به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، سوممهر ماه، اولین سالروز ارتحال عارف و فیلسوف بزرگ جهان اسلام حضرت علامه حسن حسنزاده آملی است. شخصیتی کمنظیر و بلکه بینظیر که در علوم مختلف اسلامی از قبیل علوم عقلی و نقلی و دانشهای دیگر چون ریاضیات، کیهان، اختر، هیأت و... زبانزد دوران بود. با اینحال گویی این شخصیت شاخص آنطور که باید در بین مردم شناخته نشده و بسیاری از عموم مردم نسبت به ایشان علم و آگاهی چندانی ندارند. در این راستا تصمیم گرفتیم با محمدجواد پاشایی استادیار فلسفه و حکمت و همچنین عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه شاهد گپی بزنیم که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید.
محمدجواد پاشایی در ابتدا گفت: یک قاعده در علم منطق وجود دارد و آن این است که اگر قرار باشد مفهومی یا چیزی تعریف شود، معرِّف (تعریفکننده) باید معرَّف (تعریف شونده) را به وسیله عبارات و مفاهیم واضح و روشنی تعریف کند تا انتقال تعریف به شکل روشن و جلی باشد. بنده خودم را حقیقتاً شایسته صحبت و تعریف از مقام شامخ حضرت علامه حسنزاده نمیدانم اما با اینحال بنا به آنچه که اساتید ما گفتهاند و خود در آثار ایشان خواندهام مطالبی را عرض خواهم کرد تا علت ناشناخته بودن علامه روشن شود.
علامه حسنزاده
سخنی از شخصیت علامه حسنزاده
وی افزود: ابتدا لازم است یک مقدمه کلیدی را در مورد ابعاد شخصیتی حضرت علامه حسنزاده بیان کنیم تا مدخلی باشد برای شناخت شخصیت ایشان. گاهی ما از شخصی صحبت میکنیم که شامل مجموعه ویژگیهای ظاهری فرد است؛ مثل اینکه رنگ پوست شخص چه رنگی است، فرزند چه کسی است و...، اما گاهی صحبت ما از «شخصیت» کسی است، این دو باهم متفاوتاند. وقتی میگوییم شخصیت فلانی اینجور است، یعنی داریم از ویژگیهای باطنی فرد اعم از معرفت، اعمال و رفتار، روحیات، اخلاقیات، علومی که فراگرفته است و... صحبت میکنیم.
سه محور برای شناخت شخصیت حضرت علامه
استاد فلسفه دانشگاه شاهد بیان کرد: ما از سه جهت میتوانیم شخصیت حضرت علامه حسنزاده و مؤلفههای شکلگیری شخصیت این عالم وارسته را مورد بررسی و پژوهش قرار بدهیم. اولین بُعدی که به ما کمک تا مخاطب امروزی با شخصیت علامه آشنایی پیدا کند، آن شایستگی و لیاقت ذاتی است که علامه حسنزاده از آن برخوردار بود، آن استعداد ذاتی فرد خود سهم گستردهای در شکلگیری شخصیت یک فرد دارد.
ماجرای عنایت ثامنالائمه (علیهالسلام) به علامه حسنزاده
پاشایی بیان کرد: در این باره در احوالات علامه حسنزاده که هم به نقل خودشان بوده و هم در مکتوبات آمده است، که در عنفوان جوانی که قصد کرده بودند علوم حوزوی را به شکل جدی پیگیر شوند، شبی در خواب به محضر حضرت علیموسیالرضا مشرف میشوند که آن امام معصوم قدری از آب دهانشان را به علامه میچشانند و این اعطای علم و همت علمیای بود که از جانب آن حضرت به حسنزاده جوان ارزانی شد. علامه میفرماید این واقعه برای من یادآور این حدیث است که امیرالمؤمنین فرمود روزی پیامبر به من صد باب علم آموخت که از هر باب صد باب دیگر منشعب میشد.
عکسی از جوانی علامه حسنزاده و آیتالله جوادی آملی
شاگردی نزد بزرگان عرفان و سیر و سلوک
وی افزود: دومین مؤلفه اساسی در شکلگیری شخصیت حضرت علامه حسنزاده آملی، اساتید و مربّیانی بودند که ایشان توفیق شاگردی نزد آنان را کسب کردند. به تعبیری، محیط علمی و آموزشی که حضرت علامه را پرورش داد و مجموعه اساتید ایشان مثالزدنی و در نوع خود بیبدیل بوده است؛ کسانی نظیر علامه ذوالفنون، «ابوالحسن شعرانی»، «علامه قمشهای»، «علامه سیدمحمدحسین طباطبایی»، «آیتالله رفیعی قزوینی»، «آیتالله محمدحسین فاضل تونی» و... اساتیدی بودند که در شکلگیری بُعد تربیتی و سلوکی علامه حسنزاده اثرگذار بودند.
اجازه دهید حداقل پایتان را ببوسم
عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه شاهد گفت: خضوع و احترام ایشان و علاقه و محبتشان به اساتید خود، خاص و عجیب بود. مثلاً روزی یکی از اساتید از ایشان میپرسند که آیا علامه شعرانی مثل پدر برای شما بودند؟ که در مقابل علامه برافروخته میشوند و جواب میدهند: «ایشان فقط پدر نبودند، روح من بودند، روان من بودند» همچنین نقل است روزی استاد ایشان، مرحوم الهی قمشهای وقتی نشسته بودند پایشان از عبا بیرون میزند و علامه از این فرصت استفاده میکنند و پای استاد را میبوسند و میگویند «من که لیاقت بوسیدن دستان شما را ندارم، حداقل پایتان را ببوسم.»
پاشایی ادامه داد: سومین مؤلفه مهم در شناخت شخصیت علامه حسنزاده، جهد و تلاشی است که ایشان در امور علمی و عملی داشتند. در توصیف این موضوع باید گفت که پروانهای بود به دور شمع علم. از خود علامه نقل است که آنقدر پلک نمیزدند در هنگام مطالعه و غرق در کتاب خواندن میشدند که از چشمانشان خون جاری میشد. بنده از شاگردان ایشان مثل آقای رمضانی شنیدم که وقتی دم در خانه علامه میرفتند، همیشه همراهشان قلم بود و تکرار میکردند که «جهنم من روزی است که نتوانم بنویسم یا نتوانم کتاب بخوانم».
علامه میرزا ابوالحسن شعرانی
این جیکجیکهای ما حاصل اربعینهایی است که گرفتهایم
وی افزود: در بُعد عملی هم ایشان دارای خصائص بینظیری بودند. در مورد «ذکر گفتن» و آموزش سیر و سلوکی به شاگردانشان با خضوع و تواضع بیان کرده بودند که «این جیکجیکهای ما حاصل اربعینهایی است که گرفتهایم». منظور از جیکجیک، تربیتها و آموزشهای سلوکی ایشان است.
معاصرت نگذاشت علامه را آنطور که باید بشناسیم
پاشایی در مورد علت ناشناخته ماندن و درست معرفی نشدن علامه حسنزاده گفت: یکی از عللی که موجب مهجوریت علامه حسنزاده شد، حجاب معاصرت است. گویی تا زمانی که شخص هست و زنده در کنار ماست، شخصیت و جاذبههایش چندان مورد توجه قرار نمیگیرد، اما تا اینکه آن فرد از دار دنیا رخت میبندد و میرود تازه ابعاد شخصیتی و اهمیتش شناخته شده و خلأ وجودیاش حس میشود. علامه حسنزاده از این دسته است. یک سال از فوت ایشان میگذرد و تازه ابعاد شخصیتی حضرت علامه برای ما نمایان میشود.
این استاد فلسفه و حکمت بیان کرد: در کنار بحث حجاب معاصرت، یکی از دلایل مهجوریت علامه را باید موضوع جریانهای ضد فلسفی و ضد عرفانی دانست که از دل حوزههای علمیه بر آمدند و دست به فعالیت زدند. حال پرسش اینجاست که چرا چنین جریاناتی شکل گرفت و نتیجه آن هجوم به عرفا و تبلیغ ضد آنها چه شد؟ باید گفت بسیاری از این کجفهمیها و سوءبرداشتها حاصل فهم نکردن کلام عرفاست. برداشتهای سطحی از کلام عرفا و تفسیرهای پیشپا افتاده از آنها، طیف ضد عرفان را بر آن داشته تا کمر بر مخالفت شدید با عرفا ببندند. یکی دیگر از دلایل مخالفت با عرفان ابهامگویی عرفاست. بله، تا جایی که امکان دارد نباید از ابهامگویی استفاده کرد اما در جایی واقعا گریزی از این موضوع نیست.
نوآوریهای فلسفی علامه حسنزاده
عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه شاهد، در مورد جایگاه علمی حضرت علامه گفت: علامه حسنزاده نظیر سایر بزرگان مثل ملاهادی سبزواری جزو کسانی است که در موضوع «حکمت متعالیه» هم جنبه بحثی و استدلالی آن را تا مراتب بالایی پیگیری کرده بود هم مسائل عرفانی و اشراقی را در حد اعلا پیمود و به تبیین دقیق مساله وحدت شخصیه وجود پرداخت. در این راستا نوآوریهای علامه حسنزاده بیش از هر چیزی به تقریرات و تفاسیر نویی است که در فلسفه صدرایی از خود به جا گذاشته است. به تعبیری اگر ملاصدرا در بیان یک موضوع یک تفسیر میگوید علامه حسنزاده چند استدلال دیگر را برای تقویت آن نظریه میآورد که رساله «اتحاد عاقل و معقول» ایشان از این دست است.
پایان پیام/