به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، وقایع اخیر و مرتبط با درگذشت مهسا امینی که به ناامنیهای خیابانی و اغتشاشات عدهای هنجارشکن منجر شد، بار دیگر مسأله مرجعیت فکری سلبریتیها را پیش کشاند. اینکه چه شد مرجعیت فکری مردم کشور ما از اشخاصی چون دکتر علی شریعتی و استاد مرتضی مطهری به فلان بازیگر و فوتبالیست خارجنشین کشیده شد، ما را بر آن داشت تا با حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی، رئیس اسبق حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و مدیر پیشکسوت عرصههای گوناگون جمهوری اسلامی گفتوگویی داشته باشیم.
سواستفاده سلبریتی از خلأ فکری در کشور
بنیانیان در ابتدا گفت: نکته مهم در این رابطه آن است که آیا اساساً «سلبریتی» ایرانی مرجعیت فکری را کسب کرده و گوی میدان را از سایر رقبایش ربوده است یا اینکه با وجود خلأ مرجعیت فکری، از امیال و ظرفیت جوان و نوجوان بهره لازم را به سود خود میبرد؟ یعنی اگر دقت کنیم تأثیرگذاری آن سلبریتی بر جوان ما کمتر جنبه فکری و اندیشهای دارد.
کنترل نهادهای مربوطه بر سلبریتیهایی که خود پرورش میدهد
وی افزود: حقیقت ماجرا را باید در این جستوجو کرد که مثلاً نهاد ورزش در قبال یک فوتبالیست سازوکار تربیتی و کنترلی ندارد. یک فوتبالیست مثلاً در سطح جامعه برجسته و به قولی معروف میشود، دستاندرکاران فوتبال توجه ندارند که برجستگی این شخص در حد فوتبال فقط باقی نخواهد ماند و میتواند بروز اجتماعی گستردهای هم داشته باشد. اینجاست که موضوع پرورش مسئولیت اجتماعی و کنشهای مربوط به آن معنی پیدا میکنند.
بازتولید هویت از دسترفته سلبریتیها با بهرهگیری از احساسات جوانان
او بیان کرد: این قضیه ادامه دارد تا آنجا که آن سلبریتی (بازیگر، خواننده، ورزشکار و...) به هر دلیلی از قبیل بالا رفتن سن یا آمدن نسل جوان کنار میرود و دیگر آن عنایت خاص و جدی را جامعه بدو ندارد. خب طبیعی است که در این بین که خلأ برای سلبریتی ایجاد شده، او مجبور است دست به کاری بزند تا هویتش را بازتولید کرده و بار دیگر در صدر اذهان طرفداران بیاید. در آن سو وقتی جوانان و نوجوانان بر سر مسائل سطحی و کلیشهای مثل حجاب و آزادی به معنای برهنگی جمع شدند، فرصت خوبی برای سلبریتی از رده خارج یا منفعتطلب است تا با همدلی ظاهرانه با این قشر بار دیگر محبوبیت و خود را تجدید کند.
دنیای جدید راه را بر سلبریتی هموار کرده است
رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: البته در کنار این موضوع با توجه به اقتضائات دنیای مدرن و فضای مجازی که گرهخوردگی شدیدی با پول و «سرمایهداری» دارد، نباید اثرگذاریهای این بسترها را نادیده بگیریم. ضمن اینکه بدسلیقگی داخلی و عدم تبیین دقیق از سوی دستگاههای خودی مانع از آن شده تا نسل جوان ارتباط مؤثر با اهل فکر و اندیشه داشته باشد و در موقعیتی که شب و روز سر در فضای مجازی دارد، طبیعی است که مرجعیت به سلبریتیها منتقل شود. در نتیجه سلبریتیای که به وسیله صداوسیما یا نهادهای حاکمیتی برجسته و مطرح شده است در بزنگاههای حساس به دلایل مختلفی به انحای گوناگون با حاکمیت سرشاخ میشود.
راه درمان چیست؟
وی افزود: برای اینکه جوان ما مرجعیت فکری مناسبی پیدا کند، باید بسان تولید ورزشکار از دل محلات سازوکاری را در نظر گرفت. همانطور که پله پیشرفت در ایران از محلات تا سطح ملی گامبهگام است باید در پرورش فکر و اندیشه از ابتدا از دل محلات شروع کرد تا دانشگاه ادامه پیدا کند و در آخر فضای گفتوگوی رسانهای به وجود بیاید تا اهالی فکر و اندیشه نظرات و آرای خود را در مورد مسائل مختلف بیان کنند.
بنیانیان در پایان تصریح کرد: جوان امروزه ما در مدرسه چیزی به نام تعامل و گفتوگو آموزش نمیبیند تا شبهات و ابهامات ذهنیاش برطرف بشود. او در طول ۱۲ سال فقط مطالبی را میآموزد و حفظ میکند تا بتواند در امتحانات و کنکور سراسری یک موفقیتی کسب کند؛ فقط همین. وقتی حلقه گفتوگو در اجتماعات کوچکی مثل مدرسه یا محله شکل نگیرد بالطبع اداره و رهبری ذهن افراد به دست کسانی میافتد که چیزی جز مطرح کردن خود نمی خواهند.
پایان پیام/