به گزارش اقتصادنیوز ریچارد هاس، تحلیلگر مشهور مسائل بینالملل با انتشار یادداشتی در پایگاه پراجکت سیدنیکیت با عنوان «زمستان سخت اوکراین در راه است» به بررسی این مسئله پرداخته است.
جنگ روسیه علیه اوکراین که ولادیمیر پوتین در سال 2014 آن را آغاز کرد و ماه در فوریه گسترش یافت، پس از آزادسازی بیش از 9000 کیلومتر مربع از قلمروی شمال شرقی این کشور در استان منطقه خارکیف توسط نیروهای اوکراینی در کمتر از یک هفته، چرخش چشمگیری پیدا کرد.
استراتژیستهای روسی که ظاهراً بر ضدحمله اوکراینی در جنوب این کشور متمرکز بودند، برای این حملات آماده نبودند و وضعیت نیروهای روسی که آموزش و رهبری ضعیفی داشتند، قابل مقایسه با همتایان اوکراینی بسیار شایستهتر و با انگیزهتر خود نبودند.
آنچه در میدان جنگ اتفاق افتاد یک چرخش بود، اما هنوز نقطه عطفی در جنگ به حساب نمیآید. خیلی زود است که از دستاوردهایی که اوکراین به دست آورده یک نتیجه کلی بگیریم و تصور کنیم آنچه در خارکیف اتفاق افتاد، به زودی در سراسر کشور اتفاق خواهد افتاد.
روسیه هنوز اکثریت قریب به اتفاق سرزمین هایی را که در سال 2014 و پس از آن تصرف کرده، در اشغال خود دارد و بسیاری از روسها کریمه را متعلق به خود میدانند. این نشان میدهد که بازپسگیری آن بسیار دشوار خواهد بود، به خصوص که نیروی نظامی بیشتری برای انجام عملیات تهاجمی به جای دفاع مورد نیاز است.
با این همه، آنچه اوکراین به دست آورده، با هر معیاری قابل توجه است و منجر به تغییر اساسی در دیدگاه دولت اوکراین شده است. چند ماه پیش، هدف بسیاری از اوکراینیها بقای یک اوکراین مستقل و قابل دوام بود -حتی اگر دولت تمام قلمرو خود را در اختیار نداشت. اما اهداف جنگی دولت -تعریف چیزی که به منزله پیروزی تلقی میشود- به دلیل وحشیگری روسیه و دستاوردهای اخیر ارضی نیروهای اوکراینی، جاه طلبانهتر میشوند.
الکسی رزنیکوف، وزیر دفاع اوکراین، خواستار بازگرداندن تمام اراضی کشور، از جمله آنچه روسیه در سال 2014 تصرف کرد، شده است. وی همچنین درخواست غرامت اقتصادی برای تامین مالی لایحه بازسازی به ارزش 350 میلیارد دلار شده و اصرار دارد کسانی که در روسیه مسئول این اقدام تجاوزکارانه و جنایات جنگی مرتبط با آن هستند از نظر قانونی پاسخگو باشند.
تحولات نظامی اخیر بر سیاست کشورهای اروپایی نیز تأثیر خواهد گذاشت -جایی که افزایش قیمت انرژی باعث مخالفت با تأمین اسلحه و پول اوکراین شده است. اما این استدلال که برتری نظامی روسیه باعث بیفایده شدن حمایت از اوکراین شده اکنون نادرست به نظر میرسد. با قطع گاز روسیه، موفقیت نظامی اخیر اوکراین، توجیه فداکاری اقتصادی و شخصی را برای دولتهای اروپایی آسانتر میکند که زمستان سختی را در پیش دارند.
حمله متقابل اوکراین تأثیر قدرتمندی بر سیاست روسیه نیز دارد. پوتین که با انتقاد فزاینده نیروهای محافظهکار و ملیگرا در داخل مواجه است، باید تصمیم بگیرد که آیا تلاشهای جنگی را دوچندان کند و اگر چنین است، چگونه آن را ادامه دهد. انجام اقدامات بیشتر و درخواست بیشتر از مردم روسیه خالی از خطرات سیاسی داخلی نیست، اما مسلماً میتواند برای او خطر کمتری نسبت به اقدامی داشته باشد که منجر به شکستهای نظامی بیشتر و آبشاری شود.
در حال حاضر، چشم انداز چند ماه دیگر درگیری شدید در شمال شرق و جنوب کشور وجود دارد. با این حال، در نهایت، در نتیجه هوای سرد و ناتوانی هر یک از طرفین در به راه انداختن عملیات نظامی بزرگ، ابعاد درگیری کاهش خواهد یافت.
این کاهش درگیری زمان برای تأمل فراهم می کند. رهبران اوکراین باید اهداف جنگی گسترده خود را در نظر بگیرند و اینکه آیا آنها از اولویت یکسانی برخوردار هستند یا خیر. در اینجا، یکی از ملاحظات مهم هزینههای اقتصادی رو به رشد جنگ خواهد بود: از دست دادن تخمینی یک سوم تولید، تورم دو رقمی، سقوط ارز، افزایش سرسامآور بدهیها و وابستگی هرچه بیشتر به کمکهای خارجی. بازسازی اقتصادی هم به دلیل عدم اطمینان در مورد تداوم درگیری کند خواهد شد.
هزینههای انسانی نیز وجود دارد. اوکراین متحمل تعداد زیادی تلفات در میان نیروهای مسلح و جمعیت غیرنظامی خود شده، در حالی که نزدیک به 13 میلیون اوکراینی آواره در داخل یا به عنوان پناهنده در سراسر اروپا زندگی میکنند. اوکراین برای یک پیروزی کامل نظامی فشار خواهد آورد، اما در مورد این هدف این سوال مطرح است که آیا ممکن است نیاز به بررسی برخی مصالحه در اهداف -شاید به صورت موقت- داشته باشد.
روسیه نیز با انتخابهایی روبروست. پوتین گزینههای زیادی را در نظر میگیرد که بازپسگیری بیشتر مناطق تحت اشغال روسیه را برای اوکراین دشوارتر میکند. پوتین تاکنون از اعتراف به این که روسیه در جنگی است که مستلزم سربازگیری اجباری و بسیج گسترده است، خودداری کرده است -چه به این دلیل که دشمن خود را دستکم گرفته یا نگران واکنشهای سیاسی داخلی بوده است. این مسئله میتواند در هر زمان تغییر کند، همان طور که اجتناب کرملین از حمله به یک کشور ناتو و یا استفاده از سلاح های شیمیایی یا حتی هسته ای تغییر کند. چیزی که پوتین باید به آن بپردازد، پاسخ احتمالی نظامی و اقتصادی غرب است و اینکه آیا این تغییر وضع او را در خانه بهتر یا بدتر می کند.
غرب، به نوبه خود، احتمالا به ارائه کیفیت و کمیت حمایت نظامی و اقتصادی مورد نیاز اوکراین ادامه میدهد. دلایل استراتژیک قوی برای انجام این کار وجود دارد، از جمله جلوگیری از تجاوزات آینده روسیه، چین یا هر کشور دیگری. علاوه بر این، پوتین و سایرین در روسیه باید بفهمند چه بهایی را با گسترش جنگ از نظر جغرافیایی یا با استفاده از سلاحهای کشتار جمعی خواهند پرداخت. در صورت شکست بازدارندگی، باید برنامههایی برای اجرای چنین واکنشهایی آماده شود.
بنابراین، ما نه تنها با زمستان سخت (همانطور که ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در نشستی در کیف هفته گذشته آن را توصیف کرد) بلکه با تصمیم دشوار نیز روبرو هستیم. آنچه مسلم به نظر میرسد این است که جنگ در آینده ای قابل پیش بینی ادامه خواهد داشت. غیرممکن است که پوتین با خواسته های اوکراین موافقت کند، همان طور که نمی توان انتظار داشت اوکراین چیز کمتری بخواهد. آنچه باید دید این است که چگونه تصمیمات خارج از میدان جنگ در زمستان امسال بر روند جنگ در بهار تأثیر می گذارد.