خبرگزاری تسنیم - جعفر علیان نژادی:
یکی از انگاره هایی که کم و بیش در بین قشری از روشنفکران غرب خوانده وجود دارد، نادیده گرفتن یا کم اثر فرض کردن نقش دشمن در رخداد بسیاری از حوادث یا دشمنی بی امان و بی وقفه جریان سلطه از ابتدای انقلاب تا کنون باشد. این انگاره که ناشی از شناخت غلط و نادرست تحولات بین المللی و یا برخورد ساده انگارانه این دسته با مساله دشمنی جریان سلطه است، نه تنها ریشه ای در واقعیت صحنه نداشته، بلکه حتی این خوش بینی و ابراز آن توسط برخی افراد، هیچ گاه تاثیری در کاهش دشمنی کشورهای معاند با ایران نداشته است. به نظر می آید، سال به سال که از تاریخ وقوع انقلاب اسلامی می گذرد، جریان سلطه، دلایل بیشتری برای دشمنی با جمهوری اسلامی پیدا می کند، به طوری که جای پای این موضوع در حوادث و فتنه های این سالها بارزتر می شود. با نگاهی کمتر خوشبینانه، می توان گفت، فاهمه برخی افراد در مواجهه با نشانه های آشکار دشمنی، میل به توجیه و بی اثر سازی نقش دشمن داشته باشد.
از نظر این دسته، استفاده سیاستمداران از کلید واژه دشمن ، یک تکنیک مدیریتی و تدبیر سیاستی است که اولا در توجیه برخی ناکارآمدی ها، ثانیا در جلب مشروعیت و برحق دانستن خود و ثالثا در جلب وفاداری هواداران خود، کاربرد دارد. یعنی اگر دشمنی نباشد، اولا مقصر ناکارآمدی ها خود آن سیاستمدار است و ثانیا برای جلب وفاداری هواداران، بیشتر از آنکه از تقبیح دشمن، اعتبار کسب کنند، مجبور است به مردم خود بدهکار شود و مسئولانه تر رفتار کند. به نظر می رسد در بادی نظر، این استدلال بسیار منطقی جلوه کرده و قابل تعمیم باشد. اما من می خواهم در این یادداشت بگویم، در ایران "مسئولانه رفتار کردن مدیران در ایران، بدون فرض دشمن امکان پذیر نیست."
فرض عدم وجود دشمن، یا کم اثر بودن میزان دشمنی دشمن در امور داخلی، زمینه خوش بینی به قول و فعل او را ایجاد می کند. از قضا همین خوش بینی تبدیل به نقطه مرکزی گفتار یک جریان سیاسی نیز شد، جریانی که به مدیریت عالی نظام هم رسید. قاعدتا با این منطق، یعنی نادیده گرفتن دشمن، باید شاهد کارآمدی دستگاه سیاسی و مانع زدایی از مسیر سیاست و اقتصاد و فرهنگ می بودیم. یعنی مسئولان، هم باید تقصیر ناکارآمدی های پیش آمده را برگردن می گرفتند و هم در قبال مردم مسئولانه تر عمل می کردند. غافل از آنکه واقعیت دشمنی دشمن، کاری به خوش خیالی و ساده سازی یا بی اثرسازی، میزان مداخلات او در امورات داخلی ندارد. در عرصه سیاست عملی، انگاره بی دشمنی یا دشمن نداشتن، منجر به ایجاد تفکر حل کردن مسائل داخلی یا حل تحریم های اقتصادی از طریق مذاکره خوش بینانه با جریان سلطه شد. موضوعی که نه تنها به حل تحریم ها و مسائل اقتصادی مردم انجامید، بلکه حتی چیزی از دشمنی آمریکا نکاست. به موازات مقید و محدود شدن پیشرفت های هسته ای به قرادادی پر ابهام، میزان دخالت و دشمنی آمریکا چند برابر شد. مثال دیگر اواخر دوران دولت دهم است که خیال رابطه با آمریکا در سر رئیس جمهور وقت برای حل مسائل تحریمی ایجاد شده بود. خیالی که هم منجر به بی عملی دستگاه دولت در سال پایانی و هم تشدید تحریم های بین المللی شد. این یعنی انگاره دشمن نداشتن یا خوش بینی، تغییر در واقعیت دشمنی جریان سلطه ایجاد نمی کند.
در مقابل انگاره واقعی دشمنی جریان سلطه، در وادی عمل منجر به تولید نگاه بدبینانه به دشمن خارجی شده است. و بر عکس آن استدلال به ظاهر منطقی، سیاستمدار را متوجه امر داخلی کرده است. قرارداد با طرف خارجی، جای خود را به قرارداد با مردم داده است. انگاره دشمن داشتن، نه تنها به سلب مسئولیت سیاستمدار نینجامیده، بلکه وی را مجبور به طرف شدن با مردم کرده است. فرض وجود دشمن عملا مقاومتی را در سیاستمدار ایرانی موجب می شود که هم اعتماد به نفس او را در تکیه به توان داخل بیشتر می کند، هم به دلیل طرف قرارداد بودن با مردم، مجبور به کار و تلاش بیشتر می کند. ثمره دیگر انگاره دشمن داشتن، به دلیل معطوف شدن همه توجهات به داخل، قوی شدن درونی است. احراز قدرت درونی هم منجر به اقتدار سیاسی، فرهنگی می شود و هم اقتدار دانشی و تکنولوژیک ایجاد می کند.
انگاره دشمنی جریان سلطه، سه کارکرد مهم برای سیاستمدار ایرانی دارد، اول دست وی را برای توجیه ناکارآمدی ها و مقصر سازی از دیگران می بندد، یعنی وی را مسئولیت پذیر می کند، دوم مشروعیت خود را قرارداد با مردم کسب می کند و سوم برای تداوم وفاداری مردم، مجبور است کار و تلاش بیشتر کند، کار و تلاشی مبتنی بر توان داخل نه تکیه به طرف خارجی. به بیان دیگر اعتماد به مردم ضامن حفظ وفاداری ایشان به سیاستمدار ایرانی است.
دلیل این تغییر استدلال، همانطور که در بیان امروز رهبری آمده است، نه صرفا به دلیل جمهوری اسلامی بودن نظام سیاسی است، بلکه به دلیل قوی و مستقل بودن ایران است. استدلال دشمن و سیاستمدار برای کشورهای مصداق دارد که در آن دشمنی بی معنا شده، یعنی دشمن واقعی، تبدیل به دشمنی تصوری شده است. مثلا در کشورهای اروپایی که بدون اجازه آمریکا، قدمی در رابطه با موضوعات ایران بر نمی دارند. یا کشورهای مرتجع منطقه که زیر سلطه آمریکا هستند، برای کشوری که نقش گاو شیرده را بازی می کند، دشمن کارکرد واقعی ندارد. سیاستمدار، آنجا می تواند برای خود دشمنی تصوری ایجاد کند تا از بار مسئوولیت پاسخگویی به مردم یا حفظ وفاداری آنان خلاص شود. ایران قوی؛ دلیل دشمنی نظام سلطه با ماست.
انتهای پیام/