به گزارش اقتصادنیوز این کارگروه آکادمیک یک چارچوب ساده چهارگانه را برای هدایت روابط بین قدرت های بزرگ پیشنهاد میکند که ۲ استاد ممتاز دانشکده کندی دانشگاه هاروارد در مقالهای برای دوماهنامه فارنافرز آن را به تفصیل توضیح میدهند.
استفن والت نظریهپرداز و استاد روابط بینالملل، به همراه دنی رودریک یکی از ۳ بنیانگذار کارگروه یادشده در این مقاله با عنوان «چگونه یک نظم جهانی بهتر بسازیم؛ محدودسازی رقابت ابرقدرتها در جهان آنارشیک» با نگاهی به روند زوال نظم جهانی ۳ دهه گذشته، در راستای ایجاد یک نظام بینالمللی بهبودیافته استدلال میکنند.
اکوایران این مقاله مفصل و خواندنی از شماره سپتامبر-اکتبر نشریه فارنافرز را در ۴ بخش مجزا منتشر میکند.
نویسندگان در عوض شماتیک کلی نظم جهانی مورد هدف خود را اینگونه ترسیم میکنند: «نظم جهانی آینده باید قدرتهای غیرغربی را در خود جای دهد و تنوع بیشتری در ترتیبات و مناسبات نهادی ملی را تحمل کند. ترجیحات سیاست غرب کمتر غالب خواهد شد، تلاش برای هماهنگی در میان اقتصادهایی که دوران فراجهانی شدن را تعریف میکردند کاهش مییابد و به هر کشوری باید آزادی عمل بیشتری در مدیریت اقتصاد، جامعه و نظام سیاسی خود داده شود. نهادهای بین المللی مانند سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول باید با این واقعیت سازگار شوند. با این حال، به جای درگیری بیشتر، این فشارها می تواند به نظم جدید و پایدارتری منجر شود. همانطور که برای قدرت های بزرگ امکان دستیابی به امنیت ملی بدون اولویت جهانی وجود دارد، برای کشورها نیز ممکن است و حتی سودمند است که از مزایای وابستگی متقابل اقتصادی در چارچوب قوانین بین المللی سست تر و سهل گیرانه تر بهره مند شوند».
همچنین در بخش دوم، با عنوان «غلبه بر جهانی آنارشیک؛ چارچوبی فراتر از دوگانه دوست و دشمن» منتشر شد، والت و رودریک به تشریح جزئیات این چارچوب کلی میپردازند که در آن «قدرتهای بزرگ جهانی نیازی به توافق پیشاپیش در مورد قوانین دقیقی که بر تعاملات آنها حاکم است، ندارند، و در عوض آنها تنها بر روی یک رویکرد اساسی توافق می کنند که در آن همه اقدامات و مسائل به چهار دسته کلی دسته بندی می شوند: ۱) آنهایی که ممنوع هستند، ۲) آنهایی که تفاهم متقابل میان دو یا چند دولت هستند و میتواند به نفع همه طرفها باشد، ۳) آنهایی که توسط یک دولت واحد انجام میشوند و ۴) آنهایی که نیاز به مشارکت چندجانبه دارند.
در بخش سوم، با عنوان «چارچوب تعامل ایران و آمریکا در آینده: بازیگری یا تنشآفرینی» نویسندگان دو مناقشه مهم سیاستخارجی آمریکا -چین و ایران- را بر مبنای الگوی چهار بخشی خود بازتعریف کرده و نشان میدهند که چگونه میتوان در بستر این چارچوب، یک نظم جهانی خوشخیمتر با رقبایی سازگارتر و دشمنانی قابلپیشبینیتر ایجاد کرد.
در ادامه نیز بخش چهارم و پایانی مقاله آمده است.
والت و رودریک در ادامه نوشتهاند: شکی نیست که جنگ روسیه در اوکراین چشم انداز ایجاد یک نظم جهانی خوشخیمتر را تیره کرده است. اقدام تجاوزکارانه مسکو نقض آشکار منشور سازمان ملل بود و به نظر می رسد برخی از نیروهای روسیه در جنایات زمان جنگ مجرم هستند. این اقدامات نشان میدهد که حتی هنجارهای تثبیت شده علیه فتوحات یا سایر جنایات جنگی همیشه مانع از آنها نمیشود. با این حال، واکنش بینالمللی به این تهاجم نیز نشان میدهد که زیر پا گذاشتن چنین هنجارهایی میتواند پیامدهای قدرتمندی داشته باشد.
این جنگ همچنین بر اهمیت دسته دوم ما -مذاکره و ترتیبات متقابل- تاکید میکند و نشان میدهد وقتی دولتها از این گزینه بهطور کامل استفاده نکنند، چه اتفاقی میافتد.
مقامات غربی قبل از تهاجم روسیه چندین بار با همتایان روس خود وارد تعامل شدند، اما به نگرانی اعلام شده مسکو - یعنی تهدیدی که از تلاشهای غرب برای وارد کردن اوکراین به ناتو و اتحادیه اروپا متصور بود - توجه نکردند. روسیه به نوبه خود خواستههای گسترده ای را مطرح کرد که به نظر می رسید فضای کمی برای مذاکره ایجاد کند.
به جای بررسی یک مصالحه واقعی در مورد این موضوع - مانند تعهد رسمی کیف و متحدان غربی آن مبنی بر اینکه اوکراین یک کشور بی طرف باقی می ماند همراه با کاهش تنش توسط روسیه و تجدید مذاکرات بر سر وضعیت سرزمینهایی که روسیه در سال 2014 تصرف کرد - هر دو طرف مواضع موجود خود را سختتر کردند. در 24 فوریه 2022، روسیه تهاجم غیرقانونی خود را آغاز کرد.
شکست در تعامل برای سازش از طریق مذاکره دوجانبه، روسیه، اوکراین و قدرتهای غربی را در دسته سوم چارچوب ما قرار داد: اقدام مستقل یکجانبه.
روسیه به طور یکجانبه به اوکراین حمله کرد و ایالات متحده و ناتو با اعمال تحریمهای بی سابقه علیه روسیه و ارسال میلیاردها دلار تسلیحات و حمایت به اوکراین، واکنش نشان دادند.
با این حال، مطابق با رویکرد ما، حتی در بحبوحه این درگیری فوقالعاده سبعانه، هر یک از طرفها تاکنون به دنبال اجتناب از تشدید تنش بودهاند. در ابتدا، دولت بایدن اعلام کرد که سربازان آمریکایی را برای جنگ در اوکراین یا ایجاد منطقه پرواز ممنوع در آنجا اعزام نخواهد کرد. روسیه از انجام حملات سایبری گسترده، گسترش جنگ به خارج از خاک اوکراین و استفاده از سلاح های کشتار جمعی خودداری کرد.
اما با ادامه جنگ، این حس خویشتن داری شروع به از بین رفتن کرده است، لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده، اظهار داشت که ایالات متحده در درازمدت به دنبال تضعیف روسیه بوده است و مقامات روسی در مورد استفاده از تسلیحات اتمی و تسلیحات هسته ای زمزمه میکنند و نشان میدهند که اهداف جنگی آنها ممکن است در حال گسترش باشد.
از آنجایی که جنگ بسیاری از کشورهای دیگر را تحت تاثیر قرار داده است، پایان دادن به جنگ و در نهایت لغو تحریم ها احتمالا نیازمند تعامل چندجانبه است.
ترکیه پیش از این به میانجیگری توافقی برای ازسرگیری صادرات غلات اوکراین کمک کرده است و کشورهایی که بر این صادرات متکی هستند، بدون شک به دنبال ترتیباتی هستند که احتمال اختلالات آینده را کاهش دهد. اگر تعهد اوکراین برای بی طرف ماندن بخشی از توافق باشد، باید توسط ایالات متحده و سایر اعضای ناتو تأیید شود. کیف بدون شک از حامیان غربی خود و سایر اشخاص ثالث ذینفع تضمینهایی میخواهد یا شاید به دنبال تأییدی در قالب یک قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل باشد.
جنگ در اوکراین یادآور این نکته است که چارچوبی مانند چارچوب ما به تنهایی نمیتواند نظم جهانی خوشخیمتری ایجاد کند. نمی تواند مانع از اشتباه کشورها در یک درگیری پرهزینه یا از دست دادن فرصت ها برای بهبود روابط شود.
اما استفاده از این دستهبندیهای گسترده برای هدایت روابط قدرتهای بزرگ، به جای تلاش برای احیای نظم لیبرال تحت سلطه ایالات متحده یا تحمیل هنجارهای جدید حکومت جهانی از بالا، مزایای بسیاری دارد. تا حدی به دلیل اینکه الزامات پایبندی به آن بسیار کم است، این چارچوب میتواند آشکار کند که آیا قدرتهای رقیب به طور جدی متعهد به ایجاد نظم خوشخیمتر هستند یا خیر.
دولتی که از همان ابتدا رویکرد ما را رد می کند یا اقداماتش در داخل این چارچوب نشان می دهد که تعهدات ابراز شدهاش جعلی هستند، هزینه های زیادی برای ایجاد اعتبار باید بپردازد و در طول زمان خطر برانگیختن مخالفتهای بیشتری را در پی خواهد داشت. در مقابل، کشورهایی که این چارچوب را می پذیرند و اصول ساده آن را با حسن نیت اجرا می کنند، مورد توجه دیگران قرار خواهند گرفت و احتمالاً حمایت بین المللی بیشتری خواهند داشت.
با این حال، این تنها راه رو به جلو نیست. هم چین و هم ایالات متحده بر نیاز به همکاری در زمینههای کلیدی حتی زمانی که در سایر زمینهها رقابت میکنند، تاکید کردهاند، و رویکرد ما یک الگوی عملی برای انجام این کار فراهم میکند. این دو رقیب را هدایت می کند تا به دنبال نقاط توافق و اقداماتی باشند که هر دو تشخیص می دهند باید ممنوع شود. آنها را تشویق می کند که به دنبال مصالحه های سودمند متقابل باشند. و به آنها یادآوری می کند که اقدامات مستقل خود را در محدوده معقول نگه دارند.
با متعهد شدن به چارچوب ما، ایالات متحده و چین نشان دهنده تمایل مشترک برای محدود کردن مناطق اختلاف و اجتناب از مارپیچ خصومت و سوء ظن فزاینده هستند. واشنگتن و پکن علاوه بر همکاری در زمینه تغییرات آب و هوایی، آمادگی همهگیری، و سایر منافع مشترک و خودداری از تلاشهای آشکار برای تضعیف رونق داخلی یا مشروعیت سیاسی یکدیگر، میتوانند انواع کنترل تسلیحاتی، مدیریت بحران و اقدامات کاهش خطر را از طریق فرآیند مذاکره و تعدیل دنبال کنند.
در مورد مسئله خاردار تایوان، ایالات متحده باید سیاست عمدا مبهم خود را که از بیانیه شانگهای در سال 1972 دنبال کرده است ادامه دهد - کمک به تلاش های دفاعی تایوان و محکوم کردن تلاش های پکن برای اتحاد مجدد اجباری در حالی که با استقلال یکجانبه تایوان نیز مخالفت میکند.
کنار گذاشتن این سیاست به نفع به رسمیت شناختن مستقیم تایوان خطر ایجاد جنگی را در پی دارد که هیچ کس در آن سودی نخواهد داشت. اگر چین به دلایل صرفاً داخلی تصمیم به حمله به تایوان بگیرد، رویکرد انعطافپذیر ما کمکی نمیکند - اما این احتمال را کاهش میدهد که پکن در پاسخ به نگرانیهای امنیتی خود این اقدام سرنوشتساز را انجام دهد.
مدیریت رقابت امنیتی ایالات متحده و چین جنبه چندجانبه نیز دارد. اگرچه کشورهای آسیایی نگران افزایش قدرت چین هستند و خواهان حمایت ایالات متحده هستند، آنها نمیخواهند بین واشنگتن و پکن یکی را انتخاب کنند. تلاشها برای تقویت موقعیت آمریکا در آسیا برای چین نگرانکننده است، اما بزرگی نگرانیها و شدت واکنشاش از پیش تعیین نشده است و به حداقل رساندن آنها (تا حد امکان) به نفع همه است.
از آنجایی که واشنگتن تلاش میکند تا اتحادهای آسیایی خود را تقویت کند، بنابراین باید از تلاشهای منطقهای برای کاهش تنشها در آسیا حمایت کند و متحدانش را تشویق کند تا از نزاعهای غیرضروری با چین یا با یکدیگر اجتناب کنند. قراردادهای تجاری منطقهای تحت حمایت ایالات متحده، مانند چارچوب اقتصادی هند و اقیانوسیه برای شکوفایی تازه راه اندازی شده، باید به جای تلاش برای منزوی کردن و حذف چین، بر حداکثر کردن منافع اقتصادی تمرکز کند.
نویسندگان در بخش پایانی مقاله خود مینویسند: اگرچه ما در این بحث بر روابط دولت با دولت تأکید کردهایم، اما رویکرد ما میتواند برای بازیگران غیردولتی، سازمانهای جامعه مدنی، دانشگاهیان، رهبران فکری و هر کسی که در یک حوزه موضوعی سهمی دارد به همان اندازه مؤثر باشد. اعضای جامعه جهانی را تشویق میکند تا از مخالفت آشکار درگیری در مقابل همکاری فراتر بروند و روی سؤالات عملی تمرکز کنند: چه اقداماتی باید کاملاً ممنوع شود؟ چه مصالحه یا تعدیل هایی امکانپذیر و برای دو طرف سودمند خواهد بود؟ چه زمانی اقدام مستقل قابل انتظار و مشروع است، و چگونه می توان اقدامات مدون شده را از اقدامات افراطی متمایز کرد؟ و چه زمانی نتایج ترجیحی مستلزم توافقات چندجانبه خواهد بود تا اطمینان حاصل شود که اشخاص ثالث تحت تأثیر قراردادها یا اقدامات انجام شده توسط دیگران قرار نخواهند گرفت؟
این امکان وجود دارد - برخی ممکن است بگویند - سوء ظن متقابل، رهبری نالایق، جهل یا بدشانسی محض ترکیب شوند تا نظم جهانی آینده را به وجود آورند که به طور قابل توجهی فقیرتر و خطرناکتر از نظم کنونی است. اما چنین نتیجهای اجتنابناپذیر نیست. اگر رهبران سیاسی و کشورهایی که آنها نمایندگی می کنند واقعاً مایل به ساختن جهانی مرفهتر و امن تر هستند، ابزارهای لازم برای انجام این کار در دسترس است.