شاید اگر نسل نه چندان دور مردمان کشورهایی چون آلمان، انگلستان، لهستان، ایتالیان، فرانسه و ... زندگیشان با خاطرات تلخ جنگهای جهانی عجین خورده، امروز این خاطرات تلخ در گستره وسیعتری مردم این کره خاکی را درگیر خود کرده و این درگیری هنوز با کشتههای ریز و درشتی که به جا گذاشته، در اقصی نقاط جهان ادامه داشته و در حال قربانی گرفتن است.
امروز دنیا به جنگ نابرابر با دشمنی رفته است که خیلیها بر این تصور هستند که این دشمن، پرورده دست خود بشر است که امروز به جان خود او افتاده و در مسیر تار و مار کردن قدم برمیدارد. از تصورات واهی واقعی که بگذریم، نسل امروز بشر در حال پشت سر گذاشتن دورانی است که شاید با هیچیک از ادوار تلخ زندگی انسان برابری نکند و تخیل ماجرا زمانی بیشتر میشود که ندانیم نقطه پایانی این قصه کجاست.
بازگشت محدودیت ماههای گذشته، رفتارهای جدید ویروس کرونا، خسته شدن مردم از فاصلهگذاریهای اجتماعی، کمرونق شدن مشاغل و کسب و کارها، بیتحرکی جوامع به دلیل قرنطینههای طولانیمدت و تعطیلی فعالیتهای ورزشی، مشکلات بخش درمان و درگیری روزافزون جامعه پزشکی با مبتلایان، اعلام نتایج نه چندان موفقیتآمیز در خصوص کشف واکسن کرونا و هزاران اما و اگر دیگر، موضوعاتی است که همه را کلافه کرده است.
آمار مبتلایان به ویروس کرونا حاکی از آن است که خواه ناخواه باید روزی از روزها منتظر باشی تا تو هم جزو آمار ۲۶۰۰ نفری قرار بگیری. بیتردید فرار از واقعیت و کتمان حضور در این جمع، نه تنها نمیتواند ما را برای روزهایی که هنوز نیامده است، آماده نکند، بلکه ممکن است به جای مقابله با کرونا، زمان زیادی برای برونرفت از شوکی که به واسطه مبتلا شدن به این بیماری گریبان ما را گرفته است، صرف کنیم.
از زمان شیوع این ویروس در کشور، اطلاعرسانیهای زیادی در خصوص راهکارهای پیشگیری و مقابله با این بیماری که هر روز رفتارهای جدیدی از خود بروز میدهد، صورت گرفته است اما با نیمنگاهی به آنچه که تا به امروز در خصوص کرونا گرفته شده، به این نکته بیش از پیش پی میبریم که هیچگاه به این موضوع که برای روزهای کرونایی باید چه برنامهای داشته باشیم، نپرداختهایم.
همین تفکر که «من هیچگاه کرونا نخواهیم گرفت» و یا «لعنت به کسانی که کرونا میگیرند و ما را هم به خطر میاندازند»، جزو تفکرات خطرناکی است که باعث میشود جامعه بیشتر به سمت پنهان کردن این بیماری باشد تا درمان آن و بیتردید کسانیکه به هر دلیلی – خواسته یا ناخواسته – این بیماری را در آغوش میکشند، باید منتظر دردهایی فارغ از درد کرونا در جسم و روح خود باشند.
فراموش نکنیم که تاریخ، گواه بسیاری از دردهایی است که واژه دردمندی ایرانیان، همواره التیامبخش آن بوده است. بین سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ شمسی، جمعیت ۱۸ میلیون نفری ایران درگیر قحطی بزرگی شده بود که بخش اعظمی از آن را مدیون بیطرفی در جنگ جهانی اول و اشغال ایران به دست انگلیسیها بود. زمانی که این روزهای سخت دست از سر ایرانیان برداشت، ۹ میلیون نفر بار سفر به دیار باقی را بسته بودند.
بیشک امروز با پیشرفتهایی که در عرصه پزشکی بهدست آمده، دیگر نباید نگران آمار مرگ و میری که یک قرن پیش به واسطه بیماریهای مختلف به جا گذاشته میشد، باشیم؛ اما فراموش نکنیم بیماریهای قرن حاضر نیز نگرانیهای خاص خود را دارند و این نگرانیها زمانی دو چندان میشود که علیرغم پیشرفت در عرصههای مختلف، روش مقابله با این بیماری را که در تن رنجور یکی از اطرافیان ما سکنی گزیده است، بلد نیستیم.
بالاخره لحظه موعود فرارسید و یکی از سرنوشتسازترین تلفنهای زندگی من به صدا درآمد. امروز همان روزی بود که دیگر نمیتوانستم بگویم «زنگها برای که به صدا درمیآید». روزی که تست کرونای من مثبت اعلام شد؛ تست کرونای بیش از ۲۶۰۰ نفر دیگر نیز در ایران مثبت اعلام شده بود؛ ناخودآگاه به یاد حکایت کوزه و خیاط افتادم و اینکه باید روزهای سختی را با مهمان ناخوانده درونم پشت سر بگذارم.
حالا دیگر کرونا وارد زندگی من، همسر و فرزندم شده بود. قرنطینه را با هزاران امید و آرزو برای شکست دادن کرونا آغاز کردیم. قبلا بارها برچسب همه با هم علیه کرونا # را در اخبار چسبانده بودم، اما گویا این روزها دوست نداشتم انگ کرونایی را به من بچسبانند. همیشه خود را برای این روزها آماده کرده بودم اما گویا اطرافیانم آنطور که باید دوست نداشتند مرا در چنین شرایطی ببینند، البته بیشتر به خاطر شرایط خودشان.
تب و لرز، بیخوابی، تعریق زیاد بدن، بیاشتهایی، سرفه و ... هیچکدام برای من که یک کرونایی بودم، تازگی نداشت. اینها رفتارهای طبیعی یک ویروس بود و من باید به مدت دو هفته با آن دست و پنجه نرم میکردم؛ اما رفتاری که برایم قابل درک نبود، رفتار جامعه در مقابل کروناییها بود. کمکم دانستم وقتی کرونا میگیری باید کفش پولادی بپوشی و در برابر نامهربانیهای روزگار با گام بلند به سمت افقهای روشن پا به فرار بگذاری.
وقتی به جمع کروناییها میپیوندی، باید خود را برای هر نوع نگاه و برخوردی آماده کنی. برایشان فرقی نمیکند تا پیش از ابتلا به این بیماری چه جایگاهی به عنوان همکار، دوست، فامیل و ... داشته باشی. مهمترین دغدغه برای اطرافیان یک فرد کرونایی، مرور همه اتفاقات و ارتباطاتی است که طی چند روز گذشته با فرد کرونایی داشتند. همین که بدانند از او تحفهای به آنها نمیرسد، کافی است، تا آرامش به زندگیشان بازگردد.
وقتی چهار چشمی مراقب کرونا هستی، کرونا از دری وارد میشود که به خیال تو مراقبتهای لازم را از آن قسمت انجام دادهای. بچهها جزو افرادی هستند که هنوز رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی برایشان معنی ندارد؛ این در حالی است که ناقلان خوبی برای این ویروس هستند. وقتی پسرم فهمید که او یک ناقل بوده است، با چشمان معصوماش اظهار بیگناهی میکرد.
من یک کرونایی هستم و دارای فرزندی که مثل همه بچهها میتواند یک ناقل قوی برای بیماری کرونا باشد. با اینکه زدن ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی، شرط لازم برای پیشگیری از بیماری کرونا است؛ اما من یک کرونایی هستم و میدانم که شرط کافی برای این امر، غفلت نکردن از رفتاری است که با فرزندمان داریم؛ کودکان ناقلان تمامعیار و قهار هستند و یک لحظه غفلت و ابراز محبت میتواند همه دسترنج شما را برای اینکه کرنا نگیرید، به باد دهد.
قرنطینه کمکم به روزهای پایانی خود نزدیک و نزدیکتر شد اما آنچه که این روزها نمیتوان پایانی برایش متصور بود، به صدا درآمدن زنگ کرونا برای ما است. با اینکه هیچکس دوست ندارد جسم خود را به دست ویروس کرونا بسپارد اما روند ابتلا به این بیماری، حکایت از آن دارد که خواه ناخواه این زنگ میتواند برای شما نیز به صدا درآید و شاید آنگاه، بارها از خود بپرسی که «چرا من؟ من که همه موارد را رعایت کرده بودم».
این سئوالی است که اکثر کروناییهایی که نه عزم سفر کردهاند، نه برای التیام داغ عزیز از دست رفته در مراسم عزا حضور به هم رساندهاند و نه برای شادی تازه داماد و تازه عروس، خود را با ولع به تالار رساندهاند، از خود میپرسند، اما هیچ پاسخ روشنی برای سئوالشان نمییابند، جز اینکه تو هم باید خود را به سرنوشت آنهایی که خواسته در این بلا گرفتار شدهاند، بسپاری.
من یک کرونایی بودم، با همه دغدغههای یک بیمار کرونایی. حال که دغدغههای کرونایی به پایان رسیده، باید منتظر التیام دردهای روحی باشم. بیائیم دوران کرونا را برای همانهایی که از ما هستند و در این ورطه سقوط میکنند، سختتر نکنیم؛ چرا که ممکن است این روزهای سخت برای شما هم اتفاق بیافتد.
کرونا را جدی بگیریم و کروناییها را از خودمان بدانیم.
انتهای پیام