساعد دیدم تا از آنها بخواهم هر کدام در یک کلمه از احساسشان به امام حسین بگویند که تنها جوابی که از هر ۱۴ نفر آنها شنیدم عشق بود.
عشق همان احساس توصیف نشدنی که ۷۲ تن شهید کربلا را مقابل ارتشی عظیم برای دفاع از عدالت و آزادی خواهی قرار داد تا نه فقط در کربلا بلکه این عشق سرمایه ای بزرگترین برای آزادی خواهان در تمام زمان ها در سرتاسر دنیا شود.
سنت و مدرنیته و موسیقی و تئاتر پا به خیابان گذاشتند تا روایتی متفاوت از واقع عاشورا را به نمایش بگذارند و نسل جدید را همراه با نسل های قدیم پای چل چراغ به سفری تا دل صحرای کربلا ببرند و نتیجه دادن این اقدام آنجا برای من معنی شد که یکی از نوجوانان حاضر در این برنامه داشت به دوستانش می گفت: چقدر زیبا موسیقی و حرکات بازیگران این روایت تکراری را تماشایی و دیدنی می کند.