مدیریت گذشته شهری با ساخت و سازهای بسیار نفس شهر را گرفت و آسمان خراش های و آپارتمان هایی که نه با هم هارمونی داشتند نه با شهر و فرهنگ ایرانی یکی پس از دیگری از خاک سر برافراشتند. ساخت اتوبان های عریض و طویل هم تقاضا برای خرید خودرو را افزایش داد و بازار خودروسازان را سکه کرد. اما با روی کار آمدن مدیریت شهری شعار "نگاه انسانی به شهر" قوت گرفت. حتی شهردار تهران در مراسم ارائه بودجه پایتخت به شورای شهر تهران اعلام کرد که نگاه انسانی به شهر به ویژه به مناطق آسیب پذیر و کمتر برخوردار در بودجه شهری لحاظ شده است.
اما کافی است در شهر قدم بزنید از بالای شهر که به پایین می آیی آسیب های اجتماعی، ناهماهنگی ساختمان ها، کوتاهی و بلندی قد آپارتمان ها، نماهای بی رمق و نازیبا و... همراه می شود با آلودگی هوا و ترافیک تا آزارتان دهد. امیر ساعدی داریان، استاد دانشگاه و کارشناس شهری در گفتگو با خبرنگار اجتماعی رکنا، مشکلات شهری و مدیریت شهری را مورد بررسی قرار داد. این گفتگو از نظرتان می گذرد.
پیروز حناچی به عنوان شهردار چه نشانه ای در شهر تهران از خود به جای گذاشته است؟
به نظر من هیچ مطلق. به نظر من مدیریت شهری دوره پنجم دچار بلاتکلیفی و سردرگمی بود. رویاهای، ایده ها، حرف ها و فکرهای خوبی داشتند و انسان های خوبی بودند ولی به دلیل فضای شهری و مدیریت شهری، کنش و واکنش های شهرداری را نمی شناختند و با سازمان عریض و طویلی مانند شهرداری که گردش مالی عجیب و غریبی دارد، آشنا نبودند هیچ کاری نتوانستند بکنند. همه کارهایشان در حد شعار و حرف ماند تا جایی که امروز دل مان خوش است به پروژه هایی در حد محله، نامگذاری ها و مسائل حاشیه ای شهرداری مانده و هیچ کدام از حرفهایشان به جایی نرسیده است.
شعار حناچی "تهران شهری برای همه" است. پایتخت تا چه حد توانست به این شعار نزدیک شود؟ آیا تهران برای دوچرخه سواری که ایشان در موردش حرف می زند، شهری امن محسوب می شود؟
دوچرخه سواری، حرف های قشنگ زدن و کارهای قشنگ کردن خوب است ولی وقتی در مورد مجموعه ای صحبت می کنیم که در اصول مشکل دارد به فرع رسیدن حاشیه است. وقتی در شهری زندگی می کنیم که هنوز جلوی فساد داخل شهرداری گرفته نشده ورود به دوچرخه سواری حاشیه است. یک هفته از خبر دستگیری شهرداران منطقه 8 و 2 نمی گذرد که هر دو در خصوص پرونده ای که در منطقه 21 داشتند بازداشت شدند. آنها زمین 7-8هزار متری که حداقل قیمت آن بالای 20میلیون تومان بود را حول و حوش 8میلیون را واگذار کرده اند. در این فضای شهری از امنیت خانم ها و آقایان صحبت می کنید و دوچرخه سواری؟ یک نفر باید سفیه باشد که نخواهد خانم ها امنیت نداشته باشد یا نخواهد جامعه به سمتی برود که از ماشین های پردود و گازوئیل به سمت دورچرخه سواری برویم. این موضوعات ر همه قبول داریم ولی می گویم وقتی در اصول و شعارهای اصلی گیر کرده ایم و نتوانستیم مشکلات اصلی، یومیه و حمل و نقل عمومی و واگن های عمومی اتوبوس ها حل کنیم در این شرایط به حاشیه رسیدن چه فایده ای دارد. در خیابان بهشت روبروی پارک شهر که در حالت عادی از ترافیک و شلوغی غوغا بود یک متر و 20 سانت را به دوچرخهها اختصاص داده ایم. حساب کنیم چند درصد مردم 12 میلیونی تهران قرار است از مسیر یک متر و 20سانت استفاده و ما به خاطر چند درصد حق چند درصد دیگر را خورده ایم. بنابراین باید اولویت بندی کنیم و ببینیم کاری که می کنیم چند درصد شعاری، چند درصد نمایش و چند درصد برای حل مشکلات است.
تهران چقدر شهر دوستدار کودک است؟
خیلی کم. تهران برای کودکان و بازی آنها فضای بسیار کمی دارد. متاسفانه خیلی از زمین هایی که در طرح تفصیلی باید پارک و فضای سبز قابل استفاده می شد در طول ادوار مختلف مدیریت شهری (دوره مدیریت های گذشته و حتی مدیریت شهری کنونی) ابتدا در پهنه G فریز کردند و زمین ها را از دست مردم بیرون کشیدند و به کاربری های حاشیه ای رسیده است. من برای بچه های امروزی ناراحتم چون در دوره ما جمعیت طوری بود که می توانستیم در کوچه بازی کنیم. اما امروزه این فضا وجود ندارد. از سوی دیگر خانه ها کوچک و آپارتمانی شده است و فضایی برای بازی بچه ها در شهر تهران وجود ندارد.
اما مدیریت شهری کنونی برای شهر دوستدار کودک بودجه تخصیص داده است.
یکی از مشکلات مهمی که در تخصیص بودجه در فضای شهرداری وجود دارد این است که بودجه ها در مناطق توزیع شده و حرف اول و آخر را شهردارها می زنند. تخصیص بودجه مانند کشکولی است که شهردار اگر جایی کم بیاورد می تواند این بودجه را هزینه کند. تلاش هایی انجام شد که بودجه ها جدا شود اما این اتفاق اجرایی نشد. نه فقط در مورد بودجه کودکان بلکه در حوزه محیط زیست و آلودگی هوا هم این موضوع را داریم. عوارضی که از خودروها برای ورود به طرح ترافیک اخذ می شود باید فقط در حوزه محیط زیست و آلودگی هوا صرف شود. این عدد کم نیست و اگر هزینه شده بود شاهد تحول عظیمی بودیم.
در دوره گذشته زباله گردها در تاریکی شب کار می کردند اما در دوره جدید شب و روز برایشان معنا ندارد و همیشه هستند. قرار است زباله گردی را به رسمیت بشناسیم؟
زباله گردی رسمی بود اما این که سعی می کنیم ظاهر یک موضوع را طور دیگری جلوه دهیم بحث دیگری است. زباله گردی همیشه وجود داشته است. در مناطق برای تفکیک زباله همیشه قرارداد می بندند و خدمات شهری مناطق دانسته قراردادهایی غیر از جمع آوری پسماند می بست برای تفکیک زباله. همیشه این قراردادها وجود داشت اما در گذشته قراردادها برای شب ها بسته می شد و حالا به دلیل نبود نظارت ها در هر ساعت از شبانه روز زباله گردها را می بینید.
پاتوق های شناخته شده ای مانند دره فرحزاد، هرندی و... برای کارتنخواب ها وجود دارد. شهرداری قرار بود این پاتوق ها را ساماندهی کند اما چرا نه تنها این پاتوق ها ساماندهی نشد بلکه پاتوق های جدید نیز شکل گرفته است؟
در آسیب های اجتماعی باید توجه کنیم که نه همه کاره شهرداری است و نه شهرداری به تنهایی می تواند این آسیب ها را رفع و رجوع کند. شما می گویید چرا کارتنخوابی افزایش یافته است؟ به دلیل آن که اقتصادمان بدتر شده است. بسیاری از افرادی که صاحبخانه بودند مستاجر شدند و مستاجرها شده اند کارتنخواب. این واقعیتی است که چه من و شما آن را بگوییم چه نگوییم، چه نگوییم، خوش مان بیاید چه خوشمان نیاید. مردم در 7-8 سال گذشته از نظر اقتصادی پس رفته اند و مجبور شدند ذخیره و پس انداز خود را خرج کنند. بنابراین اگر کارتنخوابی افزایش یافته است. شهرداری نیز به دلیل اقداماتی که در این دوره انجام داد بودجه مازادی ندارد که بتواند به اقدامات ثانویه خود اختصاص دهد. شهرداری امور یومیه ای مانند جمع آوری زباله، ترمیم اتوبان، نگهداری شهر و... دارد. اگر بودجه امور یومیه و حقوق ها را کنار بگذاریم چیزی نمی ماند که شهرداری به اقدامات ثانویه بپردازد. ولی نباید فراموش شود که بهزیستی، کمیته امداد و... نیز باید پای کار بیایند. به عنوان مثال محله هرندی یک معضل بزرگ اجتماعی است. جایی است که کارتل های بزرگ موادمخدر بچه ها را استخدام می کنند و حقوق بالا به آنها می دهند. آنها به بچه ای که در فقر دست و پا می زند حقوق بالا می دهند و مقابله در این فضا با آسیب های اجتماعی بسیار سخت است و باید انصاف بدهیم که شهرداری به تنهایی از پس آسیب های اجتماعی برنمی آید و شرایط اقتصادی نیز به این موضوعات دامن زده است.
ما چند پارک مانند ملت، لاله، ساعی و... داریم که از قبل انقلاب مانده اند. آیا به اندازه کافی بعد از انقلاب بوستان یا تفرجگاه به تهران اضافه شده است؟ در این زمینه موفق بودیم؟
بوستان ولایت، گفتگو، جوانمردان قصاب، نهج البلاغه و... بعد از انقلاب به پایتخت اضافه شده است. اما اگر سوال این است که این بوستان ها برای تهران کافی است؟ به هیچ عنوان راضی نیستیم چون به نسبت قبل از انقلاب جمعیت افزایش یافته است. تقاضا برای این مسائل متفاوت شده است. قبل از انقلاب خانه ها بیشتر ویلایی بود و حیاط داشت اما امروزه آپارتمان نشینی بیشتر شده بنابراین احتیاج به سرانه های سبز افزایش یافته است. موضوع سرانه های سبز در طرح تفصیلی تهران وجود دارد. پهنه های G مشخصی در این طرح مشخص شده است. اما این پهنه ها مالک حقیقی دارند. در شهرسازی این املاک فریز شده و اجازه ساخت و ساز صادر نمی شود اما این عدم صدور جواز مالکیت آنها را نمی گیرد. باید پول مالک پرداخت شده و سند تملک شود. اما مشکل همین جاست. از روند شکل گیری طرح تفصیلی جا نمایی های خوبی برای فضای سبز شده است اما شهرداری پول ندارد که این املاک را تملک کند.
بنابراین مالکان ضرر می کند. برای کاهش ضرر شهروندان چه تمهیداتی اندیشیده شده است؟
مشکل همین جاست. بعد از چند سال مالک بر حسب حقی که دارد و به دیوان عدالت اداری شکایت کرده و حکم را می شکند و ملکش را می سازد. در حوزه پهنه های G و باغات این موضوع را داریم. در شکایت ها قوه قضائیه نتوانسته پهنه G یا باغ بودن یک ملک را بشکند اما شهرداری را ملزم کرده ملک را در موعد مقرری (18 تا 24 ماه) تملک کند اگر تملک صورت نگیرد باید اجازه ساخت و ساز بدهد. قوه قضائیه حرف درستی می زند چون نمی توان حق یک مالک را از او بگیرد و این ضعف شهرداری است. اگر فضای مالی تامین نشود سرانه های سبز یکی پس از دیگری از بین می رود.
با توجه به این که پیروز حناچی دارای دکترای تخصصی معماری با گرایش مرمت شهری است، انتظار می رفت که خانه هایی که ساخته می شود نما بهتری داشته باشد اما هنوز هم نماها مربع، مستطیل در شهر دودگرفته قد علم می کنند. کمیته نما نیز نتوانسته اقدام سریعی داشته باشد. چرا ساختمان های سبز و مدرن در شهر رواج پیدا نکرده است؟
کمیته های نما بسیار تلاش کرده اند ولی اثر آن در دو سه سال نمی توان ببینیم. پرونده حناچی در موضوع نما ساختمان ها را امروز نمی توانیم بررسی کنیم. کمیته نما تلاش خود را کرده است. در دوره های قبل کمیته های نما تشکیل شد اما سازندگان می توانستند با یک دستور کمیته های نما را دور بزنند اما در دوره پنجم نمی توان نمی توان دستوری کاری انجام داد و سازنده حتما باید مجوز نما اخذ کند. سبک و سیاق قانونی که باید در حوزه روال اداری انجام می شود. اما هنوز هم سازنده ها نسبت به نمای مصوب خلاف می کنند. اما از این موضوعات که بگذریم، نکته اصلی این است که آیا کمیته های نما راهکار مناسبی می دهند و سازنده ها را به مسیر درستی هدایت می کنند. مطمئن نیستم افرادی که در کمیته نما حضور دارند، سازنده ها را به شاهراه درستی هدایت کرده باشند. کمیته های نما متشکل از دانشگاهیان، شورای شهر و شهرداری است. احساس می کنم این افراد توجیح نیستند. نمایی در یک منطقه برای برخی از ساختمان ها مصوب می شود اما برای برخی ساختمان ها تصویب نمی شود. در حقیقت افراد با روال یکسانی کار نمی کنند و الگوسازی مناسبی وجود ندارد که نمای شهری را برای 20 سال آینده به چه سمت و سویی می بریم؟ در گذشته نمای رومی و کلاسیک برای ساختمان ها انتخاب می شد. امروز تلاش چیست؟ نماهای مدرن آجری؟ نماهای مناسب چیست؟ منظورم این است که در کمیته نما جای این بحث ها خالی است و بعد از دوره پیروز حناچی نماهای جدید را ببینیم شاید اغنا نشویم. وقتی از نمای ایرانی - سنتی صحبت می کنیم یاد خلق نماهای عجیب و غریبی می افتیم که در مساجد و خانه های قدیمی می بینیم. نماهای ایرانی - سنتی فوق العاده هنوز هم نو و بی نظیر هستند. اما کمیته های نما آن مسیر را طی نمی کنند. امروز اگر فردی جواز نما را از کمیته نما بگیرد باز هم آن نمایی نیست که ما لذت ببریم و نشان دهنده اصالت ایرانی – اسلامی باشد.
نبود نور در فضاهای بی دفاع شهری مورد توجه مدیریت شهری دوره پنجم بود و برای رفع آن تلاش کردند اما دولت برای صرفه جویی همان نورهای موجود را هم از شهر گرفته و شهری خاموش را به پایتخت نشینان هدیه داده است. در این شرایط چقدر ناایمنی شهر افزایش می یابد؟
در نور بخشی به ساختمان ها باید اشاره کنیم. در نور ساختمان ها تکلیف شهر مشخص نیست. یعنی برای سازنده مشخص نمی شود که کجای ساختمان را نورپردازی کند. به همین دلیل است که نورپردازی بعضی از ساختمان در ذوق می زند یا بعضی آنقدر اشباع از نور است که آزار دهنده است. در تمام دنیا مجوز هر نوع نورپردازی به ویژه نورهایی که به سمت آسمان می تابد، صادر نمی شود. درباره نور شریان های شهری نیز از قبل یکی از مشکلات به ویژه در سطح محله ای محسوب می شد. نور کم در مناطق پاشنه آشیل بود چون سرقت، زورگیری و... بیشتر اتفاق می افتاد. شورای شهر و شهرداری ارتباط خوبی با نیروی انتظامی برقرار کردند و مناطق پرخطر تهران مشخص شد تا مشکل را حل کنند. تازه داشتیم امیدوار می شدیم که ماجرای استفاده از مازوت و آلودگی هوا مطرح شد و مسئولان خواستند میزان مصرف برق را پایین بیاورند. به همین دلیل چراغ ها خاموش می شوند. این فضا بسیار نگران کننده است و مسئولان باید به آن رسیدگی کنند. نیروی انتظامی هم آماری ارائه کند که حول و حوش این یکماه چقدر آمار بزه ها افزایش یافته است. چون هر چقدر فضا را آماده کنید بزه ها نیز افزایش می یابد. امیدواریم این معضل حل شود اما این موضوع قطعا دست شهرداری نیست. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.