شمال نیوز: کبریا مقدس/ از لحظه دیدار مادر شهید مدافع حرم سعید کمالی با فرزند دلبندش تا به امروز که به منزلگاه ابدیاش روانه شد، خواستم بگویم.
مادرم! دلت آرام گرفت، قد رعنایی که فرستادی پس از ۴ سال چشمانتظاری تکه استخوانی آمد.
مادرم! دلت آرام گرفت، دلی که در تابستان و پاییز با شنیدن گریههایشان، شادی بر لبهایتان کاشت و نوید خرسندی از آمدن فرزندانی برومند و رشید داد.
پسرانی که ریشه در خاک سرزمین علویان داشتند.
دلت آرام گرفت! وقتی خسته از کار شالی برگشتی و همسایهها خبر شهادت سعیدت را دادند، تو بهجای اشک، سجده شکر بهجای آوردی.
دلت آرام گرفت! حاج سعیدت آن چه عهد با سه شهید گمنام محلهشان بست، عمل کرد و از امیرمهدی دوسالهاش و همسرش گذشت.
آری دلت آرام گرفت! فرزندت در راهی سفر کرد تا بار دیگر اجازه بیحرمتی به ساحت مقدس اهل بیت(ع) را ندهد.
در فصل برکت و دِروی برنج، برکت خون فرزندت، آبیاری بر ریشه اسلام و انقلابمان شد.
مادرم! دلت آرام گرفت تا زینپس بهجای دست گرفتن سطل آبی و پارچهای برای غبارروبی المان سعیدت، اینبار سر قبرش بروی و دلتنگیهای چهارسالهات را با گلاب بشویی.
آه مادرم! دلت آرام گرفت، قد رعنایی که فرستادی و پس از ۴ سال کوتاهقامت آمد. ۳۰ سال پیش نوزاد قنداقهپیچی را در آغوش گرفتی و امروز هم طفلی سفیدپوش به آغوشت آمد.
اما مادرم! هنوز هستند مادرانی که چهل سال به انتظار فرزندانشان نشستهاند، از فرط انتظار دیگر اشکی نداشتند و نابینا شدند. از حسرت دیدار دق کردند و تا آخرین لحظهای که چشم بر این دنیا بستند، دلتنگیشان ادامه داشت.