خبرگزاری مهر، گروه استانها- اسرا درویشی: چه علاقهای به درس خواندن داشته باشند و چه نداشته باشند، امکان ادامه تحصیل برای آنها فراهم نیست، حتی آنهایی که علاقه زیادی دارند، خانوادهشان اجازه نمیدهد؛ این را دخترانی میگویند که در روستای گل آخور زندگی میکنند.
ادامه تحصیل دختران روستایی و عشایری یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما است که سالها است با آن دست و پنجه نرم میکنیم؛ اما همچنان برطرف نشده است.
بعضی از آنها نمیتوانند بعد از دوره ابتدایی درسشان را ادامه دهند؛ بعضیهایشان هم خودشان نمیخواهند ادامه بدهند. خرج تحصیل در خارج از روستا، حرف و حدیثها درباره دختران دبیرستانی، شرایط زندگی با چند فرزند قد و نیمقد، همه و همه دست به دست هم داده تا بسیاری از این دختران، به فکر ادامه زندگی در مسیری دیگر باشند، ازدواج با کسی که شاید دوستشان داشته باشد.
پوست دستان آنها خشک شده و لپهای آنها گلگون است، شور و شوق کودکانه در چشمان آنها موج میزند، این دختران با دختران شهری کاملاً متفاوت هستند؛ اینها پای فضای مجازی ننشسته و به هزاران کلاس مختلف نمیروند، از همان سن کودکی آوازه ازدواج را در گوش آنها میخوانند چراکه دختران ۱۳، ۱۴ سالهای را میبینیم که به جای عروسک، فرزندان خود را در آغوش گرفتهاند اما اگر به آنها بها داده میشد، اکنون چندین دکتر و مهندس از میان آنها شکوفا میشد.
بر خلاف دختران شهری، دختران روستایی کدبانو هستند، فرشبافی میکنند، آشپزی بلد هستند، از همه مهمتر کشاورزی هم میکنند؛ و تنها اختلاف آنها در نوع تفکر خانوادهها و ادامه تحصیل است.
خانوادههای روستایی نیز با خانوادههای شهری از زمین تا آسمان فرق دارند، آنها اجازه نمیدهند دختران ۱۱ سالشان در یک کلاس با پسران درس بخوانند درحالیکه در شهر هیچ محدودیتی میان دختران و پسران نیست.
اینها صحبتهای دختران روستای گل آخور است، پای صحبت آنها نشسته و به درد و دل آنها گوش میدهیم؛
دوست دارم معلم شوم، اما…
زهرا دختری با موهای حنایی رنگ و چشمانی روشن است، او در پایه ششم درس میخواند، زهرا میگوید: مدرسه را بسیار دوست دارم اما تا پایه نهم امکان تحصیل برای ما وجود دارد.
او ادامه میدهد: کتاب هم میخوانم و به کتابهای داستان علاقه زیادی دارم اما در کنار کتابخوانی، کشاورزی هم میکنم، میوه میچینم.
او با افسوس میافزاید: دوست دارم معلم شوم، اما خانوادههای روستای ما اجازه نمیدهند دختران ادامه تحصیل دهند، اکثراً به این دلیل در خانه مانده و ازدواج میکنند.
ازدواج دختران در سنین کودکی
رقیه از دیگر دختران روستا است که چادر به سر کرده و چندان تمایلی هم به حرف زدن ندارد، او گفت پدر او اجازه ادامه تحصیل در پایه هفتم را نداد و اکنون در شرف ازدواج است.
آینده تحصیلی نامعلوم
بهناز دختری دوست داشتنی و زبر و زرنگ که در پایه ششم تحصیل میکند و علاقه زیادی به کتاب خواندن دارد، او دوست دارد پزشک شود و کاملاً نوشتن و خواندن را بلد است اما با افسوس میگوید «نمیدانم که خانوادهام اجازه میدهند برای درس خواندن به شهر بروم یا نه».
او با شوق و شور تمام من را به خانه خود دعوت میکند تا فرش بافی را آموزش دهد.
دختران روستایی چیزی از شهریها کم ندارند
حبیبه از دختران دیگر روستا است، او اکنون ۲۳ سال دارد و تنها دختری است که در این روستا ادامه تحصیل داده و اکنون دانشجوی رشته ادبیات است، او میگوید: در روستای ما تا پایه نهم کلاس داریم و اکثر دختران به دلیل اینکه در کلاس تنها میمانند، ادامه تحصیل نمیدهند.
او خاطرنشان میکند: دختران این روستا چیزی از بقیه کم ندارند و علاقه بسیاری هم به درس خواندن دارند اما شرایط تحصیل فراهم نیست.
حبیبه اضافه میکند: معلمان ما مشترک تدریس میکنند برای مثال معلم ابتدایی عربی تدریس میکند و به دلیل اینکه روستای ما دورافتاده بوده و در زمستان سختتر رفتوآمد میشود، همه معلمان مرد هستند.
او یادآور میشود: بچههای ما به دلیل مشترک بودن معلمان از پایه ضعیف هستند و به شهر هم که میروند با مشکل مواجه میشوند.
او میگوید: دخترانی که ادامه تحصیل نمیدهند، ازدواج کرده و کارهایی چون فرشبافی و کشاورزی میکنند.
حبیبه با تاکید بر اینکه او هم با سختی ادامه تحصیل داده است، بیان میکند: من هم در تبریز زندگی کردهام و چون دوستانی آنجا داشتم، ادامه تحصیلات خود را دادم و با وجود اینکه سخت بود، اما ادامه دادم.
نبود همکلاسی دختر و تحصیل یک پایه برای دو بار
رقیه دختری است که دوسال پشت سرهم پایه ششم را میخواند، او میگوید: سال اول هیچ دختری در کلاس نبود و اجازه نمیدادند من هم در کلاس باشم دوستانم زود ازدواج کردند، من هم مجبور شدم منتظر بمانم تا دختری به پایه هفتم برسد.
او میافزاید: معلمان ما مانند برادران ما هستند و واقعاً از ما حمایت میکنند اما خانوادهها با معلم مرد مخالف هستند و اجازه نمیدهند دختران آنها در کلاس حضور یابد، من هم امسال به دلیل اینکه دختر دیگری به پایه هفتم رسیده است، در کلاس حضور دارم اما بسیار سخت است که یک پایه را دو بار بخوانی.
مسئولین رسیدگی کنند
بهاری یکی از مسئولین این روستا است که با مهر و عطوفت تمام، بچهها را همراهی میکند، او در رابطه با این شرایط روستا میگوید: یکی از بزرگترین مشکلات روستای گل آخور تحصیل دختران است، صرفاً تا پایه نهم کلاس داریم و بقیه را باید در شهر ادامه دهند اما به دلیل اینکه رفتن به شهر شرایط سختی است، اکثراً پسران میروند و دختران درس نخوانده و در روستا مانده و ازدواج میکنند.
او ادامه میدهد: پسران امکان رفتن به مدارس شبانه روزی را دارند اما این امکان برای دختران کمتر است، علاوهبر آن معلم زن هم نداریم، همه معلمان به دلیل رفتوآمد و دوری از شهر مرد بوده و سرباز معلم هستند و خانوادهها هم به دلیل مختلط بودن کلاسها اجازه نمیدهند که دختران آنها بعد از پایه ابتدایی در کلاسها حضور یابند.
بهاری اضافه میکند: مدرسه ما پنج اتاق و چهار معلم دارد که همه مرد هستند و امیدواریم مسئولین به این موضوع مهم رسیدگی کنند.
این دختران چیزی از دختران خوش رنگ و لعاب شهری کم ندارند، اتفاقاً مهارتهای بسیاری را هم بلدند اما هزاران افسوس که در گرداب تفکرات نادرست خانوادههای خود گرفتار شدهاند البته مسئولین هم بیتقصیر نیستند و در این امر کم کاری کردهاند.
به امید روزی که تمامی دختران سرزمینم به آرزوهای خود برسند.