به گزارش اقتصادنیوز، دستور بسیج عمومی کرملین در معنای عمیقتر خود حاکی از این بود که ترکیبی از محاسبات غلط پوتین و بی کفایتی نظامی روسیه، مقاومت شدید اوکراین، حمایت مادی و اطلاعاتی سنگین غرب، و تحریمهای قوی علیه مسکو ممکن است در نهایت باعث پیروزی کیف و حامیان غربی آن شود.
با فرض عدم تشدید درگیریها - احتمالی که هنوز نمیتوان آن را رد کرد – و چنانچه اوکراین به موفقیتهای اخیر خود در میدان نبرد ادامه میدهد، قدرت روسیه برای سالهای آینده به شدت کاهش خواهد یافت. حتی ممکن است ولادیمیر پوتین از قدرت در مسکو برکنار شود. به باور استفن والت، استاد و نظریهپرداز روابط بینالملل، اگر روسیه شکست قاطعی را متحمل شود، هشدارها در مورد افول اجتناب ناپذیر غرب در بهترین حالت زودرس به نظر خواهند رسد.
پیامدهای ورود پوتین به خط قرمز غرب
نظریهپرداز رئالیسم تدافعی معتقد است: «با فرض اینکه از سلاح های هسته ای استفاده نشود و اوکراین تقریباً تمام سرزمین های از دست رفته خود را پس بگیرد، در مورد چنین نتیجهای هم از نظر اخلاقی و هم از نظر استراتژیک چیزهای زیادی وجود دارد؛ بعدش چه؟ غرب و به خصوص آمریکا چگونه باید از این پیروزی استفاده کند؟ مهمتر از همه، از چه مراحلی باید اجتناب کرد تا ثمره پیروزی هدر نرود؟». والت در مقاله اخیر خود برای فارنپالیسی تلاش کرده است به این ۳ سوال کلیدی پاسخ دهد.
با توجه به اینکه پایان بازی در اوکراین هنوز نامشخص است، ممکن است طرح این مسائل کمی زودرس به نظر برسد، اما کارشناسان هشدار میدهند باید به این فکر کنیم که اگر لحظه پیروزی فرا برسد، چه خواهد شد. از جمله آناتول لیون، کارشناس برجسته مسائل روسیه و مدیر برنامه اوراسیا در مؤسسه کوئینسی که در مقالهای برای روزنامه گاردین با نگاهی متفاوت به چنین سناریویی، استدلال میکند: در شرایطی که پوتین در جنگ اوکراین غوطه ور شده و با ناآرامی در داخل کشور مواجه است، زمان آن فرا رسیده است که غرب سعی کند راهی برای بازگشت از لبه پرتگاه را بررسی کند.
اعلام بسیج جزئی پرزیدنت پوتین نشانهای از شکست کامل استراتژی روسیه در اوکراین از زمان تهاجم فوریه است.
اینکه پوتین قبل از اعلام بسیج آنقدر منتظر ماند تا حدی به این دلیل است که مستلزم به رسمیت شناختن ضمنی این شکست و این واقعیت است که "عملیات نظامی ویژه" در واقع یک جنگ تمام عیار است که به نظر می رسد روسیه در حال شکست خوردن در آن است. همچنین به این دلیل است که او - به درستی - از واکنش منفی مردم روسیه می ترسید. نظام او اکنون در خطر جدی است. یک شکست بزرگ دیگر به احتمال زیاد باعث سقوط آن خواهد شد.
آنچه می تواند بسیار خطرناک تر از خود بسیج باشد، ترکیب این اعلامیه با تصمیم برای برگزاری همه پرسی در شرق دونباس (که در فوریه توسط روسیه به عنوان منطقه مستقل شناخته شد) و سایر مناطق تحت اشغال نیروهای روسی در طول تهاجم است.
سوال کلیدی نتایج "رای گیری" در مورد پیوستن به روسیه نیست، که یک نتیجه قطعی است، بلکه این است که آیا دولت و پارلمان روسیه فوراً برای الحاق این مناطق اقدام می کنند یا خیر.
اگر این کار را انجام دهند، نشانه آن خواهد بود که مسکو هر گونه امیدی به صلح را از دست داده و آماده است تا به طور نامحدود به نبرد ادامه دهد. زیرا این الحاق هرگز نمیتواند توسط اوکراین یا غرب پذیرفته شود و بخشی از توافق آینده باشد. بهترین چیزی که در اوکراین میتوان به آن امیدوار بود، مجموعهای از آتشبسهای بیثبات در میان جنگ است، همانطور که در 75 سال گذشته در کشمیر اتفاق افتاده است.
روزهای آینده مشخص خواهد شد که آیا این در واقع قصد مسکو است یا اینکه همهپرسی اقدامی برای ایجاد قدرت چانه زنی برای مذاکرات آینده است.
لازم به یادآوری است که جمهوریهای جدایی طلب دونباس در سال 2014 استقلال خود را از اوکراین اعلام کردند، اما تنها هشت سال بعد، در آستانه جنگ فوریه امسال بود که مسکو رسما استقلال آنها را به رسمیت شناخت. در این میان، مسکو بر اساس توافقنامه مینسک 2 در سال 2015، با اوکراین و غرب در مورد بازگرداندن این مناطق به اوکراین با تضمین خودمختاری کامل مذاکره کرد.
این بار نیز، رفراندوم ها ممکن است صرفاً تهدید مسکو برای الحاق در صورتی باشد که غرب به دنبال مصالحه نباشد، نه مقدمه ای برای الحاق فوری.
برخی از نشانههای امیدبخشی که امکان چنین سناریویی را نشان میدهد، با سیگنال مثبت پوتین در سخنرانی هفته گذشته خود نسبت به پیشنهاد صلح اوکراین در ماه مارس، که شامل معاهده بی طرفی و کنار گذاشتن اختلافات ارضی برای مذاکرات آینده بود، بروز داده شد. دلایل شکست این مذاکرات صلح بسیار مورد مناقشه است، اما در روایت روسیه از رویدادها، غرب بود که مذاکرات را مسدود کرد و اوکراین بود که میز مذاکره را رها کرد.
دلایلی که مسکو ممکن است خواهان آتشبس باشد واضح است. طرح اولیه پوتین، برای تصرف کیف و تبدیل اوکراین به یک کشور مطیع، کاملاً شکست خورد. طرح عقبنشینی، برای تصرف مناطق روسیزبان شرق و جنوب، با بسیاری از اهداف کلیدیاش متوقف شد و اکنون در خطر جدی عقبنشینی توسط ضد حملههای اوکراین قرار دارد.
رژیم پوتین از شکست خود در استان خارکف به شدت متزلزل شده است. اگر قرار بود اوکراین روسیه را از خرسون یا بخشهای بزرگی از دونباس بیرون کند، بقای پوتین در قدرت زیر سوال میرفت.
اگر آتشبس یا مذاکرات صلح وجود نداشته باشد، روسیه ابزاری برای تشدید شدید تنش دارد. این کشور می تواند از سرزمین های اشغالی باقی مانده دفاع کند و در عین حال حملات به زیرساخت های اوکراین را که از قبل آغاز شده اند، تشدید کند.
اگر روسیه سرزمین های اشغالی را ضمیمه کند، این امکان وجود دارد که پوتین برای دفاع از آنچه که مسکو به عنوان سرزمین مستقل روسیه تعریف می کند، تهدید به حملات هستهای کند. همانطور که دولت بایدن به طور فزایندهای آشکار می کند که در حال تغییر سیاست ایالات متحده مبنی بر چین واحد است، روسیه نیز می تواند امیدوار باشد که در پاسخ، چین کمک های نظامی و مالی را تا حد زیادی افزایش دهد.
در این میان، همانطور که می بینیم، ناآرامی در جامعه روسیه به طور قطع افزایش خواهد یافت. این نارضایتی با ترکیبی – که اغلب همزمان در اذهان روسها وجود دارد – از مخالفت با خود جنگ و خشم از بیکفایتی رفتار پوتین و اطرافیانش در آن ترکیب میشود.
اگر این روند ادامه یابد، کودتا علیه پوتین به یک احتمال واقعی تبدیل خواهد شد. این لزوماً خشونت آمیز نخواهد بود و در واقع ممکن است اصلاً به طور عمومی ظاهر نشود. درعوض، هیئتی از چهرههای تشکیلات اصلی حاکمیتی به سراغ پوتین میروند و به او میگویند که برای حفظ حکومت، لازم است او (و چند تن دیگر از شخصیتهای ارشد که در شکست نظامی نقش دارند، مانند وزیر دفاع، سرگئی شویگو) دست به کار نوشتن استعفا شوند. زمانی که یلتسین در سال 1999 قدرت را به پوتین سپرد، چیزی شبیه به این اتفاق افتاد.
اعضای تشکیلات روسیه که دست به چنین گامی زدند، در معرض خطرات جدی قرار خواهند گرفت: اگر این اقدام شکست بخورد، اگر تغییر رهبری منجر به انشعاب در نخبگان، هرج و مرج سیاسی و تضعیف شدید دولت مرکزی شود، شخصاً برای خودشان، و همچنین برای تشکیلات روسیه و خود روسیه خطرناک خواهد بود.
بنابراین، آنها به احتمال زیاد نیاز به اطمینان دارند که اگر پوتین بتواند برکنار شود، غرب آماده است تا به جانشین او توافقی را پیشنهاد دهد که به دولت جدید مسکو اجازه دهد تا حدی موفقیت روسیه را ادعا کند. در غیر این صورت، حکومت جدید، با حکومت بر یک دولت و ارتش ضعیف شده، و در مواجهه با آنچه که روس ها به عنوان خواسته های غرب برای تسلیم بی قید و شرط تلقی می کنند، بار فاجعه بار دموکراسی آلمانی وایمار پس از جنگ جهانی اول را به دوش می گیرد که برای همیشه به عنوان نماد تسلیم و تحقیر ملی شناخته میشود.
با نگاهی به این چشم انداز، جانشین پوتین به احتمال زیاد شخصاً او را به خاطر هر اتفاقی که در اوکراین رخ داده است سرزنش می کند، در حالی که به درخواست های فزاینده تندروهای روسیه برای اعلام بسیج ملی کامل و تشدید جنگ پاسخ می دهد. این می تواند جنگ را فراتر از مرزهای اوکراین گسترش دهد. اگر بخواهیم از این چشم انداز اجتناب کنیم، هنوز زمان برای غرب وجود دارد که پیشنهاد ضمنی گفتگوهای پوتین را بپذیرد. اما زمان زیادی نیست.